چالشهای اخلاقی صنعت معدن از دیدگاه کارشناسان | اخلاق معدن؟
نگاهی به اخلاق معدن
تأثیرات مضر کارِ معدن بر محیطزیست انکارناپذیر است. بر این اساس، سرمایهگذارانِ مسئولیتپذیر چگونه میتوانند بین شرکتهای معدن خوب و بد تمایز قائل شوند تا بر اساس آن تصمیم بگیرند که در کجا باید سرمایهگذاری کنند؟
در سوختوساز دنیای غرب، اهمیت معدنچیان زغالسنگ تنها از کسانی که زمین را شخم میزنند کمتر است. (جورج اورول، جادهای به اسکله ویگان 1)
مقدمه
کارِ معدن زیربنای مادیِ زندگی است. امروزه بشر برای حفظ و تقویت اقتصاد جهانی، دستکم به ۹۰ نوع فلز و کالای معدنی وابسته است.2 طبق پژوهشِ ائتلاف آموزش مواد معدنی 3، هر نوزاد آمریکایی در طول زندگی، به ۳.۱۹ میلیون پوند (۱.۴۴ میلیون کیلوگرم) ماده معدنی، فلز و سوخت نیاز دارد (شکل ۱). هر آمریکایی برای مصارف روزانه خود، سالیانه به ۴۰۶۳۳ پوند (۱۸۴۳۰.۸۱۹ کیلوگرم) ماده معدنی نیاز دارد که باید استخراج شود (شکل ۲).
کارِ معدن برای محیطزیست مضر است و با این حال، گریزی هم از آن نیست. تأثیرات زیستمحیطی آن به جنگلزدایی، جابهجایی جوامع انسانی و انحراف مسیر رودها (در صورتی که برای اهدافی مانند تولید نیرو و انرژی به احداث سد نیاز باشد) میانجامد. به این فهرست میتوان موارد بیشتری افزود. واقعاً خیلی سخت است که جایی را در جهان پیدا کنیم که در آنجا استخراج منابع بدون چالش و کشمکش در جریان باشد.
بر این اساس، سرمایهگذاران مسئولیتپذیر با یک دوراهی مواجه میشوند: آیا شرکتهای معدن را باید در لیست سیاه قرار داد؟ یا باید با شرکتهای معدن تعامل کرد تا بلکه مسئولیتپذیرتر شوند؟ سرمایهگذارانِ مسئولیتپذیر چگونه میتوانند بین شرکتهای معدن خوب و بد تمایز قائل شوند تا بر اساس آن تصمیم بگیرند که در کجا باید سرمایهگذاری کنند؟ آیا باید همان اصولی را پذیرفت که در همه سرمایهگذاریها از آنها پیروی میشوند (بدون توجه به مسئولانه یا غیرمسئولانه بودن سرمایهگذاری)؟
در گروه مان4، ما دقیقاً همین سؤالات را میپرسیم. متن زیر نسخه پیادهشده میزگردی است که با حضور جیسون میچِل رئیس مشترک سرمایهگذاری مسئولانه، مارک اَشتِن مدیر سبدگردانی بورسِ بخش معدن، مایکل کَنفیلد و لوئیس ریو مدیران مشترک سبدگردانی بورسِ سرمایهگذاری مسئولانه، برگزار شده است.
باید صراحتاً گفت آنچه در عمل در کارِ معدن اتفاق میافتد، غیراخلاقی است، مخصوصاً اگر از منظر تخریب بومشناختی، آلودگی، ایمنی کارگران، درگیری بر سر زمین و مانند اینها به آن نگاه کنیم. آیا باید بپذیریم که کارِ معدن، امری غیراخلاقی و در عین حال، گریزناپذیر است؟
مارک اشتن: در نهایت به تقاضا بستگی دارد. کار معدن باید وجود داشته باشد. حتی برای اینکه اقتصادی سبز داشته باشیم، به فلزهای خاصی مانند مس، نیکل، کُبالت، آلومینیوم، لیتیوم و… نیاز داریم. گرچه در این بحث ظرائفی وجود دارد، اما باور رایج این است که شرکتهای معدن مسئولیت دارند که به اخلاقیترین شکل ممکن کار کنند و پاسخگو باشند. از طرف دیگر، شرکتها «مجوز فعالیت» را مهمترین عامل میدانند. دیدگاه آنها با باور رایج متفاوت است. اگر مجوز داشته باشند، پایداری و امنیت فعالیتهایشان تضمین میشود، یعنی میتوانند به کارشان ادامه دهند. اگر مجوز نداشته باشند، کارشان تعطیل میشود. پس اولویت با مجوز است، نه اخلاق. به نظرم این نکتهای اساسی است که در حوزه سرمایهگذاری از آن غفلت میشود.
