خود سؤالِ «آیا شکنجه جواب میدهد؟» غیراخلاقیست
به نظر میرسد جنایاتی که در ۵۰۰ صفحه «مطالعات کمیتهٔ برنامه بازداشت و بازجویی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» بهتفصیل آمده، در برزخ اتفاق افتادهاند: در زمانی بیپایان، مکانی که روی هیچ نقشهای نیست، زبانی که در آن، کلمات معمولی مانند جنگ، سرباز، شکنجه و… معنای متداول خود را ندارند. در لبهٔ جهنم اما نه کاملاً در آن.
و علیرغم شکنجههای بهتصویرکشیدهشده در صفحات آن که واقعی و تحملناپذیرند، این گزارش نتوانست به آمریکا بفهماند که پا به دوزخ گذاشتهاست. خبرنگاران از فاکس نیوز گرفته1 تا شبکه پیبیاس2 بهشکل پرشوری مدام سؤالات یکسانی را میپرسیدند: آیا آنها شکنجه بوده؟ قانونی بوده؟ و سؤال سوم که خودِ این گزارش بر آن تأکید دارد: آیا «فنون بازجویی پیشرفته»3 جواب دادند؟
پاسخ به دو مورد اول بهقدری بدیهیست که حتی تعداد کمی از رسانههای خارجی هم به خود زحمت طرح این سؤالات را ندادند؛ بله، البته که شکنجه بوده. و بنابراین، نه، قانونی نبود.
قوانین ایالات متحده و بینالمللی، شکنجه را ممنوع کردهاند. و اگر میدانیم که شکنجه واقعاً انجام شده، در این صورت، بیربط خواهد بود که بخواهیم بدانیم اصلا آیا این شکنجه مؤثر بوده یا خیر. در واقع خودِ طرح این سؤال، نوعی بیاخلاقی محسوب میشود.
مطبوعات «بیطرف» ما با احترام، به دلیلتراشیهای بوش4 گوش دادند. دیک چنی،5 معاون اسبق رئیسجمهور، توضیح داد: «ما همواره مراقب بودهایم که کسی را شکنجه نکنیم. یکی از دلایلی که به وزارت دادگستری میرفتیم، این بود که میخواستیم بهطور مشخص بدانیم چه چیزی قانونی بود و چه چیزی غیرقانونی.» به بیان دیگر، اعمال ما نمیتوانست شکنجه باشد زیرا شکنجهکردن، عملی غیرقانونی است و باتوجهبه اینکه جان اشکرافت،6 دادستان کل، این فنون را قانونی اعلام کرد، بنابراین: آنها شکنجه نیستند.
کارل روو،7 رئیس ستاد بوش، توضیح داد: «ببینید، اینها بادقت طراحی شدهاند . . . با رعایت اصول تعهدات قانونی و بینالمللی ما. آزمایشات اصلی این بود که بفهمیم آیا آنها درد یا رنج شدید در بر دارند؟ یا شامل درد و رنج روانی شدید و طولانیمدت هستند یا نه؟ در هر مورد، این رویهها بادقت طراحی شده بودند تا از آن موانع عبور نکنند.»
همانطور که ویلیام آسوس،8 کارشناس حقوق امنیت ملی در دانشکده حقوق وسترن کالیفرنیا، به خبرگزاری آسوشیِّتِد پِرِس9 گفت، دولت شکنجه را «بهگونهای تعریف کرد که تقریباً هر اقدامی که میکند، بتواند خارج از تعریف آن قرار گیرد.»
آن گزارش را بخوانید و به من بگویید که آیا بازجویان سیا،10 درد و رنج شدید یا طولانی را تحمیل کردهاند یا نه.
وقتی مطبوعات مشخص کردند که آن فنون بازجویی پیشرفته میتواند شکنجه باشد یا نه و اینکه قانونی باشد یا نه، به سراغ سؤال سوم رفتند: آیا روشها مؤثر بودند؟
چنی، روو، و جان برنان،11 مدیر سیا (با کمی دستدستکردن) گفتند بله، آن روشها به ایالات متحده «هوش عملی» دادند. بسیاری دیگر، ازجمله ادارهٔ تحقیقات فدرال12 و ارتش ایالات متحده، در کتابچه راهنمای آموزشی خود میگویند که نه، فرد تحت شکنجه، به هرچیزی اعتراف میکند تا خلاص شود. به همین دلیل، نتایجی که از شکنجه به دست میآید، نتایجی مطلقاً صحیح و خالصی نیستند.
