پدر- مادری: مساله مجوزدهی
هیو لافولیت با پیشنهاد طرحی زیر عنوان «مجوزدهی برای پدر-مادری»، استدلال کرده است که از آن جا که «اقدام به پدر و مادر شدن میتواند مستلزم ضرر و زیان وسیع و عمیق به کودکان باشد»، لازم است دولتها طرحی برای مجوزدهی به زوجهای متقاضیِ فرزندآوری داشته باشند. و آنها را ملزم کنند در آزمونهایی استاندارد شرکت کنند. چنانچه از این آزمونها با موفقیت عبور کردند به آن ها مجوز فرزندآوری بدهند. امّا چنانچه بیماری جسمی یا روانی آنان احراز شود، آنها را ملزم کنند خود را مداوا کرده یا آموزشهای لازم را دیده و صلاحیت های حداقلی را کسب کنند، سپس اقدام به فرزندآوری کنند.
این طرح به لحاظ نظری و عملی با اشکالاتی مواجه است. لافولیت آنها را طرح کرده پاسخ داده است. در این نوشتار، مدعا و استدلال لافولیت و نقدهای منتقدانِ وی و نیز پاسخهای او را با روشی تحلیلی طرح کرده، مورد نقد و بررسی قرار داده ایم و در پایان موضع خود را بیان کردهایم.
مقدمه
امروزه در نظامهای اداری جدید برای تصدی بسیاری از مشاغل متقاضیان باید صلاحیتها و تواناییهایی را دارا باشند و برای مسئولان ذیربط نیز باید وجود این صلاحیتها و تواناییها محرز شود تا اجازه پرداختن به این مشاغل را به متقاضیان بدهند. پزشکان، مهندسان، معلمان و … باید آموزش ببینند تا برای تصدی حرفههای مذکور مجوزهایی اخذ کنند.
طرح مسئله مجوزدهی به این مشاغل از آن روست که آنها مشاغلی پیچیده و حساساند. آیا پدر و مادر شدن نیز، اگرچه شغل به شمار نمیروند، مشمول مجوزدهی میشوند؟ آیا، صرفنظر از مسئله تدبیر و نیز مسائل حقوقی قضیه، هر زوجی اخلاقا حق فرزندآوری دارند یا اینکه هر زوجی در صورت تمایل به فرزندآوری، احیانا بدون صلاحیتها و تواناییهای جسمی، ذهنی، روانی و …، میتوانند فرزند بیاورند؟
هیو لافالیت – صاحبنظر اخلاق کاربردی – معتقد است که دولتها باید سازو کاری فراهم کنند تا زوجها برای فرزندآوری تعیین صلاحیت شوند و به زوجهای بیصلاحیت اجازه فرزندآوری داده نشود. ما در این مقاله مدعای وی را با شرح مؤلفههای آن بیان خواهیم کرد. سپس، استدلال وی برای اثبات مدعایش را صورتبندی خواهیم کرد. و در پایان، بخشی از نقدهای مهم واردشده بر مدعای او را بیان خواهیم کرد و بدانها پاسخ خواهیم داد.
طرح مسئله
الف) مسئله فرزندآوری را از وجوه مختلفی میتوان بررسی کرد. یکی از آن وجوه مختلف به منافع شخصی فرزندآوری مربوط است. منافع شخصی فرزندآوری را به دو قسم عمده میتوان تقسیم کرد: منافع شخصی مستقیم و منافع شخصی غیرمستقیم.
مراد از «منافع شخصی مستقیم» منافع فرزندی است که زاده میشود. آیا به دنیا آوردن فرزندی که در کشوری بسیار فقیر و جنگزده زندگی خواهد کرد، عملی اخلاقی است؟ آیا به دنیا آوردن فرزندی که به سبب نقص رواثتی والدینش یا هر عامل دیگری به عقبماندگی ذهنی شدید دچار خواهد شد، اخلاقا مجاز است؟
مراد از «منافع شخصی غیرمستقیم» منافع کسانی است که از تولد فرزند به نحوی اثر میپذیرند. از باب مثال، جمعیت کشور افزایش مییابد، کل جامعه فقیرتر میشود و از لحاظ آموزشی و بهداشتی مشکلاتی پدید میآید. به عبارت دیگر، در منافع شخصی مستقیم زیان فرزند تولدیافته در نظر گرفته میشود و در منافع شخصی غیرمستقیم زیان جامعهای که فرزند در آن زندگی خواهد کرد، در نظر گرفته میشود.
مسئله این مقاله را، اگرچه میتوان از هر دو وجه مذکور بررسی کرد، ما، به تبع لافالیت، بر وجه اول تأکید خواهیم کرد.
…