جیسون میچل: من بحثم را از اخلاق آغاز نمیکنم. در جهان هیچ اتفاقنظری دراینباره وجود ندارد. شاید استدلال کنید که استخراج زغالسنگ مضر است، اما مثلاً هیچ اتفاقنظری درباره مضر بودن استخراج الماس وجود ندارد. توافق پاریس، محدودیتهای مشخصی برای زغالسنگ در نظر میگیرد. هدف این محدودیتها، حذف تدریجی زغالسنگ تا جایی است که برای محیطزیست ضرر دارد. خیلی ارزشمند است که به صراحت اذعان کنیم ماهیت کار معدن نسبت به سایر زمینهها مستعد چالشهای زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی بیشتری است. نکاتی مانند اینکه این کار معدن بخشی از زنجیره تامین کالاهاست یا اینکه اغلب در کشورهای درحال توسعه رخ میدهد، در موضع ما تغییری ایجاد نمیکند.
مایکل کنفیلد: اینکه هنوز هم گوشی هوشمند، ماشین، ریل قطار و هواپیما تولید میکنیم، نشاندهنده این است که کار معدن گریزناپذیر است. من با کسانی که شرکتهای معدن را بهخودیخود مضر میدانند، کاملاً مخالفم. پرسش این است که ضرر را چطور تعریف میکنیم. هنگامی که بخش معدن را از منظر زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی تحلیل میکنیم، بخش مادی آن مهمترین نکته است. محیطزیست مهمترین منظری است که بحثمان را با آن شروع میکنیم. ملاحظاتی مانند نحوه مواجهه با مواد خطرناک، مدیریت زبالههای صنعتی، مصرف آب، انتشار گازهای گلخانهای و بازیافت، برای تحلیل میزان معتبر بودن یک شرکت خیلی مهم است.
از منظر اجتماعی، این مجوز اجتماعی فعالیت است که اهمیت دارد. یعنی مواردی مانند سلامت کارگران، ایمنی فعالیتها و برنامهها و میزان مطابقت سیاستهای شرکتها بر موازین حقوق بشری. سرانجام اگر بخواهیم از منظر سیاسی به مسئله نگاه کنیم، ملاحظات بخش معدن شبیه دیگر بخشهای صنعتی است. مواردی مانند سیاستهای شرکت در قبال رشوه و فساد، اخلاق کسبوکار در مدیریت مشوقهای کارگران و … است که در این زمینه از آنها بحث میشود.
اینکه هنوز هم گوشی هوشمند، ماشین، ریل قطار و هواپیما تولید میکنیم، نشاندهنده این است که کار معدن گریزناپذیر است.
لوئیس ریو: اگر بخواهم مستقیم و صریح به سؤالتان پاسخ دهم، باید بگویم نه. فکر نمیکنم که مجبور باشیم بپذیریم. فکر رایج اکثر افراد این است که کار معدن ضروری است و ویژگیهای مثبت زیادی دارد. در عین حال، فکر رایج دیگر که به نظر من اشتباه است، فکری است که میخواهد اخلاق را به همه زمینهها وارد کند. چون بالاخره هر کاری که میکنیم، هزینهای دارد و نکته این است که باید مطمئن شویم که آن کار به هزینهاش میارزد. در مورد کار معدن هم همینطور است. باور من این است که هزینههای زیستمحیطی و اجتماعی کار معدن به اندازه کافی بررسی نشده است.
پس کار معدن ضروری است، ولی تأثیرات منفی هم دارد. بنابراین، باید بر اساس چه چارچوبی توازن میان این دو جنبه مثبت و منفی را ارزیابی کنیم؟
کنفیلد: اگر بخواهیم همهجانبه به این مسئله نگاه کنیم، باید بگویم همه چیز به محاسبه سود و زیان بستگی دارد. سود خالص هر کاری باید مثبت باشد. مثلاً خودروهای برقی را در نظر بگیرید. شاید میزان انتشار گاز کربن این خودروها حین رانندگی در جاده خیلی کم باشد، اما اگر از دیدگاهی کلی به چرخه حیات نگاه کنیم، چه؟ اگر هزینه تولید این خودروها در مقایسه با ساخت و راهاندازی خودروهای معمولی مخربتر باشد (مثلاً استخراج عناصر کمیابی که در باتریهای امروزی استفاده میشود)، باز هم ارزشش را دارد؟ اتحادیه دانشمندان نگران5 میگویند خودروهای برقی دوربُردتر (با هر بار شارژ، بیش از ۲۵۰ مایل (حدود ۴۰۰ کیلومتر) راه میروند) در مقایسه با خودروهای بنزینی، ۶۸ درصد بیشتر گازهای گلخانهای تولید میکنند. تخمین وزارت انرژی6 در مورد ماشینهایی که در جاده حرکت میکنند این است که مثلاً خودروی برقی تسلا مدل اس، در هر ۲۰ مایل رانندگی به اندازه تولید یک گالون (حدود ۴ لیتر) بنزین، انرژی مصرف میکند. نمیخواهم استدلال کنم که محاسبه سود و زیان خودروهای برقی رویهمرفته، منفی است. صرفاً میخواهم تأکید کنم که مباحثِ مطرح در چنین مناقشههای زیستمحیطی خیلی واضح و روشن نیست.