اگر آدم روانآزاری نباشید، بهسختی میتوانید به عنکبوتی زنده آسیب بزنید، چه رسد به اینکه یک انسان را هر بار ۲۲ ساعت از جایی آویزان کنید یا شخصی بزرگسال را تا حدی تحقیر کنید که به عجزولابه بیفتد و شلوارش را خیس کند. بااینحال، در حالت افراطی، (بهگفته سیا، ایالات متحده حتی شش سال پس از ۱۱ سپتامبر، چنین موضعی داشت) برخی از مردم احساس میکنند که اگر شکنجه بتواند ما را به خیر بزرگتری برساند، مانند نجات جان دیگران، پس بایستی وجود داشته باشد. شما هرگز نمیدانید که آیا خودتان هم یکی از این افراد هستید یا نه، مگر اینکه در چنین موقعیتی قرار بگیرید.
حتی اگر شکنجه جواب هم دهد، باز اشتباه است. و از لحظهای که آن را بهعنوان ابزاری برای انجام کار انتخاب میکنیم – مانند آچار یا انبردست برای پیچاندن یک پیچ، بیل یا کلنگ برای حفر چاله – آنگاه نهتنها کسانی را که شکنجه میکنیم از انسانیت خارج کردهایم، بلکه خودمان هم دیگر انسان نیستیم.
آن گزارش را بخوانید و به من بگویید که آیا بازجویان سیا، درد و رنج شدید یا طولانی را تحمیل کردهاند یا نه.
دیگران بهدلایل پیشپاافتادهای با بقیه همدلی نمیکنند. تصادفی نیست که دو روانشناس که برنامه فنون بازجویی پیشرفته سیا را طراحی و اجرا میکردند، برای خدمات خود ۸۱ میلیون دلار دستمزد گرفتند.
نمیدانیم روی چه حسابی قانون بینالملل اهمیتی نمیدهد بررسی کند که آیا شکنجه مؤثر واقع میشود یا خیر. اما ازآنجاکه همدلی و انزجار اخلاقی کافی نیست تا از ارتکاب اعمال زشت و شنیع بر جسم و روان افراد تحت سلطه، بهنام کارآمدی، جلوگیری کنیم، جهان متمدن لازم دانسته که دیواری ناگسستنی دور شکنجه بکشد – تا آن را در زمرهٔ آسیبهایی قرار دهد که رهنامهٔ حقوق بشر از مردم در برابرشان محافظت میکند.
در قرارداد ۱۹۴۹ ژنو آمدهاست: «هیچگونه شکنجه جسمی یا روحی، و یا هر شکل دیگری از اجبار را نمیتوان بر اسیران جنگی اعمال کرد تا هر نوع اطلاعاتی را از دسترس آنها مصون داشت.» در واقع، لازم نیست مجازاتْ ظالمانه یا غیرعادی باشد تا غیرقانونی اطلاق شود. این قرارداد اسیرکنندگان را تا حدی محدود میکند که حتی به یک زندانی ناسازگار «توهین» نکنند یا او را در معرض رفتار «ناخوشایند» قرار ندهند.
و اگر ملتی با «بمب ساعتی» مورد حمله یا تهدید قرار گیرد، چه؟ قرارداد سازمان ملل متحد علیه شکنجه، که رونالد ریگان13 در سال ۱۹۸۸ امضا کرد، بی اهمیت است: هیچ شرایط استثنایی، اعم از وضعیت جنگی یا تهدید به جنگ، بیثباتی سیاسی داخلی یا هر وضعیت اضطراری عمومی دیگر را نمیتوان بهعنوان توجیهی برای شکنجه مورد استناد قرار داد.»
حافظان بینالمللی حقوق بشرْ زمان زیادی نیاز نداشتند تا بفهمند که آیا ایالات متحده بازداشتشدگان خود را شکنجه کردهاست یا خیر. بن امرسون،14 گزارشگر ویژه سازمان ملل در مبارزه با تروریسم و حقوق بشر، گفت در گزارش سنا آمده که: «سیاستی واضح در دولت بوش تنظیم شدهاست. . . که به او اجازهٔ ارتکاب جرایم سازمانیافته و نقض فاحش قوانین بینالمللی حقوق بشر را میداد.» او افزود این سیاستها که «در سطح بالایی داخل دولت ایالات متحده تصویب شدهاند، هیچ توجیهی هم ارائه نمیدهند. در واقع، این کار نیاز به مسئولیت کیفری را پررنگتر میکند.»
