آیا در میان انواع حق حق اخلاقی هم داریم؟
مقدمه
پرسش اصلی این مقاله این است: «آیا حق1 مقولهای اخلاقی است؟». به تعبیر دقیقتر، «آیا در میان انواع حق، حق اخلاقی نیز داریم؟». این پرسش درباره امکان و وجود حق اخلاقی است. پاسخ ما به این پرسش مثبت است. و در طی این مقاله میکوشیم نشان دهیم که حق اخلاقی هم ممکن است و هم موجود. بررسی و نقد تفصیلی دلایلی که به سود امتناع حق اخلاقی اقامه شده خارج از ظرفیت این مقاله است. دست کم از دو منظر متفاوت میتوان به پاسخ شایسته این پرسش دست یافت:
نخست از منظر «مبانی توجیهی حق»، و دوم از منظر «نقش و کارکرد حق در اخلاق». از منظر نخست، پرسش از رابطه حق و اخلاق در قالب پرسش از اینکه «اخلاق/ ملاحظات اخلاقی در مقام توجیه (برخی از) حقوق چه نقش و جایگاهی دارد؟» صورتبندی میشود. در حالی که از منظر دوم، این پرسش به صورت پرسش از اینکه «نقش و کارکرد حق در اخلاق چیست؟» در خواهد آمد.
مبنای اخلاقی حق
نکته مهمی که در آغاز بحث در این زمینه باید به آن توجه کنیم این است که حق انواع و اقسام بسیار متنوعی دارد. و از یک نظر به «حق اخلاقی»، «حق قانونی» و «حق عرفی»، تقسیم میشود. وقتی از حق به عنوان مقوله یا مفهومی اخلاقی سخن میگوییم، مقصودمان نوع خاصی از حق است که بیانگر یا مبرز ملاحظه یا ملاحظاتی اخلاقی است. و دلیل یا دلایلی اخلاقی به سود آن وجود دارد. البته حقوق اخلاقی هر فرد (یا گروهی) متناظر است با وظایف اخلاقی ایجابی یا سلبی که در راستای احترام به آن حقوق بر دوش دیگران، اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی، است.
این حقوق و تکالیف اخلاقی برآمده از دل این حقوق قابلیت دارد که لباس قانون وضعی نیز بر تن کند. و توسط قانونگذار نیز به رسمیت شناخته شود. یعنی به صورت حقوق و تکالیف قانونی درآید. و برای نقض آن نیز مجازاتی تعیین شود. چنان که به زودی خواهیم دید، قابلیت حقوق اخلاقی در تکالیف اخلاقی متناظر با این حقوق برای تبدیل شدن به حقوق و تکالیف قانونی با اخلاقی بودن این حقوق و تکالیف منافات ندارد.
بر این اساس میتوان تبیین کرد که چرا در بحث از مبانی توجیهی برخی از حقوق، مانند حقوق بشر و حقوق شهروندی، استدلالهای اخلاقی جایگاه ویژه و ممتازی دارد. بسیاری از فیلسوفانی که درباره مبانی فلسفی حقوق بشر نظریهپردازی کردهاند، کوشیدهاند این حقوق را با ارجاع به مبانی کانت در فلسفه اخلاق و اخلاق هنجاری، و با تکیه بر مفاهیمی، مانند «کرامت انسانی»، «خودآیینی» و «احترام به اشخاص»، که وی اخلاق هنجاری خود را بر پایه آنها بنیان نهاده و بسط داده است و نیز با ارجاع به (برخی از) صورتبندیهای وی از امر مطلق اخلاقی، توجیه کنند. ما نیز در این بخش میکوشیم امکان و و جود حق اخلاقی را با شرح فلسفه حق کانت که بخشی از فلسفه اخلاق اوست اثبات کنیم.
فلسفه عملی کانت به عنوان یکی از مبانی نظری اصلی حقوق بشر قلمداد شده است. هرچند برداشت معاصر از خودآیینی به مثابه ظرفیت شخص برای پیگیری برداشت خود از امر خوب با برداشت کانت از خودآیینی به مثابه ویژگی ارادهای که قانونگذار خود است همسان نیست، با اطمینان خاطر میتوان گفت که کانت سنتی را پیریزی کرد که [آن سنت] حقوق بشر را بر مبنای ظرفیت خودآیینی بنیان نهاد. دستکم میتوان گفت که این ظرفیت خودآیینی است که انسانها را به مثابه غایات فی نفسه [از موجودات دیگر] متمایز میکند. […] به بیان دیگر، هستی اخلاقی ما [انسانها] به مثابه غایات فی نفسه مبنای استحقاق/ سزاواری ما برای [برخورداری از] حقوق اخلاقی است. [حقوقی که] متناظر است با وظایفی [که ما] نسبت به یکدیگر [داریم].
البته خود کانت بر این باور بود که «صرفا یک حق فطری [طبیعی/ ذاتی] وجود دارد» و آن عبارت است از حق آزادی به معنای عام کلمه که معادل «خودآیینی» است. آزادی به معنای عام کلمه عبارت است از «آزادی از محدود شدن به سبب انتخاب [ی که] دیگری [کرده است]». توجیهی که وی به سود وجود این حق طبیعی ارائه میکند توجیهی اخلاقی است.
…