ریو: به نظر من به اطلاعات بستگی دارد. هرچه اطلاعات ما درباره کلیت فرایند دقیقتر باشد، تصمیمهای بهتری متناسب با میزان ارزشمندی چیزهای مختلف میگیریم. به این فرایند در دو لایه فکر میکنم: اول اینکه باید نوعی نظارت بر مقررات وجود داشته باشد. کسانی که این مقررات را وضع میکنند، موظفند که همیشه یک قدم جلوتر باشند و اطمینان حاصل کنند که فعالیت شرکتها بیش از سودی که به جامعه میرساند، هزینهتراشی نکنند. خوشبختانه نیاز نیست که به نکته اخیر اکتفا کنیم.
در لایه دوم میخواهم به عوامل تصمیمساز اصلی اشاره کنم که عبارتاند از اَبرشرکتها، سرمایه و مصرفکنندگان. شرکتها اساساً سرمایهدار و سودمحور هستند و باید در چارچوب مقررات آزادانه فعالیت کنند. اما هرچه آگاهی نسبت به نگرانیهای زیستمحیطی بیشتر شود، بازخودهای مصرفکنندگان این شرکتها به سود شرکتهایی خواهد انجامید که اخلاقیتر فعالیت میکنند. این فرایند به وضوح میتواند به کسب سرمایه بینجامد، چیزی که همین حالا هم در بازارها قابل مشاهده است.
میچل: در این مسئله دو چالش پیشِ روی ارائه یک چارچوب جهانی و کلی وجود دارد: کشورهای در حال توسعه، و مناطق در حال درگیری. مثلاً گروه مان در مناطق درگیر سرمایهگذاری نمیکند ولی ابرشرکتهای بسیاری در مناطقی که «مخاطرهآمیز» به حساب میآیند، حاضر به فعالیت هستند. این نکته با مثال زغالسنگ مشابهت زیادی دارد: اگر یک شرکت سهامی عام، داراییهایش را بفروشد، شفافیت به شدت کاهش مییابد و دیگر واقعاً تعیین میزان مسئولیتپذیری فعالیت آن شرکت خیلی سخت میشود.
با توجه به ساختار بورس، تصور کنید که مثلاً در استرالیا، سرمایهگذاران با هدف فروش یا واگذاری زغالسنگ تجمع میکنند. اگر سهام را به شرکتی بفروشند که برخلاف شرکتهای سهامی بورس، مواردی مانند الزامات شفافیت، فرصتهای تعامل و پاسخگویی را رعایت نمیکند، شاید بهتر باشد که پولشان را پیش خودشان نگه دارند و اصلاً سرمایهگذاری نکنند.
اشتن: ما روند واگذاری داراییهای زغالسنگ توسط شرکتهای سهامی معدن را دیدهایم (مثلاً سات۳۲ 7 و نیو تینتو 8). زغالسنگ معمولاً بخش کوچکی از داراییها را به خود اختصاص میدهد و اشتیاق کمتری هم برای سرمایهگذاری در آن وجود دارد. به همین نسبت، سرمایهگذاران تصمیم سادهای برای واگذاری این حیطه از صنعت معدن در نظر دارند.
همانطور که جیسون میچل گفت تصمیم به واگذاری صرفاً به خاطر ارزش خالص فعلی9 نیست. ملاحظات دیگری از جمله سوابق زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی خریداران یا میزان شفافیت و رعایت استاندارها هم وجود دارد. خوب است اشاره کنم که شرکتهای سهامی زغالسنگ در تجارت و کسبوکار، سهمهای ارزان و کوچک را بر معامله با شرکتهای صنعتی معدن ترجیح میدهند.
پیشرفتهایی که در این زمینه روی داده را میتوان در تغییر قیمتها هم دید. این قیمتها نمونهای است از تاثیر توجه به عوامل زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی در کارآمدتر شدن بازار. اگر بخواهیم در زغالسنگ سرمایهگذاری نکنیم، باید عوامل دیگری را هم در نظر بگیریم. از جمله اینکه افراد بسیار زیادی وابسته به این صنعت هستند و اگر بنا باشد که این صنعت تعطیل شود، آنگاه باید شرایط گذار به وضعیت جدید، توقف کار و بازسازی مکانِ معدن کاملاً کنترلشده و مطمئن باشد. این موضوع چندبعدی است و بنابراین، تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری یا واگذاری این صنعت شاید ساده نباشد.
کنفیلد: تعدادی از بانکهای اروپایی (کردیت اگریکول10، ناتیکزیس11، کومرتسبانک12، آیانجی13، آربیاس14، لویدز 15) به خاطر هزینه سرمایه16، سیاستهایی دارند که مانع سرمایهگذاری بر پروژههای جدید زغالسنگ میشود. با شدن گرفتن چنین روندهایی، سودآوری از طریق بخش زغالسنگ، سخت و سختتر میشود. نمیتوان انکار کرد که مقررات هم دارد سفت و سختتر میشود. در نهایت، سختگیرانهترین کاری که میشود کرد، الزام شرکتها به ردیابی و افشای همه منابعِ مواد معدنی خام در همه معادنشان است. اپل، نمونهای از شرکتهایی است که در راستای تامین مواد خامِ پایدارتر گام برمیدارد. اپل، محفظههای کامپیوترهای مکبوک ایر17 و مک مینی18 جدید را با آلیاژ جدیدی ساخته است که ۱۰۰ درصد آلومینیوم قابل بازیافت دارد. همچنین بریلیم، جیوه و چنیدن ماده شیمیایی مضر دیگر را هم از طیف محصولاتش حذف کرده است.
