![۹ . نقد کتاب «سرشت اخلاقی معرفت»](https://ethicshouse.ir/wp-content/uploads/fly-images/1012520/نشست-نقد-کتاب9.غلامحسین-جوادپور-امیرحسین-خداپرست-8-560x280-c.jpg)
۹ . نقد کتاب «سرشت اخلاقی معرفت»
نهمین نشست نقد کتاب خانۀ اخلاق: کتاب سرشت اخلاقی معرفت
ابتدا دکتر جوادپور به معرفی کتاب خود و فصول آن پرداخته و رابطۀ بین اخلاق و معرفت را تبیین میکند. در ادامه دکتر خداپرست با برشمردن برخی از محاسن این کتاب مانند تتبع، نگاه نقادانه و… ساختار و محتوای آن را نقد میکند. برخی از نقدهای ایشان عبارتند از: حجم بیش از اندازۀ مطالب، عدم انسجام برخی از فصول، عبارتپردازیهای مخل به مقصود و… .
دکتر غلامحسین جوادپور:
هر فیلسوف در نظریۀ فلسفی در چند بعد اظهارنظر میکند که متافیزیک، معرفتشناسی و نظریۀ ارزش مهمترین آنها هستند. معمولاً هر فیلسوف یا مکتب فلسفی باید به این سه سؤال پاسخ روشنی بدهد. همچنین معمولاً یک فیلسوف در یکی از این سه بُعد برجستهتر است؛ برای مثال یک فیلسوف اخلاقی در رابطه با نظریۀ ارزش نظر میدهد اما متافیزیک و معرفتشناسی خاص خود را دارد یا حکمت متعالیه متافیزیک خاصی دارد و بر اساس آن، اپیستمولوژی خاص و نظریۀ ارزش خاصی را مطرح میکند.
رهیافت برخی فیلسوفان در تاریخ فلسفه این است که نظریۀ معرفتشناسیشان با نظریۀ ارزششان پیوند میخورد. به عبارت دیگر، این فیلسوفان میگویند: اگر میخواهید از نگاه ما به جهان بنگرید و جهان را درست بشناسید، باید بدانید که ارزشها و فضیلتهایی وجود دارند که نگرش شما به جهان را قلقلک میدهند. این ارزشها و فضیلتها ممکن است کاری کنند که شما واقع را درست بشناسید یا درست نشناسید. مثلاً گناه یک رذیلت اخلاقی است. اگر شما بهعنوان یک فاعل شناسا بخواهید به عالم نگاه کنید، گناه امری است که در حوزۀ حکمت عملی در نگرش شما نسبت به جهان اثرگذار است و اثر مثبت یا منفی خود را به جا میگذارد.
اینکه فیلسوفان به این مرحله رسیدهاند، چند زمینه داشته است:
یکی از آنها تشابه ادبیات محتوایی بود. برای مثال در معرفتشناسی و اخلاق، کلمۀ وظیفه، مسئولیت، ارزش، باید، نباید و هنجار وجود دارد. فیلسوفان میگویند: ما این مفاهیم را هم در فلسفۀ اخلاق و هم در معرفتشناسی به کار میبریم. به عبارت دیگر این تشابه واژگانی یکی از پیشزمینههای پیدایش این رهیافت بود.
زمینۀ دوم این بود که فیلسوفان گفتند: موضوع اخلاق، فعل است و درنتیجه به این بصیرت رسیدند که فرایند معرفت نیز به همین صورت است. در فرایند معرفت هم ما یک عمل ارادی انجام میدهیم، فعالیت معرفتی انجام میدهیم، با ارادۀ خودمان چیزی را میپذیریم یا نمیپذیریم. البته فیلسوفان دقت داشتند که نتیجۀ معرفت، ارادی نیست. یعنی باور (آن چیزی که حاصل میشود) ارادی نیست ولی فرایند باور ارادی است.
زمینۀ سوم، اشتراک افعال گفتاری است. مثلاً در حوزۀ اخلاق، تحسین، تقبیح، سرزنش و ستایش را داریم که در حوزۀ معرفتشناسی نیز وجود دارند. به عبارت دیگر ما کسانی را به علت باورها و فضیلتهایی که دارند تحسین یا تقبیح میکنیم. برای مثال ما جیببر را تقبیح میکنیم، چراکه این فرد یک سارق اخلاقی است.
کسانی هم هستند که سارق علمیاند. ما همانطور که باید سارق اخلاقی را مذمت کنیم، باید با سارق علمی نیز مقابله کنیم. به عبارت دیگر آیۀ «والسّارق و السّارقه فاقطعوا ایدیهما» باید هم شامل سارق بیرونی بشود، هم سارق علمی. اگر قرار است در رابطه با اخلاق سخن بگوییم، باید رابطۀ بین اخلاق و معرفت را در درسها بگنجانیم و آن را آموزش بدهیم. باید روزی بیاید که این تقبیحهایی که در حوزۀ اخلاق آورده میشوند، در حوزۀ معرفتی هم مطرح شوند.
