سالمسالاری و معلولسازی؛ سخنی در باب اخلاق معلولیت
مقدمه
در این سخرانی قصد داریم تا از دیرینهشناسی و تبارشناسی معلولیت سخن بگوییم، بر این اساس من از چهار دوره صحبت خواهم کرد که به دورههای ۱ـ پیشامدرن، ۲ـ تسلط دین و کلیسا، ۳ـ پیدایش علوم پزشکی پیشرفته، ۴ـ دروه فلسفه مدرن و در نهایت از مطالعات معلولیت تحت عنوان تفکری در دروه پستمدرن صحبت خواهیم کرد و مستقیم وارد اخلاق معلولیت میشوم که در آن، ابتدا نقدهایی که اخلاق معلولیت وارد کرده است را میگویم، در ثانی نگرشی را که ایجاد کرده است بیان میکنم و در پایان در مورد یک سری ملاحظات و خوردهمسائل اخلاق معلولیت صحبت خواهیم کرد.
قبل از آن، لازم است این مورد را بگویم که بر خلاف تصور ما، تعداد معلولان زیاد است و ما درباره عده کمی از انسانها صحبت نمیکنیم. فقط در ایران درباره ۱۲ میلیون انسان و در مقیاس جهانی یک میلیارد از کل مردم جهان صحبت میکنیم. به عبارت دیگر ۱۵ درصد از مردم هر جامعهای معلول است. این آمار بسیار عجیب است چرا که معلولیت تنوع زیادی دارد. از فردی که دارای اختلالی کوچک مانند نابینایی، کمبینایی، شبکوری است تا اختلالهای فزیکی، شناختی، یادگیری و معلولیتهای ارتباطی یا اوتیسم و غیره. به طور کلی شش نوع معلولیت داریم: ۱ـ بینایی و شنوایی، ۲ـ فیزیکی (از جسمی و حرکتی تا رشدی)، ۳ـ شناختی، ۴ـ یادگیری (از یادگیری ذهنی تا گفتاری)، ۵ـ معلولیتهای ذهنخوانی و اوتیسم، ۶ـ معلولیتهای هیجانی.
اما سوال این است که این افراد در جهان و یا در ایران ما کجا هستند؟ در ایران که بیشتر در خانهها هستند چرا که فضای مناسبی در جامعه برای حضور آنها نیست و استانداردهای جامعه برای یک جوان سالم قوی و حتی مرد طراحی شده است. در نهایت باید گفت که با توجه به تنوع و آمار بالای قشر معلول در جهان، صحبت کردن از معلولین در واقع صحبت کردن از دیگری نیست، بلکه صحبت کردن از خودمان است.
تبارشناسی
۱- دوره پیشامدرن: در دروه پیشامدرن، فرهنگی وجود داشته است که بعضی از افراد را قربانی میکردند. این افراد اغلب با عناوینی شبیه ناسازگار، فاسد، مایه خشونت، ضدجنسی، ناهنجار جنسی، قربانی، بار سنگین، نیازمند کمک مالی، مایه افسوس، ناقص، دست پا چلفتی و یا یاوهگو یاد میشدند. در صورتی که میخواستند با الفاظ خوب از آنها یاد کنند، برای مثال میگفتند: کودک بهشتی، فرشته، مایه شانس، مایه برکت، بچه قدیس. این ادبیات اگر چه در دروه پیشامدرن بوده است، اما هنوز هم مورد استفاده است و وجود دارد. به طور مثال؛ انگار عقب افتادهای که نمیفهمی، منگول، خنگ، ابلهه، کممغز. به هر حال در فرهنگ پیشامدرن معلولیت با این عناوین یاد میشده که هم منفی و هم مثبت آن تجاوز به حقوق معلولین بوده است. به طور کل در این عناوین نوعی انسانیتزدایی مطرح است. اینها مجنون، جنزده یا دیوزده هستند و گاهی صرفا به زنجیر کشیدن آنها میتواند جواب باشد.
۲- دوره تسلط کلیسا: در این دروه با توجه به تاثیرات کتاب مقدس، گفتمان ظلم و ستم علیه معلولین بیشتر گسترش پیدا میکند. منابع الهیاتی و درک نادرستی که از معلولیت وجود داشت، بیشتر به این مسئله کمک میکند. این که اولا در کتاب مقدس معلولان برای رسیدن خدا به اهدافش هستند، دوما این که خدا بتواند قدرت خودش را نشان بدهد و انسانها را آزمایش کند، و شکوه و بزرگی خود را به انسانها نشان بدهد، تا پدر و مادری که دارای بچه ناقص میشوند، بیدار شوند و از گناه خود ابراز تاسف کنند. نقل شده که بعد از دیدن کودکی نابینا از عیسی میپرسند گناه که کرد؟ آیا این کودک یا پدر و مادرش؟ عیسی میگوید هیچ کدام، بلکه تا عمل خدا در آن آشکار شود.
در کتاب مقدس معلول از خودش هویت مستقلی ندارد، بلکه عمل خدا در وی آشکار میشود. نکته دوم این که در کتاب مقدس معلولان باید صبورانه وضعیت خودشان را تاب بیاورند. امید داشته باشند و بدانند جایی بهروزی نهایی نصیبشان میشود. یا در کتاب مقدس هست که به پرستار معلولین بشارت میدهد که در جایی دیگر پاداش این محبت و از خودگذشتگی خود را خواهی دید.
بخش سومی که دوره تسلط کلیسا باعث ظلم به معلولین میشود این است که میگوید باید جامعه دینی و کلیسا به این معلولین کمک و ترحم کند و نیازهای آنها را رفع کند. زمانی که ایوب در حال گله کردن به خداوند است میگوید من چشم نابینایان و گوش ناشنوایان بودم، من پدر فقیران بودم، یعنی به اینها کمک کنید و دستگیری کنید، چرا که اینها موجوداتی هستند که نیاز به دستگیری دارند. یا در سرتاسر عهد جدید پر از گزارشهای دستگیری از معلولین است. در الهیات شبانی یا مراقبتهای شبانی که در مسحیت هست صرفا به این موضوع پرداختند. یا آیینهای تدهین بیماران یا محتضران، همه نشانه از جداسازی و به حاشیهرانی است.
…