اخلاق اسلامی
زمانی مرا به شیراز دعوت کرده بودند تا برای جمعی غیردینی دربارهی اخلاق صحبت کنم. در آن جمع استاد ادبیات پیری بود که ابتدا با سوءظن به من نگاه میکرد. بعدها این پیرمرد به من گفت که هنگام سخنرانی من به کناردستیاش اینطور گفته بود: این که آمده از اخلاق بگوید، میخواهد از اخلاق اسلامی بگوید یا اخلاق درست؟ این تقابل برای من خیلی جالب بود. بعدها این پیرمرد دید که برخلاف انتظارش اخلاق درست را گفتیم و غیراسلامی هم نبود. در جاهای مختلفی دربارهی اخلاق اسلامی درس دادهام. همیشه نسبت به اخلاق و به طور خاص نسبت به اخلاق اسلامی سوءتفاهمهایی وجود دارد. زمانی در جلسهی دکتر هادی صادقی در قم شرکت کرده بودم و راستش را بخواهید خود من انتظار نداشتم آن جلسه، جلسهی مفیدی باشد ولی بعد از جلسه به استاد گفتم که برخلاف تصورم جلسهی قابل استفادهای بود. به طور کلی انتظارات اهل فن نسبت به این زمینه پایین آمده است. نمیخواهم به این سوء تفاهمها بپردازم. فقط خواستم بیانشان کنم. شاید شما هم چنین تصوراتی را داشته باشید. یادم است سالها پیش استادی در قم در جلسهی درسش میگفت: مهمترین مسالهی امروز جامعهی ما نسبت ایمان و عقل است، به خودم میگفتم: ایشان مبالغه میکنند. امروز در بحث اخلاق اسلامی میخواهم نشان بدهم که مهمترین مسالهی ما بحث ایمان و عقل است. اگر در این مساله به نتیجه برسیم، میتوانیم در اخلاق اسلامی صحبت خوبی بکنیم.
اگر در این چند روز اخیر اخبار علمی را پیگیری کرده باشید، حتما شنیدهاید که دست کم دو خبر دربارهی علم دینی بر سر زبانها افتاده است: یکی از آنها مناظرهای بین آقای پارسانیا و آقای محمدتقی سبحانی دربارهی علم دینی بود. این بحث سی الی چهل سال است که ادامه دارد اما گویا هنوز در ابتدای راه هستیم. و دیگری نامهای بود که دکتر داوری نوشته بودند و بازتاب زیادی داشت. دکتر داوری که سالها مدافع این بحثها به حساب میآمدند، نامهای نوشتند و از عدم شرکتشان در جلسهای که موضوع آن علم دینی بود، عذر خواهی کردند و گفتند: این بحثها به نتیجهای نمیرسند و فایدهای ندارند.
معنای دو واژه «اخلاق» و «اسلامی»
از آنجایی که میخواهیم دربارهی اخلاق اسلامی صحبت کنیم، اجازه بدهید من بحثم را با یک تحلیل شروع کنم: دو اصطلاح دربارهی «اخلاق» و دو اصطلاح دربارهی واژهی «اسلامی» داریم. اخلاق در کتابهای سنت ما – چه فارسی و چه عربی – دو معنا دارد:
۱٫ اخلاق به معنای خلقیات و صفات؛ به معنای ویژگیهایی شخصیتی که در افراد وجود دارند و در آنها درونی شدهاند و افراد بروزشان میدهند. این خلقیات میتوانند مثبت یا منفی باشند. به خلقیات مثبت «فضیلت» و به خلقیات منفی «رذیلت» میگویند. البته مردم عادی از اصطلاحات عادیتر استفاده میکنند؛ مثلا خود آن فضیلت یا رذیلت را نام میبرند و میگویند فلانی آدم دست و دلباز یا شجاعی است. ممکن است کسی با شنیدن اخلاق اسلامی ذهنش به این سمت برود که منظورش خلقیات اسلامی است.
۲٫ اخلاق به معنای علم اخلاق. فکر میکنید اصطلاح «علم اخلاق» از چه زمانی در تمدن ما وجود داشته است؟ چهارده قرن است که تمدن اسلامی داریم. اخلاق کلمهای عربی است و در ایران قبل از اسلام قاعدتا باید به سراغ کلمهی دیگری برویم. معمولا «مسکویه» صاحب «تهذیب الاخلاق» را مدون این علم به حساب میآورند. فارابی که پیش از مسکویه بود، علم اخلاق را در ذیل سیاست آورد اما مسکویه آن را از سیاست جدا کرد. بنابراین علم اخلاق از حدود قرن چهارم در عالم اسلام پیدا شده است. همین مساله باعث شده عدهای حساسیت نشان بدهند و بگویند علم اخلاق یک علم دینی نیست، چون از صدر اسلام وجود نداشته و ابن مسکویه تحت تاثیر یونانیها این علم را تاسیس کرده است. اتفاقا در همینجا جلسهای تشکیل شد و آقای محمدتقی سبحانی که به مکتب تفکیک یا معارفی خراسان گرایش دارند، با حالتی که میخواستند این علم را متهم کنند، فرمودند: این علم، علمی اسلامی نیست. علم اخلاق متعلق به یونانیان است و برخی از مسلمین به تبع ایشان آن را در عالم اسلام تاسیس کردهاند. طبعا مطابق این نگاه اخلاق در کنار فلسفه یک علم وارداتی خواهد بود. آقای سبحانی برای حرفشان شواهد جالبی هم میآوردند؛ مثلا میگفتند: کدام یک از فقهای قدیم ما مثل شیخ مفید، طوسی و … دربارهی اخلاق کتاب نوشتهاند؟
معمولا «مسکویه» صاحب «تهذیب الاخلاق» را مدون این علم به حساب میآورند. فارابی که پیش از مسکویه بود، علم اخلاق را در ذیل سیاست آورد اما مسکویه آن را از سیاست جدا کرد. بنابراین علم اخلاق از حدود قرن چهارم در عالم اسلام پیدا شده است.
پرسش: معانیای که از اخلاق برداشت شده است، از لغت آن برداشت شده یا یک برداشت اصطلاحی است؟
پاسخ: معنای اول لغوی است، چون اخلاق جمع خُلق است و خلق بر صفات درونی دلالت میکند اما معنای دوم اصطلاحی است.
حالا قدری دربارهی واژهی اسلامی هم بحث کنیم. در بسیاری از بحثهای اخیر مشکل بر سر اسلامی بودن این قضیه است. سی الی چهل سال است که هر هفته در قم جلساتی تحت عنوان امکان و ضرورت علم دینی برگزار میشود و دائما پرسش این است که اصلا علم دینی به چه معناست؟ اجازه بدهید دو معنا از واژهی اسلامی را از هم تفکیک کنم:
۱٫ گاهی منظور از علم اسلامی، علمی است که مستند به منابع خاص دین اسلام است. هر دینی منابعی اختصاصی دارد؛ مثلا در مسیحیت کتاب مقدسشان به همراه ضمائمش چنین است. معمولا برای اسلام دو منبع اختصاصی برمیشمارند: کتاب و سنت. به عبارت دیگر قرآن و قول معصومان. معصومان مطابق نظر اهل سنت، پیامبر و صحابه و … هستند و مطابق نظر شیعه پیامبر به اضافهی سیزده معصوم دیگر. بنابراین بعضی انتظارشان از یک علم اسلامی این است که این علم حتما مستند به قرآن یا حدیث باشد. این معنا معنایی اخص و محدودتر است.
…