این زمینهها باعث شدند تا برخی از فیلسوفان بگویند: نظریۀ معرفت ما مبتنی بر نظریۀ ارزش ماست. بنده از زمانی که احساس کردم این زمینه جذابیت داشته و موضوعاتش گستردگی دارد، پژوهشهایم را در این عرصه آغاز کردهام و نام این کتاب را «سنجش نگرشها و چشمانداز نگارشها» گذاشتهام. آنطور که من احصاء کردهام، چهار نظریۀ معروف دراینباره وجود دارد که نامهایشان چنین است: اخلاق علم، اخلاق باور، معرفتشناسی فضیلتمحور و رویکرد فضایل و رذایل اخلاقی به معرفت.
اخلاق باور بهنوعی قرینهگرایی با چاشنی اخلاق است. منظور کلیفورد از اصطلاح ethics همان بایستهها و نبایستهها است. او این مفهوم را با خودفریبی، زودباوری و خرافهستیزی پیوند میزند. از نظر او چتر اخلاق در معرفتشناسی نیز سایه میاندازد.
اخلاق علم
اخلاق علم، رشتۀ جدیدی است که به فرایند علم میپردازد. اخلاق علم، در چهارچوب اخلاق حرفهای و اخلاق کاربردی قابل تعریف است. این اخلاق دغدغۀ صدق ندارد؛ بلکه میگوید: امور اخلاقی باید در ساحتهای معرفتی نیز باشند. البته اخلاق علم در بعضی از موارد دغدغۀ معرفتی نیز دارد. برای مثال یکی از غایتهای اخلاق علم این است که اگر فاعلان و بزرگان معرفتی در برابر هم مرتکب تخلف اخلاقی نشوند، اعتماد بیشتری به اصول اخلاقی شکل میگیرد. با اینحال عموماً غایت مورد نظر اخلاق علم، مربوط به صدق و معرفت نبوده و اخلاقی است. برای مثال این اخلاق میگوید: اگر قرار است به کمک علم و آزمایشگاه توانایی ساخت موشک اتمی پیدا کنید، از علم استفاده نکنید.
اخلاق باور
در کنار اخلاق علم، عرصۀ دیگری را به نام «اخلاق باور» داریم. کلیفورد اولین کسی بود که این اصطلاح را در ادبیات معرفتشناسی و اخلاقی علم وارد کرد. این اخلاق دغدغۀ صدق دارد و میگوید: شما در فرایند معرفت، با اخلاقیاتی مواجه هستید که باید آنها را رعایت کنید. منظور از این اخلاقیات همان بایستههای معرفتی است. اخلاق باور بهنوعی قرینهگرایی با چاشنی اخلاق است. منظور کلیفورد از اصطلاح ethics همان بایستهها و نبایستههاست. او این مفهوم را با خودفریبی، زودباوری و خرافهستیزی پیوند میزند. از نظر او چتر اخلاق در معرفتشناسی نیز سایه میاندازد.
کیلفورد میگوید: اگر با شواهد و قرائن ناکافی به چیزی باور پیدا کنید، غیراخلاقی است. زگزبسکی با تأیید این مسئله اساساً این سؤال را مطرح میکند که چرا کلیفورد فقط در حوزۀ بایستههای معرفتی بحث میکند؟ او معتقد است که اخلاق باور میتواند دربارۀ همۀ بایستههایی که طی فرآیند معرفت وجود دارند نظر بدهد. در اخلاق باور بحثهایی دربارۀ رابطۀ باور و اراده وجود دارد. البته برخی ادعا دارند که باور فرایندی ارادی نبوده و درنتیجه چیزی به نام اخلاق باور نداریم.
در اینجاست که بحثهای ارادهگرایی به میان میآیند: ارادهگرایی کلی، جزئی، توصیفی، هنجاری، مستقیم و غیرمستقیم. برای اینکه بخواهم گزارش جزئیتری از اخلاق باور بدهم باید بگویم: این کتاب در ابتدا رسالۀ ارشد بنده بود. من ده صفحه از جدیدترین کارهایی را که در زمینۀ اخلاق باور نوشته شده بودند، در این کتاب ذکر کرده و گزارشی از آنها ارائه دادهام؛ مثلاً کتاب معروف «اخلاقیات خاص باور» یکی از همین کتابهایی است که به آن پرداختهام. میدانید که افراد زیادی دربارۀ اخلاق باور نظریات مختلفی را ارائه کردهاند.
![](https://ethicshouse.ir/wp-content/uploads/fly-images/1012520/نشست-نقد-کتاب9.غلامحسین-جوادپور-امیرحسین-خداپرست-8-100x100-c.jpg)