در زمینه کار معدن قوانین، معاهدهها و استاندارهای زیادی وجود دارد. اگر بخواهم فقط چند تا را نام ببرم، به این موارد میتوان اشاره کرد: قوانین بینالمللی مدیریت سیانور19، اصول خط استوا20، استانداردهای عملکرد شرکتهای مالی بینالمللی21، مطالبه مردمی گزارشدهی جهانی22، مطالبه مردمی شفافیت صنایع استخراجی ، منشور منابع طبیعی23 و «اصول راگی» سازمان ملل متحد24. با این همه، تمام این موارد داوطلبانه و خودالزامآور هستند. با این توصیفات، آیا استاندارهای بینالمللی الزامآور میتوانند مفید باشند؟
کنفیلد: به نظرم باید دوباره به تفکیک مشهور کشورها به توسعهیافته و در حال توسعه برگردیم. برخی کشورها برای تولید نیرو و انرژی، به مواد کثیف بیشتر متکی هستند. طبق دادههای بانک جهانی در سال ۲۰۱۵، چهار کشور (کوزوو، بوتسوانا، مغولستان و آفریقای جنوبی) بیش از ۹۰ درصد تولید الکتریسیته خود را با اتکای به منابع زغالسنگ انجام میدهند. این عدد را با ۲.۲ درصد فرانسه در همان سال مقایسه کنید. چنین تفاوتهایی، ارائه استاندارهای جهانیِ الزامآور در استفاده از منابع را بسیار پیچیده و بعضاً غیرمنصفانه میکند. نمیخواهم بگویم که نباید چنین استاندارهایی وجود داشته باشد. اما واقعیت این است که اجرای چنین سیاستهای الزامآوری میتواند خیلی چالشانگیز باشد. در مورد کشورهای در حال جنگ، ماجرا پیچیدهتر هم میشود. با این همه، وجود مجموعهای از استاندارهای جهانی در زمینه کار معدن عاقلانه است. چنین استاندارهایی در صنایع دیگر (مانند «اصول سرمایهگذاری مسئولانه»25 سازمان ملل در امور مالی) هم وجود دارد، پس چرا در کار معدن وجود نداشته باشد؟
اشتن: مثلاً بورس فلزات لندن26، شروع به بررسی جوانبِ منبعیابی مسئولانه کرده است. در مکانهایی مانند جمهوری دموکراتیک کنگو که چارچوبهایی تعیینشده دارند، استفاده از موادی مانند کبالت در صنعت معدن با چالشهایی مواجه است. مثلاً شرکت نورسک هیدرو27 به دنبال تولید و بازاریابی آلومینیومهای کمکربن است. آیا این محصولات «سبزتر» به قیمتگذاری بالاتر محصولات میانجامد تا به تبع آن شرکتهای بیشتری به سرمایهگذاری و نوآوری ترغیب شوند؟
ریو: سرمایهگذاران مسئولیتپذیر انتظارات مشخصی از شرکتهای سهامی دارند. میتوانیم به نقطهای برسیم که شرکتهای سهامی معدنی مجموعهای از استانداردها و خطمشیها را شبیه به سبک تیسیافدی28 رعایت کنند. آیا میتوانیم به جایی برسیم که مجموعهای از قوانین سختگیرانه و جهانی در همه شرکتهای دولتی و خصوصی رعایت شود؟ احتمالاً نه. چه کسی و چگونه میخواهد آنها را تضمین کند؟
میچل: مطالبه دوباره برای تعیین استانداردی جهانی در مدیریت زبالههای صنعتی را میتوان پیشرفتی در این زمینه دانست. این مطالبه مستقیماً ریشه در فاجعه برومادینیو29 در برزیل دارد. اکنون مطالب مردمی مستقلی به نام گزارش جهانی زبالههای صنعتی30 داریم که زیر نظر وزیر سابق محیطزیست سوئیس، برونو اوبرل31 فعال است. این مطالبه را فعالان صنعت معدن و سرمایهگذاران این حوزه با همکاری یکدیگر و از طریق شورای بینالمللی معدن و فلزات32، برنامه محیطزیست سازمان ملل33 و اصول سرمایهگذاری مسئولانه سازمان ملل34 تشکیل دادند. نتیجه آن راهاندازی پایگاه داده جهانی جدیدی متشکل از حدود ۱۸۰۰ سدِ زبالههای صنعتی35 بود که برای همه قابل دسترسی است.
البته هنوز راه زیادی مانده، زیرا همچنان ۳۳ هزار سد دیگر در جهان وجود دارد که باید به این پایگاه اضافه شوند. این اقدامات نشاندهنده پیشرفت در صنعت معدن است، گرچه پس از چنین تراژدی (در برزیل) محقق شده باشد.