اینکه چگونه میتوان چنین مسئولیت کیفری را تعیین کرد، مشخص نیست. قوانین ایالات متحده بدون هیچ ابهامی شکنجه در خارج از مرزهای خود را ممنوع میکند و قوانین ایالتی نیز همین کار را در داخل انجام میدهد. ناقضان قانون فدرال تا ۲۰ سال زندان در انتظار خود خواهند داشت. اگر قربانی بمیرد، ممکن است شکنجهگر اعدام شود. بااینحال، اریک هولدر،15 دادستان کل، شواهد را بررسی کرد و نتوانست جرم قابلمجازاتی را پیدا کند. و اما درمورد پیگرد قانونیِ یک نهاد جهانی باید بدانید که مرکز اروپایی قانون اساسی و حقوق بشرْ شکایتهای جنایی را علیه دولت بوش در دادگاه آلمان تنظیم کردهاست. این درحالیست که ایالات متحده طرف دیوان کیفری بینالملل نیست، یعنی جایی که ممکن است چنین اقداماتی در آن انجام شود.
این سازمانهای بینالمللی بهصراحت اعلام کردهاند که: ممکن است ایالات متحده شکنجه را مطابق با مشخصات خود این کلمه تعریف نکند – یا برخی از افراد را بهعنوان «مبارزان غیرقانونی دشمن» معرفی نماید و آنها را از زیر چتر حمایتهای حقوق بشر خارج کند.
طبق ماده ۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر: «هیچکس نباید تحت شکنجه یا رفتار یا مجازات ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز قرار گیرد.» هیچکس. این موضوعِ حقوق بشر است. همه از آن حق برخوردارند – غیرنظامی، مبارز، شهروند، مهاجر بدون تابعیت، بیگناه یا جنایتکار. آیشمن16 از حقوق بشر برخوردار بود. اسامه بن لادن17 هم همینطور. حتی شما نمیتوانید از حقوق انسانی خود چشمپوشی کنید. آنها غیرقابلانکار هستند.
شکنجه بهمعنای سلب یک فرد نهتنها از حقوقش، بلکه از انسانیتیست که به آن وابسته است. انسانیتزدایی، تعریف شکنجه و پیشنیاز آن است.
آیا شکنجه مؤثر است؟ این سؤال شبیه به این است که بپرسیم آیا بردهداری، سیاست اقتصادی خوبیست؟ یا عقیمسازی اجباری، ابزار مؤثری برای کاهش رشد جمعیت است؟
حتی اگر شکنجه جواب هم دهد، باز اشتباه است. و از لحظهای که آن را بهعنوان ابزاری برای انجام کار انتخاب میکنیم – مانند آچار یا انبردست برای پیچاندن یک پیچ، بیل یا کلنگ برای حفر چاله – آنگاه نهتنها کسانی را که شکنجه میکنیم از انسانیت خارج کردهایم، بلکه خودمان هم دیگر انسان نیستیم.
پی نوشت
- Fox News
- PBS
- enhanced interrogation techniques (EIT)
- Bush
- Dick Cheney
- John Ashcroft
- Karl Rove
- William Aceves
- Associated Press
- CIA (Central Intelligence Agency)
- John Brennan
- FBI (Federal Bureau of Investigation)
- Ronald Reagan
- Ben Emmerson
- Eric Holder
- Eichmann: مسئول «ادارهٔ امور مربوط به یهودیان» در «ادارهٔ اصلی امنیت رایش» بود. وی که از افسران بلندپایه حزب نازی بود، در جریان جنگ جهانی دوم، دستور فرستادن بسیاری از یهودیان را به «کورههای آدمسوزی» صادر کرده بود. وی پس از شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، موفق شد تا بههمراه خانوادهاش به آرژانتین فرار کند، اما توسط موساد شناسایی شد و توسط یک گروه کماندویی متشکل از افسران موساد و شاباک، ربوده و به اسرائیل آورده شد. وی در دادگاهی در اورشلیم به ۱۵ جرم مختلف که مهمترین آنها «جنایت علیه قوم یهود»، «جنایت علیه بشریت» و «جنایت جنگی در دورهٔ آلمان نازی» بود، متهم و محکوم شد. وی را در سال ۱۹۶۲ در اسرائیل «اعدام» کردند.
- Osama bin Laden