از ارزش اخلاقی چه می دانیم؟
مقدمه
مشکل بزرگ اخلاق امروز به قول مایکل اسمیت در کتاب what is problem این است که تکلیف ما با گزارههای اخلاقی و ارزش آنها مشخص نیست. به طور کل گزارهها یا توصیهای هستند و یا انگیزشی. اما گزارههای اخلاقی دو جنبهای هستند. از یک جنبه، شبیه واقعیتی هستند که قصد کشف کردن آن را داریم و یا با دیگران بر سر خوب یا بد بودن آنها بحث میکنیم که این نشان میدهد که سلیقهای نیست، اما از جهات دیگر انگیزشی هستند. مشکل ما دقیقا از همین جا اغاز میشود که فیلسوفانی مانند هیوم معتقد بودند که باید یک بعد آن را دریابیم و بعد دیگر آن را رها کنیم و از این رو عدهای عاطفهگرا شدند و بعد انگیزشی اخلاق را جدی گرفتند و عدهای اتفاقا واقعگرا شدند و معتقد به این که اخلاق بیان واقع میکند و بعد انگیزشی از بیرون میآید. مایکل اسمیت هم در همین کتاب تلاش بسیار خوبی کرده در راستای جمع کردن این دو کنار هم که کار خواندنی است. ما نیز برای این که قدمی در راستای دادن تبیین درست از ارزشهای اخلاقی برداریم، امروز گرد هم آمدیم و قصد داریم تا از فی نفسه یا لغیره بودن ارزش مفاهیم اخلاقی با تکیه بر آراء برخی از متفکران مسلمان مانند استاد مصباح، مرحوم اصفهانی، مرحوم سبزواری، … بحث کنیم.
یک عنصر مشترک مفهومی در همه کاربردهای خوب و بد حضور دارد و آن عنصر تایید و رد است به این معنی که هرگاه شما چیزی را بد بدانید، یعنی آن را رد میکنید و هرگاه آن را خوب بدانید به این معنی است که آن را تایید میکنید. این مسئله میان تمام مسائلی که خوب یا بد تلقی میشود مشترک است.
مفاهیم اخلاقی
ما چه فهمی از خوب و بد اخلاقی داریم (در این جا منظور ما از فهم، همان فهم متعارف است)، یعنی کسانی که کار بلد این واژهها هستند چه چیزی درباره مفهوم این واژهها میگویند. به تعبیر دیگر زمانی که ما میخواهیم عناصر مفهومی یک اصطلاح را کشف کنیم، گاه با کاربردهای متفاوت در زمنیههای مفهومی مختلف روبه رو میشویم. در حوزه خوب و بد، ما یک عناصر مشترک مفهومی داریم و یک عناصر اختلاف برانگیز (این نظر بنده است) و این اختلافات در جایی ایجاد میشود که انسانهای عاقل از آنها استفاده میکنند. برای پیدا کردن فهم متعارف از خوب و بد به دو نکته کلی اشاره میکنم که در طول صحبتم آن را روشنتر میکنم. وقتی ما میخواهیم عناصر مفهومی یک اصطلاح را کشف کنیم گاه ممکن است که کاربردها متفاوت باشد. اختلاف مفهومی میان دو عنصر خوب و بد زمانی زیاد میشود که میان دو عنصر یک کاربرد زیاد شده است علاوه بر آن عنصر مشترک، برای مثال میبینیم در یک کاربرد عنصر مفهومی دیگری هست که تفاوت مفهومی ایجاد میکند. یا اینکه میبینیم تقدم و تاخر وجود دارد، برای مثال در یک کاربرد عنصر الف به تبع عنصر ب آمده است ولی در کابرد دیگر برعکس میشود و اینها اختلافات مفهومی ایجاد میکند. حال برای واضحتر شدن مثالی میزنیم. یک عنصر مشترک مفهومی در همه کاربردهای خوب و بد حضور دارد و آن عنصر تایید و رد است به این معنی که هرگاه شما چیزی را بد بدانید، یعنی آن را رد میکنید و هرگاه آن را خوب بدانید به این معنی است که آن را تایید میکنید. این مسئله میان تمام مسائلی که خوب یا بد تلقی میشود مشترک است. چه بگویید نور برای رشد گیاهان خوب است یا بگویید، ایثار خوب است و یا بگویید بمب اتم به عنوان صلاح برای کشتار جمعی خوب است. ایجا تایید به معنای جانبداری و مطلوب بودن آن چیز برای شما نیست، بلکه به معنای داشتن رابطه مثبت با آن چیز است. اما اگر بخواهیم درباره عناصر اختلافی صحبت کنیم، این عناصر را از راه چرایی تایید به دست میآوریم و وقتی جواب این چرایی را بدهیم معلوم میشود که یک عنصر تاییدی اختلافی دارد یا نه. برای مثال خوب و بد ابزاری است، به نظر میرسد این خوب و بد ابزاری، صرفا تایید میکند رابطه شی را با نتیجهاش. برای مثال زمانی که میگویید این بوی خوب است یا اینجا هوای خوبی دارد، این خوب بودن بعد از مطلوب بودن است، یعنی زمانی که موافق با طبع من شد خوب و در غیر این صورت بد است و این نکته مهمی است.