از نظر تاریخی، کار معدن در زمینه ایمنی پیشینه ضعیفی دارد. کار معدن ذاتاً از دیگر صنایع خطرناکتر است. بسیاری از شرکتها با توجه به این نکته، در گزارش سالانه خود (در بخش غیرمالیِ شاخص کلیدی عملکرد36) حتماً مؤلفه ایمنی را میگنجانند. اما واقعیت این است که مسئله ایمنی، معمولاً مسئلهای فوریفوتی نیست. ایمنی را هزینهای کوتاهمدت میدانند که ضرورتاً در حاشیه سود شرکت جبران نخواهد شد. به نظر شما اگر بپذیریم که هزینه سرمایهای37 لزوماً به سودآوری نمیانجامد، آنگاه چگونه میتوانیم شرکتها را به هزینه کردن در مسئله ایمنی ترغیب کنیم؟
اشتن: به باور من ایمنی، به اندازه کافی مورد توجه است و معمولاً نشاندهنده شرکتی است که به خوبی مدیریت میشود. مهمترین ملاحظه در مسئله ایمنی در شرکتها، تضمین ایمنی کارگران است. اما افزون بر این، مواردی مانند رویههای عملی مناسب، سرمایهگذاری صحیحِ داراییها و نیروی کار بسیار ماهر هم از مؤلفههای ایمنی یک شرکت است. وقتی یک شرکت به سلامتی کارگرانش اهمیت میدهد، هم بهترین افراد را جذب و حفظ میکند و هم تغییرات کمتری در شرکت به وجود میآید که دستآخر به ثبات درآمدی بیشتر میانجامد.
مؤلفه امنیت، در حیطه معدن که ذاتاً شکننده است، به چندین برابر سود میانجامد. البته همیشه تردیدهایی درباره زمینشناسی و هواشناسی وجود خواهد داشت، و همین تردیدها است که تضمین ایمنی را دشوار میکند. ولی سخن ما درباره کنترل کردن چیزهای کنترلپذیر، و نحوه مواجهه درست با چیزهای کنترلناپذیر است. تحقق بسیاری از این نکات با تغییر فرهنگ حاکم بر شرکتها شروع میشود. ایمنی، یکی از مهمترین اجزای مجوز فعالیت یک شرکت است. اگر یک شرکت کارنامه ضعیفی در زمینه ایمنی داشته باشد، بُردن مناقصهها و توسعه پروژههای جدید، خیلی دشوار میشود و حتی ممکن است به توقف فعالیتهای جاری شرکت بینجامد.
کنفیلد: مؤلفه ایمنی در میان مؤلفههای مختلف، خیلی شبیه مؤلفه کیفیت است و به کار معدن هم اختصاصی ندارد. بدیهی است که اگر از نظر زیستمحیطی یا سیاسی، شرکت بهتری باشید، در مقایسه با رقبایتان چندین برابر بیشتر سود میکنید.
میچل: به نظر من، مسائلی مانند سبزشویی38 را باید نشانههایی هشداردهنده تلقی کنیم.
خب، چه کنیم که سرمایهگذاری در معدن به سبزشویی نینجامد؟
اشتن: باید تلاش کنیم که مسئله سبزشویی را در مقیاس صنعتی ببینیم و بر این اساس، تلاش کنیم تا این مشکل حل شود. باید اهدافمان مشخص باشد و ذینفعان هم باید شرکتهایشان را پاسخگو کنند. ما نیاز داریم تا بر مبنای اطلاعات مستقل و عینی، شفافیت را افزایش دهیم. همچنین باید توانایی فنی و منابع کافی وجود داشته باشد. همه این اقدامات مستلزم سرمایهگذاری در مقیاس صنعتی است.
ریو: اینجا همان جایی است که پای همکاری و تاثیرگذاری در صنعت معدن به میان میآید. وقتی شرکتها و رقیبانمان را از نزدیک زیر نظر داشته باشیم، برایمان کاملاً روشن میشود که کدام شرکتها این مسائل را جدی میگیرند. میتوانیم میزان ریسک زیستمحیطی سرمایهگذاریهای مختلف را دقیقتر بسنجیم.
کنفیلد: استفاده از حسابرسان مستقل که در سطح صنعتی فعالیت میکنند، میتواند راهحل خوبی برای مسئله سبزشویی باشد. مثلاً برخی شرکتها که چند نیروگاه بادی تولید انرژی دارند، درصد اندکی از انرژی یا سودآوری خود را از انرژیهای تجدیدپذیر به دست میآورند. آنها با استناد به این دلایل خودشان را «سبز» (دوستدار محیطزیست) معرفی میکنند.
چنین ادعاهایی، علائم هشداردهنده هستند. در عوض، ما باید مسئله را دقیقتر بررسی کنیم. باید بپرسیم که آیا شرکتها تیمی از افراد بادانش، متعهد و پاسخگو دارند؟ آیا شرکتها باید استانداردهایی برای اقدامات عملیشان داشته باشند، و آنها را به صورت علنی در شرکت اعلام کنند؟ رویههای درست باید در کل یک سازمان نهادینه شود، نه اینکه صرفاً در مکانها و داراییهای خاصی عملی شود. همچنین مدیر ارشد در این زمینه، باید الگویی برای کل آن سازمان باشد. این نکاتی را که گفتم فقط مربوط به کار معدن نیست، بلکه شرط هر فعالیت سهامی منصفانه در جهان است.
