اخلاق اجتماعی در کمند نظریه بازی
درآمد
در مطالعات روانشناسی اخلاق، شاهد دو طیف نظریه هستیم: آنها که رفتار اخلاقی را همچون سایر رفتارهای انسان میدانند و هیچ خصوصیتی برای آن قائل نیستند (همچون رفتارگرایی)؛ و نظریاتی که برای رفتار اخلاقی خصوصیت قائل هستند و معتقدند نمیتوان با قواعد عمومی رفتار، رفتار اخلاقی را توضیح داد، زیرا رفتار اخلاقی اساسا رفتاری دیگرگراست، برخلاف رفتارهای عادی که خودگرا هستند (مانند نظریات پیاژه و کلبرگ و هافمن).
موقعیتهای اجتماعی معمولا همزمان مشتمل بر منافع فردی و ابعاد اخلاقی هستند. اینکه افراد در چنین موقعیتهایی کدام جنبه را ترجیح خواهند داد، تابع عوامل مختلفی است و هر کدام از نظریات روانشناسی اخلاق میکوشند به گونهای آن را توضیح دهند. اما از جمله نظریاتی که تلاش کرده کنشهای اجتماعی را توضیح دهد، نظریه بازی است. این نظریه که در دامن ریاضیات کاربردی شکل گرفته، به سرعت به عرصه تحلیل اقتصادی کشیده شده است. امروزه از این نظریه برای توضیح کنشهای اجتماعی نیز استفاده میشود. عدهای بر این باورند که این نظریه بیش از سایر نظریات میتوانند رفتارهای اجتماعی ما را توضیح دهد.
پیشفرض نظریه بازی، عقلانیت معطوف به نفع شخصی است؛ یعنی همه بازیگران انسانهای عاقلی فرض میشوند که دنبال حداکثر کردن خیر خود هستند. این که آیا این نظریه همانگونه که رفتارهای اقتصادی را توضیح میدهد، کنش اخلاقی ما را نیز توضیح میدهد و آیا عمل بر اساس نظریه بازی ما را در شرایط مطلوبی قرار میدهد و آیا راهی برای رهایی از بازی «باخت-باخت» که سناریوی تکراری دوران ما شده، وجود دارد یا نه، محورهای نوشتار حاضر هستند.
نظریه بازی و تعادل نَش
گاهی اوقات تصمیمات دو نفر به هم وابسته میشوند. یعنی اگر شخص الف تصمیمی بگیرد، شخص ب تصمیمی واکنشی خواهد گرفت. آنگاه اگر شخص الف از این مسئله مطلع باشد، در تصمیمگیری خود تأثیر تصمیمش بر نفر ب را لحاظ میکند. شاید یکی از آشناترین مصادیق این مسئله، بازی شطرنج باشد. در این بازی هر بازیکن میکوشد قبل از اینکه حرکتی انجام دهد، عکسالعمل طرف مقابل را حدس بزند و بر اساس آن، بازی خود را تنظیم کند. در موقعیتهای اخلاقی نیز گاهی این وضع پیش میآید. در چنین موقعیتهایی چگونه و بر اساس چه منطقی باید تصمیم گرفت؟
نظریه بازی1 به تحلیل چنین موقعیتهایی میپردازد. کاربرد این نظریه در تعاملات اجتماعی و تصمیمات همبسته دوطرفه است. هرجا که قرار است طرفین درگیر در ماجرا تصمیمی بگیرند که بر تصمیمات دیگری تأثیر خواهد گذاشت، این نظریه مطرح میشود؛ مثلا در حوزه اخلاقِ کسب و کار، تصور کنید در شرایط تورمی قرار دارید و به عنوان یک فروشنده میخواهید تصمیم بگیرید که آیا کالاهای موجود در مغازه را بر اساس قیمت خرید قبل بفروشید یا بر اساس قیمت روز. از سویی فروش بر اساس قیمت روز، به معنای دامن زدن به تورم و همراهی با موج گرانی است، ولی از سوی دیگر، فروش بر اساس قیمت خرید قبل، ممکن است سرمایه شما را بر باد دهد؛ به این بیان که اگر شما به قیمت قبل بفروشید ولی همکاران و رقبای شما چنین کاری نکنند و به قیمت روز فروش کنند، این امر سبب میشود در فضای رقابتی بازار، شما نتوانید کالای فروختهشده را جایگزین کنید و در واقع سرمایه خود را از دست میدهید. اما اگر همکاران شما (به خصوص مراکزی که شما کالای مغازه را از آن تهیه میکنید) نیز به قیمت خرید قبل فروش داشته باشد، این مشکل برای شما پیش خواهد آمد. بنابراین تصمیم برای فروش به قیمت خرید قبل، وابسته به رفتار همکاران یا رقبای شماست. این امر برای همکاران شما نیز مطرح است. از این رو، فروش در شرایط تورمی یک تصمیم همبسته دوطرفه است.
مثالی دیگر از اخلاق بینالملل: فرض کنید کشورهای دارای سلاح هستهای به توافق رسیده باشند تا بمبهای هستهای خود را از بین ببرند. نگرانی هریک از این کشورها این است که آنها به این کار اقدام کنند، ولی کشورهای رقیب اقدام انجام ندهند و در عمل موازنه قدرت به نفع کشورهای دارای سلاح هستهای به هم بخورد. در چنین شرایطی تصمیم برای از بین بردن سلاح هستهای وابسته به پیشبینی اقدام کشورهای رقیب است. این شرایط برای هر دو طرف معادله وجود دارد. از این رو، این یک شرایط تصمیم همبسته دوطرفه است.
خاستگاه اولیه نظریه بازی، ریاضیات بوده است، ولی بعدها در تحلیلهای اقتصادی به صورت گسترده به کار گرفته شده است. کتاب «تئوری بازی و رفتار اقتصادی»2 نوشته اقتصاددانی به نام اسکار مورگشترن3، اولین کتابی است که در این نظریه نوشته شده است. در سال ۱۹۹۴ به دلیل دخالت دادن نظریه بازی در اقتصاد، جایزه نوبل به جان نش4، جان هارسنی5 و راینهارد سلتن6 رسید.
…