در باب خوب و بد اخلاقی
خوب و بد اخلاقی در حقیقت زمانی است که شما میگویید احسان کردن به فقیر خوب است و یا ایثار کردن خوب است و خوب و بد اخلاقی در این مثالها چیزی متفاوت از گفتن هوا خوب است دارد. ابتدا میل خودمان را نمیبینیم، بلکه ارزشی را میبینیم که در ذات عمل نهفته است. یعنی اعمالی مانند صداقت و راستگویی ارزشی در خود عمل دارند و مستقلا تحسینپذیر است، ولی از آنجا که ما به خوبیها عشق میورزیم و آنها را دوست داریم، مطلوب ما نیز واقع میشود. اینجا است که این خوبهای اخلاقی با خوبهای نفسانی متفاوت میشوند چراکه در این خوبها مطلوب ما مقدم بر ارزش ذاتی خود عمل نیست.
در این زمینه خلطهایی اتفاق میافتد که ما به دو نمونه از آن میپردازیم: الف) به نظر میرسد نظریاتی که ما را به خودگرایی میرسانند، جایی این دو عنصر را مورد توجه قرار نمیدهند. خودگراها معتقدند که ما از ارزشهای ذاتی لذت میبریم و آنها مطلوب ما هستند از این جهت ما به آنها عمل میکنیم و آنها را خوب میدانیم. خوبها امیال ما را برآورده میکنند، که این امیال میتواند بالا و علمی باشد و یا دون شأن انسان باشد. این خلط به این علت صورت گرفته است که اینها تقدم و تاخر ارزشها را در نظر نگرفتند. در اخلاق، اول از همه ارزشگذاری مستقل اهمیت دارد و بعد ارزشگذاری مطلوب. اینجا آقای لاریجانی فرمودند یکی از ایرادات فیلسوفان مسلمان خودگرایی است، اما ما میخواهیم بگوییم اگر مطابق فهممان پیش برویم، بین این دو گزاره که ایثار کردن خوب است با این که بگوییم غذا خوب است تفاوت وجود دارد. ب) خلط بین مقام داوری و مقام ارزش است که این خلط هم بسیار مهم است. زمانی که ما یک ارزش اخلاقی را کشف کردیم و دریافتیم که خوب است، به آن عمل میکنیم چرا که ارزش خوب است و ما از آن لذت میبریم. به عبارت دیگر در مقام انگیزش این لذت بردن هست و مهم است. ممکن است برای این که از کار اخلاقی آرامش کسب میکنیم، میخواهیم که آن را انجام دهیم. اما در مقام داوری اینگونه نیست که برای این که از این کار لذت میبریم یا برای ما آرامش حاصل میکند به آن تن دهیم. بلکه از آن جهت که اینها ارزشهای فی نفسه هستند به آن عمل میکنیم، اما در مقام عمل شاید چون برای من لذتبخش هستند یا از آنها خوشم میآید به آنها عمل میکنم.
…