معمولاً جوامع درگیرِ کار معدن به طور تمام و کمال به صنعت معدن وابستهاند. وجود ذخایر معدنی در برخی نواحی، تنها عاملی است که افراد را به سکونت در این مناطق تشویق میکند. همان گونه که در تعطیلی معادن شمال انگلستان دیدیم، پس از این تعطیلیها «جوامع سرگردانی» پدید آمدند که با معضلاتی مانند محرومیت، فقر و مانند اینها، دست و پنچه نرم میکنند. در مقابله با مشکل «جوامع سرگردان» چه کاری از ما ساخته است؟ چگونه میتوان تعارض میان حقوق بومیان (مانند حق استفاده از زمینهایشان)، و بایدها و نبایدهای اقتصادیِ کار معدن را حل کرد؟
میچل: جنبش گذار عادلانه39، یکی از آن چیزهایی است که میتواند ربط مسائل اقلیمی و پیامدهای اجتماعی آن را به ما نشان دهد. به عبارت دیگر، با حمایتهای مردمی است که میتوان قوانین اقلیمی را ارتقا داد.
اما وقتی مسائل اقلیمی را در مقابل فرصتهای شغلی قرار میدهند، مسئله سیاسی میشود. در جدیدترین انتخابات استرالیا، و انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ ایالات متحده، مردم به نامزدهایی رای دادند که بر «شغل» به جای «اقلیم» تاکید میکردند. در آلمان و اسپانیا، احزابی که وعدههای انتخاباتی اقلیمی دادند و وعده بازآموزی و مزایای بازنشستگی را هم به آن اضافه میکردند، موفقتر بودند. این احزاب وعدههایشان را با تزریق بودجههای دولتی عملی کردند. مثلاً دولت اسپانیا بودجهای ۲۵۰ میلیون یورویی برای حمایت از تعطیلی صنایع معدن اختصاص داد.
کنفیلد: در اینجا باید به تقابل حمایت دفعی و حمایت مداوم برگردیم. مشکل پرداخت و حمایت نقدیِ دفعی همیشه این بوده است که آیا هدر میرود یا واقعاً به جامعه برمیگردد؟ در مقابل، حمایت مداوم در قالب قرارداد سالانه یا سهیم کردن کارگران در سود کارخانه میتواند بسیار پایدارتر باشد. تقویت زیرساختهای جامعه (مثل مدرسه و بیمارستان)، یک شاخصه بسیار مهم است که نشان میدهد یک شرکت صرفاً به جامعه پول تزریق نمیکند تا فوراً از اقدامات دیگر دست بشوید و مسئولیت دیگری را متوجه خود نداند.
همیشه این خطر وجود دارد که ارزش کار معدن در چشم صاحبان شرکتها کم شود و بر این اساس، دستمزدها کاهش یابد. بنابراین، رویکرد بهتر میتواند این باشد که شرکتها متعهد شوند تعدادی مدرسه، بیمارستان و دیگر زیرساختهای اجتماعی بسازند و حتی پس از تعطیلی معادن، همکلامی مستمری را با جامعه معدنچیان ادامه بدهند و آنها را رها نکنند. چنین رویکردی واقعاً همهجانبه و پایدار است.
اشتن: دقیقاً! همه بحث همین است. باید در جوامعی که به کار معدن اشتغال دارند، سرمایهگذاری کرد، نه اینکه فقط خدمات رفاهی را افزایش دهیم. خیلی مهم است که در آموزش و تحصیل، و توسعه کسبوکارهای محلی سرمایهگذاری شود. چنین سرمایهگذاریهایی است که از جوامع، حین و پس از کار معدن حمایت میکند.
شیفتهای کاری پروازی خیلی چالشبرانگیز است. در این روش، کارگران با هواپیما به محل کار منتقل میشوند تا شیفت کاریشان را انجام دهند. سپس آنها را به شهرهای بزرگ برمیگردانند. این روش در مقایسه با توسعه زیرساختها و نیروی کارِ محلی مقرونبهصرفهتر است و بهکارگیری این روش در مکانهای دورافتاده ضروری است، اما این روش را میتوان نمونهای از تصمیمات مالی کوتاهمدت در مقابل رویکردهای بلندمدت پایدار تلقی کرد.
ریو: به نظرم باید از دید جوامع بومی هم به این مسئله بپردازیم. کاملاً پذیرفتنی است که باید جوامع بومی را آگاه و قدرتمند کرد تا بتوانند خودشان تصمیم بگیرند که چه شرایطی برایشان مناسب است. اگر چنین چیزی محقق شود، آنگاه مطمئنیم که اگر فردی تصمیم به ادامه کار در پروژهای بگیرد، همه هزینههای مرتبطی که باید متحمل شود را به دقت در نظر گرفته است.
