بالاترین خیر دستیافتنی برای انسان کدام است؟
کتاب اول، chapter 4
Let us, then, begin again. Since every sort of knowledge and decision pursues some good, what is the good that we say political science seeks?
بهتر است دوباره به همان حرفی بازگردیم که اول کتاب گفتیم و از آنجایی شروع کنیم که گفتیم هر نوعی از دانش و هر کار و هر تصمیمی که میگیریم به دنبال خیری است. قبلاً گفت که هم در باورها و هم در اعمالمان به دنبال خیریم، اما باورها معطوف به خیر نظری است، مثلاً صدق، ولی در تصمیمها و اعمال به دنبال خیر دیگری هستیم، مثلاً لذت، کمال یا عدالت. خیری که دانش سیاست یا همان اخلاق میخواهد دنبال کند چیست؟ قبلاً هم اشاره کردم که موضوع و غایت اخلاق و سیاست، و خیری که دنبال میکنند یکی است. از آنجایی که سیاست بالاترین دانشها است قاعدتاً بالاترین خیرهای دستیافتنی هم در سیاست یا اخلاق دنبال میشود، چون قبلاً هم گفتیم اشرف علوم و برترین علوم سیاست یا اخلاق است. بنابراین خیری هم که سیاست یا اخلاق دنبال میکند برترین و بالاترین خیر دستیافتنی است. در ادامه عبارت را تغییر میدهد ولی صرفاً تغییر عبارت نیست، بلکه در ضمن آن مطلب دیگری را نیز میگوید:
What, [in other words,] is the highest of all the goods achievable in action?
به عبارت دیگر، بالاترین خیری که در عمل دستیافتنی است چیست؟ خواهیم گفت که هم در اخلاق و هم در سیاست، سعادت بالاترین و برترین خیر دستیافتنی برای انسان است. یعنی برتر از آن چیزی برای انسان تصور نمیشود.
بنابراین، معنای این بند چنین است: بهتر است دوباره از این بحث شروع کنیم که هر دانشی یا هر تصمیمی که آدمی میگیرد به دنبال خیری است. خیری که دانش سیاست یا اخلاق دنبال میکند، چیست؟ به عبارت دیگر، برترین خیر دستیافتنی برای انسان چیست؟
As far as its name goes, most people virtually agree; for both the many and the cultivated call it happiness, and they suppose that living well and doing well are the same as being happy.
تا آنجایی که به اسم مربوط است اختلاف چندانی نیست، در الفاظ بحثی نیست، چون از هر کس بپرسید بالاترین خیر چیست میگوید سعادت یا همان یودیمونیا است. ارسطو میگوید در نام اختلاف چندانی نیست، یعنی تا جایی که به اسامی مربوط است، همه درباره آن پرسش، جوابشان happiness است. پرسیدیم «بالاترین خیری که در دسترس آدمی است، یا موضوع دانش سیاست که برترین موضوعاتی است که دنبال میشود، چیست؟»؛ جوابش این است که تا جایی که مربوط به اسم است (یعنی هنوز به محتوا وارد نشدهایم) همه مردم میگویند همان سعادت یا یودیمونیا است.
Many and the cultivated اصطلاحی است که ارسطو فراوان به کار میبرد؛ یعنی عوام و خواص. Many یعنی آدمهای معمولی و زیاد، و cultivated یعنی کسانی که فرهیخته هستند. میگوید همه، اعم از عوام و خواص، بالاترین خیر را سعادت میدانند. چون در اسم اختلافی ندارند اما وقتی در خصوص محتوا پرسیده شود، اختلاف پیدا میشود. همه مردم خوب زندگیکردن (که معادل یودیمونیا است) و خوببودن را یکی میگیرند. تفاوت being و living هم در این است که being حالت ایستایی دارد ولی living حالت فرآیندی. یعنی در واقع بیشتر از well-being به یودیمونیا نزدیک است.well- doing به یودیمونیا نزدیکتر است. چون در یودیمونیا فعالیت هست. Well-being و well-doing را هم با happiness یکی میگیرند. پس آنچه در الفاظ جواب میدهند یکی است؛ همه میگویند happiness است، ولی وقتی جلوتر برویم میبینیم که در مفاهیم اختلاف است.
But they disagree about what happiness is, and the many do not give the same answer as the wise.
اما در خصوص اینکه محتوای happiness چیست همه با هم اختلاف دارند. حکما و فرهیختگان جوابشان با عوام یکی نیست. ارسطو در اینجا تعبیر را تغییر داد. در جمله قبل گفت cultivated اما در اینجا میگوید wise. wise یعنی حکما. جوابی که حکما راجع به ماهیت happiness میدهند با ماهیتی که عوام در نظر دارند متفاوت است.
…