اخلاق، ساخت یا شناخت؟ نگاهی به پژوهشی بدیع در فلسفه اخلاق
خاستگاه
از عدهای نسبیگرا و شکاک که بگذریم، عمده متفکران در طول تاریخ به عینیت اخلاقی معتقد بودند و مدعی میشدند ما با عقل خود، یا به یاری وحی، قادر به کشف قواعد اخلاقی هستیم. در قرن بیستم، در کنار حوادث ریز و درشتی که در این باور نیرومند رخنه کرد، میتوان از جریان پوزیتیویسم منطقی نام برد که گزارههای اخلاقی را یکسره مهمل و بیمعنا شمرد و آنها را تا حد نوعی ابراز عاطفه گنگ فروکاست. الفرد اَیر در کتاب تأثیرگذار خود، زبان، حقیقت و منطق1 به صراحت پروژه اخلاق را از دایره معناداری بیرون نهاد و گزارههای اخلاقی را صرفاً ابراز عواطف دانست. این دیدگاه خود از آزمون تحقیقپذیری سرفراز بیرون نیامد و مقبولیت عامی نیافت، اما زمینهساز تلاشهایی شد تا به نحوی اخلاق امری ساخته بشر قلمداد شود. از این منظر، اخلاق ربطی به واقعیت و عینیت ندارد، بلکه عمدتاً بر اساس منطق خاصیت استوار است و چون گزارههای اخلاقی چنین کارکردی دارند، در طول تاریخ بر جای ماندهاند. این نگاه به جای انکار معناداری اخلاق، آن را صرفاً خطایی در فهم واقعیت تلقی میکند و به نظریه خطا (error theory) معروف است. طبق این نظریه، در جهان امری به نام «خوب» و «بد» وجود ندارد، با این همه ما برخی کارها را درست و برخی را نادرست میشماریم و چون این کار را به شکل منظم و عامی انجام میدهیم، دچار خطای نظاممندی هستیم.
این نظریه شکلها و روایتهای مختلفی دارد و در آرای کسانی چون نیچه، کامو، و سارتر دیده میشود. اما صورت پخته و منسجم و خوشساخت آن به دست جان لزلی مکی2، فیلسوف دین، اخلاق و زبان استرالیایی، پرورده و عرضه شده است. وی در کتاب نامور خود اخلاق: اختراع صواب و خطا، منکر ارزشهای عینی اخلاقی و واقعنمایی زبان اخلاق شد و در آغاز فصل نخست، نوشت: «ارزشهای عینی وجود ندارد» و کوشید در برابر این خطای نظاممندی که اخلاق نامیده میشود، از شکاکیت اخلاقی به صورت سیستماتیک دفاع کند.
کتاب مشترک پویمن و فیزر با نام اخلاق: کشف صواب و خطا، در واقع تلمیحی است به کتاب مکی و تلاشی است در جهت دفاع از نوعی عینیتگرایی معتدل، فیزر در مقدمه ویراست هفتم این کتاب، که پس از مرگ پویمن منتشر میشود، اشاره میکند که اخلاق، صرفاً اختراعی اجتماعی نیست، بلکه نوعی کشف هم به شمار میرود و از این جهت میتوان آن را به چرخ تشبیه کرد. چرخ اختراع میشود اما تابع قوانین فیزیک است و اگر مثلاً مربع بود کارکرد لازم را نداشت. همان گونه که چرخ تابع قوانین فیزیک است، اخلاق نیز باید متناسب با سرشت انسانی باشد کارآیی لازم را داشته باشد.
…