مثلاً باید شرایطی مناسبی برای جوامع محلی فراهم شود تا بتوانند به کارشان ادامه دهند (که اغلب کمتر به آن توجه میشود). اگر چنین شود، هزینههای شرکتهای معدنی و به تبع مصرفکنندگانشان، افزایش مییابد. در این صورت است که میتوان گفت جهان اخلاقمدارانه محصولات معدنی را مصرف میکند.
کنفیلد: به نظرم دوباره باید به بحث مقررات برگردیم. آیا باید استانداردهایی جهانی در این زمینه وجود داشته باشد؟ آیا باید جامعه معدن با درصدی مشخص در همه پروژههای معدنی سهیم باشند؟ وقتی پای تعهد به جامعه معدن به میان میآید، دستکم شرکتهای سهامی باید مقرراتی در مقیاس صنعتی وضع کنند که کل صنعت را دربرگیرد. چنین مقرراتی به بهترین عملکرد خواهند انجامید.
پس همه این موارد مهم است و اینطور نیست که به عنوان مثال، صرفاً به انتشار گاز کربن توجه شود. همانطور که گفتیم، کار معدن جنبههای زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی دارد، و چالشها و فرصتهای آن هم چندبعدی است.
ریو: درست است. همچنین این خطر وجود دارد که این فرایند به نفع شرکتهای بزرگتر تمام شود که همه منابع را در اختیار دارند. انگار این چالش را هم باید مقررات حل کند. در عمل، شرکتهای کوچکتر که مقررات کمتری هم دارند، مجبورند از میانبرهایی استفاده کنند تا از رقبایشان عقب نمانند. این واقعیت بهوضوح خطرناک است و بهصراحت میگوید یک جای کار این وضعیت فعلی میلنگد.
امروزه سرمایهگذاران حوزه معدن، مسئولیتهای زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی بیشتر و بیشتری را باید بپذیرند. بار این مسئولیتها بیش از هر صنعت دیگری بر شانههای صنعت معدن سنگینی میکند. سؤال این است که این مسئولیتهای گریزناپذیر به ضرر کسبوکار بخش معدن نمیانجامد؟
میچل: در بخش تنباکو نمونههایی وجود دارد. سرمایهگذاران بزرگی مانند صندوق بازنشستگی استرالیاسوپر40 کاملاً از بخش تنباکو کنار کشید. البته چنین اتفاقهایی در صنعت معدن نخواهد افتاد (به جز زغالسنگ). اما این نمونهها کاملاً گویا هستند که اگر سرمایهها برای همیشه فرار کنند، چه اتفاقی میتواند بیفتد.
اشتن: کار معدن وقتی با بخشهای بسیاری در بازار صنعت مقایسه میشود، بهوضوح امتیاز کمتری در مسائل زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی میگیرد. اما در صورتی که همچنان تقاضای برخی کالاهای معدنی (مخصوصاً تا زمان گذار به اقتصاد سبز) در جهان وجود داشته باشد، سؤالات واقعیِ یک سرمایهگذار که در تخصیص سرمایه دقیق و منطقی است، اینها است:
کدام شرکت معدنی استراتژی فعال و مناسبی در قبال مسائل زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی دارد؟ کدام شرکت به بهبود این مسائل کمک میکند و کدامیک به تشدید آنها؟ آیا شرکتها در فناوری و فرایندهای بهبودبخشِ ابعاد زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسیِ کار معدن، سرمایهگذاری میکنند؟
پس همه این موارد مهم است و اینطور نیست که به عنوان مثال، صرفاً به انتشار گاز کربن توجه شود. همانطور که گفتیم، کار معدن جنبههای زیستمحیطی، اجتماعی و سیاسی دارد، و چالشها و فرصتهای آن هم چندبعدی است.
کنفیلد: ما در بخش معدن میخواهیم روی «رهبران» و شرکتهایی سرمایهگذاری کنیم که دارند تلاش میکنند که بهتر شوند. این رویکرد در نقاط عطف خیلی خوب جواب میدهد. البته میتوان در شرکتهای بزرگ و جاافتاده هم سرمایهگذاری کرد. اما باور دارم که فرصت واقعی در جایی است که شرکتهای بد تلاش میکنند تا خوب شوند. با حذف بخش معدن هم اساساً مخالفم. ما در جهان بیعیب و نقص زندگی نمیکنیم که در یک چرخه بینهایت، همه چیز بازیافت شود و دیگر نیازی به استخراج منابع نداشته باشیم.
میچل: قیمت سهام هم ریسکِ گذار صنعت معدن به صنعتی سبزتر را نشان میدهد. هرچه به سوی اقتصاد کمکربن میرویم، خطر سرمایههای بهگلنشسته41 در صنعت معدن خودش را نشان میدهد، مخصوصاً صاحبان صنعت زغالسنگ. اصلاً بعید نیست که یکی از عوامل زیان شرکتهای معدن (طبق شاخصهای اقتصادی) همین ریسک گذار به اقتصاد سبزتر باشد.
