از منظر دیگر
ترجیح میدهم به جای گفتگو در باب مفهوم انتزاعی، مبهم و ابهامآفرین ”روشنفکری دینی،“ در باب پارهای از دیدگاههای ”روشنفکران دیندار“ سخن بگویم. به گمان من با اندکی تسامح در تعبیر، میتوان روشنفکران را به دو گروه «دیندار» و «غیر دیندار» تقسیم کرد، اما روشنفکری را نمیتوان به دو نوع «دینی» و «سکولار» تقسیم کرد. روشنفکری (۱) مقولهای است فرادینی، همچون اخلاق، حقوق بشر، عقلانیت و دمکراسی، و نسبت به دینداری و بیدینی لااقتضا و لابشرط است و (۲) پیوندی ناگسستنی با نوع خاصی از سکولاریزم دارد، که آن نیز نسبت به دین و بیدینی بیطرف است، یعنی هویتی فرادینی دارد. به رسمیت شناختن این نوع خاص از سکولاریزم از مقومات و پیشفرضهای ضروری روشنفکری است، کما اینکه بسط و اشاعهی آن در جامعه دینی یکی از رسالتهای روشنفکران دیندار محسوب میشود. و به هر تقدیر نوع یا درجهای از سکولاریزم، جزء مقوم، اجتنابناپذیر و لاینفک روشنفکری است، یعنی یکی از مؤلفههای ذاتیِ سرشت و گوهر روشنفکری را میسازد و به اصطلاح از اوصاف «روشنفکرساز» محسوب میشود. روشنفکر کسی است که این نوع از سکولاریزم را به رسمیت میشناسد و در بسط و ترویج آن میکوشد. اگر بپرسیم چه اوصاف و ویژگیهایی یک روشنفکر را روشنفکر میسازد، در پاسخ به این پرسش به مجموعهای از اوصاف و ویژگیها خواهیم رسید که التزام نظری و عملی به نوع یا درجهای از سکولاریزم یکی از آنهاست.