اخلاق جنسیتی از منظر اسلام و رابطه آن با نسبیت اخلاقی
مقدمه
«اخلاق جنسیتی» یکی از انواع دانشهای فمینیستی در تمدن غرب است که از بطن گفتمان نهضت «فمینیسم» (feminisme) بیرون آمده است. فمینیستها، دغدغه بررسی اخلاقی حیات زنان را محور قرار داده و بنا دارند علم اخلاق سنتی را که مردانه و بر اساس صفات اخلاقی مردان پیریزی شده است، متحول کنند؛ به گونهای که عامتر و شامل صفات اخلاقی زنان باشد. آنها در «اخلاق زنانه» موضوعاتی چون ارتباط مادر با فرزند، روابط شخصی و اخلاق مراقبت، همجنسگرایی زنان و … را در نظر گرفتهاند. بعد از ورود گفتمان فمینیسم به جهان اسلام، محققان حوزه اخلاق اسلامی و مطالعات اسلامی زنان، جنسیت و خانواده، در پی بازتقریر مسئله اخلاق جنسیتی در نظام معارف اسلامی و ارائه پاسخهای اجتهادی به آن بودهاند.
صرف نظر از ماهیت و ابعاد این مسئله در تمدن غرب، پرسشهای اصلی پژوهش حاضر را میتوان بدین گونه مطرح کرد: آیا ملکات اخلاق انسان از نظر دین اسلام جنسیتپذیر است؟ آیا میتوان گفت در گزارههای اخلاقی اسلام، فضایل و رذایل مردانه و زنانه وجود دارد؟ برای مثال، آیا احتمال دارد صفتی اخلاقی برای مردان ارزشی اخلاقی و برای زنان، ضدارزش اخلاقی شمرده شده باشد؟ با فرض اثبات این نوع گزارهها در معارف اسلامی، مبانی و اصول صدور آنها در نظام اندیشه اسلامی چیست؟ با توجه به جوهر انسانی مشترک در زن و مرد و قابلیت مشترک آنان در نیل به کمالات اخلاقی (از نظر اسلام)، چگونه ممکن است هویت جنسیتی زن و مرد مخاطب شریعت اسلامی قرار گرفته باشد؟ از سوی دیگر، آیا پذیرش این امر، موجب نسبی شدن اخلاق از دیدگاه دین نمیشود؟ آیا پذیرش اخلاق جنسیتی اسلام، مستلزم اصل عقلی استحاله اجتماع نقیضین یا ضدین نیست؟ برای نمونه، چگونه ممکن است در نظام خانواده، «ترس» برای زن ارزش اخلاقی باشد، در حالی که در نظام اخلاقی اسلام، ترس دربرابر شجاعت، ضدارزش شمرده شده است؟
…