اخلاق زیستمحیطی: زمینهها، دیدگاهها و چشمانداز آینده
درآمد
«اخلاق زیستمحیطی»1 رشتهای نسبتاً نوپدید است که در پی بیتوجهی و بیاحترامی انسان دوران جدید به محیط طبیعی اطراف خود و نشناختن حریم طبیعت، شکل گرفته است. آنچه امروزه به نام اخلاق زیستمحیطی شناخته میشود، کمتر از پنجاه سال سابقه دارد. این رشته به آب، جنگل، دریا، و چرخه مصرف، بومشناسی، و سرنوشت حیوانات در آستانه نابودی توجه دارد و دلنگران حیات وحش و طبیعت است و درباره ارزشمندی یا بیارزشی ذاتی آنها بحث میکند. با این همه، در این مدت کوتاه به سرعت گسترش یافته و آثاری غنی و ارجمند عرضه کرده است. در واقع نخستین بار در سال ۱۹۷۱-۱۹۷۲، دغدغه محیط زیست وارد فضای دانشگاهی شد و جی. بیرد کالیکوت،2 در دانشگاه ویسکانسین استیون پوینت، دوره درسی اخلاق زیستمحیطی، را برگزار کرد و به تعلیم این ماده پرداخت.
اخلاق زیستمحیطی به تحلیل روابط و تکالیف اخلاقی انسان با عالم ناانسانی میپردازد که نتیجه حدود سیصد سال دستکاری ناروا و تجاوز به طبیعت، و زاده تأمل در ابعاد این تجاوز و بازاندیشی در آن است. در این نوشته، میکوشم تا زمینههای شکلگیری این عرصه و موقعیت فعلی و چشمانداز آتی آن را به اختصار بیان کنم.
اخلاق زیستمحیطی به تحلیل روابط و تکالیف اخلاقی انسان با عالم ناانسانی میپردازد که نتیجه حدود سیصد سال دستکاری ناروا و تجاوز به طبیعت، و زاده تأمل در ابعاد این تجاوز و بازاندیشی در آن است.
ارزشزدایی از طبیعت
در نظامهای کهن دینی و اخلاقی، افزون بر جایگاه انسان، همه اجزای طبیعت، چه حیوان و چه گیاه، به نحوی، ارزشمند به شمار میروند و همه عالم، درهمتنیده و آفریده موجودی حکیم، قلمداد میشود که همه چیز را بر اساس حکمت خود آفریده و در جای خود گنجانده است.3
مثلاً، در اسلام حیوانات، موجوداتی دارای فهم و مصالح خاص خود و حتی حشر قلمداد میشوند؛4 و کل طبیعت، باشعور و تسبیحگوی 5خداوند توصیف میشود.
با بر آمدن دوران جدید و پس از قرن شانزدهم، به تدریج دامنه این ارزش، محدود و محدودتر میشود و به انسان منحصر میگردد. ارزشزدایی از طبیعت و تقدسزدایی از عالم به جایی میرسد که انسان را در محور عالم مینشاند و تنها او را دارای حیات، اخلاق و ارزش میداند. انسانمحوری مدرن، بر این اصل قرار دارد که انسان تنها موجود خردمند بر روی زمین و مدیر و مدبر آن است.6 این تغییر نگرش، نگاه انسان را به طبیعت دگرگون میکند و آن را به وسیلهای صرف برای رفع نیازهای انسانی بدل میسازد. هدف علم نیز نه شناخت رازهای عالم، بلکه در نهایت، تسط بر عالم است. فرانسیس بیکن، در آغاز «ارغنون نو»7 این نگرش را به خوبی منعکس میکند. وی در روششناسی پیشنهادی خود برای فهم طبیعت و چیرگی بر آن، توصیه میکند تا قوانین طبیعت را از طریق مشاهدات مکرر بشناسیم تا بتوانیم بر آن چیره شویم و در اختیار خود قرار دهیم.
…
پی نوشت
- Environmental Ethics.
- J. Baird Callicott.
- از این نظر، میان ادیان توحیدی با آیینهای چندخدایی و نگاههای طبیعتپرستانه، تفاوتی تعیینکننده دیده نمیشود.
- برای مثال، «وَمَا مِنْ دَآبَّةٍ فِى الْأَرْضِ وَلَا طَئِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَبِ مِن شَىْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ» (انعام/ ۳۸).
- برای مثال، «تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا» (اسراء/ ۴۴).
- مقصود انکار خدا نیست؛ بلکه در سطح انسان و مادون آن، تنها، انسان است که ارزشمند به شمار میرود.
- The New Organon.