آیا دوگانه همکاری و واگذاری، به بحث ما درباره شرکتهای معدن کمک میکند؟ اصلاً باید چنین بحثی بکنیم؟
کنفیلد: به نظر من همکاری خیلی مهم است. وقتی سرمایهگذاران مسئولیتپذیر به سرمایهگذاری و همکاری ادامه دهند، میتوانند تأثیرات مثبت داشته باشند و شرکتها را همیشه پاسخگو نگه دارند. به وسیله همکاری است که میتوانید شرکتها را برای ارتقا به استاندارهای بالاتر، تشویق کنید. آنگاه سهامداران مهمی هستیم که میتوانیم در همه مباحث و همه بخشها، هم به عنوان شرکت و هم به عنوان مدیر، مشارکت کنیم.
شرکتها نسبت به سهامدارانشان وظایف مالی دارند. همین نکته باعث میشود که اگر در این دوگانه، همکاری را انتخاب کرده باشید، میتوانید موجب تغییرات مثبت زیادی شوید. در واقع، مسئولیت بزرگی دارید تا از قدرتتان در جهت بهتر کردن وضعیت استفاده کنید. به عنوان یک شرکت درست و حسابی، صدای رسایی برای ایجاد تأثیرات مثبت در جهان خواهید داشت. اگر سهمتان را در این صنعت واگذار کنید، البته پیام خاص خود را به شرکتها میرسانید. اما اگر بخواهید سیاستها و رفتارها را به سمتوسوی بهتری هل دهید، آنگاه دیگر متأسفانه تأثیرگذار نخواهید بود.
ریو: معتقدم دوگانه خوبی است. به نظرم این دوگانه به بحث سود خالص و نهایی برمیگردد. ما سرمایهگذاران هم باید به شرکتهایی سرمایه تخصیص دهیم که یا بهترین هستند یا تلاش میکنند که خودشان را ارتقا دهند. اگر یک سرمایهگذار، سهامش در یک شرکت را واگذار کند، میتوان به قطع گفت در آنجا دیگر هیچ گوش شنوایی برای او نخواهد بود. ما برای اینکه بتوانیم مسیر ارتقای این صنعت را ادامه دهیم، باید در اتاقهای تصمیمگیری شرکتهای معدنی حضور داشته باشیم.
پی نوشت
- Road to Wigan Pier
- See “Minerals Yearbook: Volume I—Metals and Minerals,” U.S. Geological Survey; https://www.usgs.gov/centers/nmic/minerals-yearbook-metals-and-minerals
- Minerals Education Coalition
- Man Groupیک شرکت خدمات مالی انگلیسی است.
- The Union of Concerned Scientists
- the Department of Energy
- South32 شرکت معدن استرالیایی.
- Rio Tinto شرکت معدن انگلیسی-استرالیایی.
- net present value معیاری است که با در نظر گرفتن سرمایه اولیه یک سرمایهگذاری و آورده آن در آینده، ارزش مالی آن سرمایهگذاری را میسنجد.
- Credit Agricole
- Natixis
- Commerzbank
- ING
- RBS
- Lloyds
- هزینه منابعی که برای تامین مالی یک کسب و کار مورد استفاده قرار میگیرد.
- MacBook Air
- Mac mini
- the International Cyanide Management Code
- the Equator Principles
- the International Finance Corporation’s Performance Standards
- the Global Reporting Initiative
- the Natural Resource Charter
- the United Nations’ “Ruggie Principles”
- PRI (Principles for Responsible Investment)
- The London Metal Exchange
- Norsk Hydro شرکت نروژی تولیدکننده آلومینیوم و انرژیهای تجدیدپذیر.
- TCFD (Task Force on Climate-Related Financial Disclosures) گروه ویژه اعلام مالی امور اقلیمی، در سال ۲۰۱۵ جهت گسترش اعلام ریسکهای مالی حوزه آب و هوا به وجود آمد که شرکتها، بانکها و سرمایهگذاران از اطلاعات آن استفاده میکنند.
- Brumadinho disaster فاجعه سد برومادینیو در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹ اتفاق افتاد و به کشته شدن ۸۴ تن و مفقودی ۲۷۶ تن انجامید.
- Global Tailings Review
- Bruno Oberle
- International Council on Mining and Metals
- United Nations Environment Programme
- Principles for Responsible Investment
- tailings dam
- key performance indicators (‘KPIs’) نوعی از شاخصهای ارزیابی عملکرد سازمانها و شرکتهاست.
- capital expenditure هزینههایی که برای ایجاد سود در آینده صرف میشوند.
- Greenwashing برخی شرکتها سعی میکنند تا به نام محیطزیست مشتریان خود را از برخی خدمات و مزایا محروم کنند. این عمل را سبزشویی نامیدهاند. سبزشویی خیلی شبیه پولشویی است، ولی در دو زمینه متفاوت.
- Just Transition جنبشی کارگری است که تلاش دارد تا به واسطه پارهای از مداخلات اجتماعی و اصلاحات زیستمحیطی، از حقوق و زندگی کارگران دفاع کند.
- AustralianSuper
- stranded assets سرمایههایی که به دلیل تغییر در بازار به یکباره ارزششان افت میکند.