هیجان چه تأثیری بر شکلگیری فضیلت اخلاقی دارد؟
طرح مسأله
تاریخ تأملات فلسفی در باب هیجانات به درازنای تاریخ خود اندیشۀ فلسفی است. فیلسوفان ادوار مختلف از یونان باستان و قرون وسطی و دورۀ پیشامدرن تا عصر حاضر همواره در تدارک نظریههایی پیچیده در باب هیجانات بودهاند. سبب توجه اهل فلسفه به هیجانات آن است که معرفت و شادکامی و اخلاق که از دیرباز دلمشغولی اصلی فلسفه بود تلاقیهای بسیاری با هیجانات دارد و فیلسوفان کوشیدهاند نشان دهند که هیجانات چه ارزش و جایگاهی در کسب معرفت، تحصیل شادکامی و زندگی اخلاقی دارند.
با پای نهادن به عصر جدید و جدایی علم از فلسفه، هیجانات به دغدغۀ مشترک عالمان و فیلسوفان بدل شد. بسیاری از فیلسوفان تاریخ بهویژه از عصر جدید به این سو هم اهل فلسفه بودهاند و هم اهل علم و پیشگامان آنچه فلسفۀ طبیعی خوانده میشود. فلسفۀ طبیعی زیرمجموعۀ فلسفه و دستورکار آن پژوهش در طبیعت بود. این شاخه جداشده از فلسفه از قرن نوزدهم به بعد علم خوانده شد و از فلسفه تا حدود زیادی تمایز یافت. تمایز فلسفه و علم هم در روش و دستمایههای مفهومی و هم مسائل و موضوعات صورت پذیرفت و سب شد تا این دو به رهیافتهای مختلف فکری به موضوعات بدل شوند.
به نظر به برنامههای پژوهشی فلاسفه معاصر در باب هیجانات و عالمان علوم عاطفی تفاوتهای بارزی میان این دو رهیافت میتوان دید. از نظر پاول گریفت1 این امر به رویکرد خاص فلاسفه به هیجانات بازمیگردد:
عمدۀ آثار فلسفی در باب هیجانات از ذهن و قلم هواداران طبیعتگرایی فلسفی تراویده، که بنابر رأی ایشان در درک جهان طبیعت تفاوت اصولی میان فلسفه با علوم در کار نیست. این فیلسوفان برای پاسخ به سؤالات فلسفی پیرامون هیجان بیشتر به علوم مرتبط با ذهن نظر دارند. در بسیاری از شاخههای فلسفه، طبیعتگرایی محل مناقشه نیست. فلسفۀ فیزیک با تحلیل علم فیزیک تاریخی و معاصر پیش میرود. پیشرفت و بالندگی فلسفۀ زیستشناسی یا فلسفۀ اقتصاد هم بر همین سبیل است. اما در مورد فلسفۀ ذهن این امر صادق نیست. فیلسوفان بسیاری همچنان بر این باورند که حقایق مهم در باب ذهن را میتوان با کاربست شیوههای خاص فلسفی و مستقل از علوم ذهن کشف کرد. برخی نیز بر این باورند که این حقایق نوعاً متفاوت از حقایق علمیاند.
فیلسوفان در مقایسه با عالمان بیشتر بر تحلیلهای انتزاعی درباب هیجانات متمرکزاند. هدف ایشان عمدتاً آن است که مبانی فهم متعارف از هیجانات را نشان دهند و با کاوش و بازخوانی تاریخ فلسفه و متون ادبیات به روایت و ایدههایی نو دست یابند. فیلسوفان طبیعتگرا دادههای تجربی درباب هیجانات را هم محدودیتی برای نظریهپردازی فلسفی تلقی میکنند و هم از آن الهام میگیرند. برخلاف متخصصان علوم عاطفی که عمق را بر وسعت ترجیح میدهند، فیلسوفان علاقمندند تا از مجموع مباحث تجربی حوزۀ هیجانات سر در بیاورند و بیاموزند که دغدغهها و اصطلاحات تخصصی خود را به زبانی عام ترجمه کنند و اغلب میکوشند به قصد یکپارچهسازی دیدگاههای رقیب علمی در یک کلیت منسجم واسطۀ میان آنها قرار گیرند.
دوم، بسیاری از پرسشهایی را که امروزه فیلسوفان در باب هیجانات مطرح میکنند با پرسشهای عالمان علوم عاطفی یکسان است. یکی از این سؤالات اصلی این است که هیجان چیست؟ اما بسیاری از موضوعات موردنظر عالمان برای فیلسوفان نیز جالبتوجه است، مثلاً اینکه ماهیت تجربۀ هیجانی چیست، ساختار هیجانات گروهی چیست، تأثیر هیجان بر تصمیمگیری چیست، نقش هیجان در عمل چیست، نقش هیجانات در اخلاق و هنر چیست، آیا هیجان ناهشیار وجود دارد، تأثیر هنرهای مختلف در ایجاد هیجان، تأثیر هیجانات بر قانون، طبقات هیجانات عامیانه در مقام نوع طبیعی، ارتباط میان ابراز هیجان و زبان، و ماهیت و ارزش هیجانات خاصی چون شادکامی، همدلی، عشق، انزجار، رشک، گناه، شرم، سپاسگزاری و امید.
فیلسوفان طبیعتگرا دادههای تجربی درباب هیجانات را هم محدودیتی برای نظریهپردازی فلسفی تلقی میکنند و هم از آن الهام میگیرند.
هیجانات برای ما آشنایند و جزئی جداییناپذیر از حیات روزمرۀ ما، اما با این وجود به طرزی شگفت پیچیده و معماگونهاند. همانگونه که پیتر گلدی تأکید میکند، تجارب هیجانی ما فینفسه پیچیده است:
یک هیجان … نوعاً پیچیده، جزءجزء، پویا، و ساختیافته است. هیجان بدین معنا پیچیده است که نوعاً دربردارندۀ عناصر مختلفی است: تجربۀ هیجانی اجزایی دارد، که عبارت است از ادراکات، افکار، و احساسات و تغییرات بدنی متنوع؛ و متضمن گرایشهایی است، که عبارتند از گرایش به رویدادهای هیجانی بیشتر، داشتن افکار و احساسات بیشتر و رفتار کردن به گونهای خاص.
اگر در حضور جمعی از افراد به خطا سخنی بگوییم خجل میشویم و عرض شرم بر بدنمان مینشیند و از خجالت سرخ میشویم. توجه ما به خطایی که مرتکب شدهایم معطوف میشود و ذهنمان را افکار خجالتزده پر میکند. مدام در ذهنمان آنچه گفتهایم میچرخد و این که چطور میتوانیم خطایمان را اصلاح کنیم. به این فکر میکنیم که دیگران در مورد ما چه میاندیشند. قطعاً آرزو میکنیم کاش میتوانستیم از نظرها پنهان شویم. واکنش هیجانی صرفاً نوعی احساس نیست بلکه شامل مجموعهای درهمتافته از افکار و خواستها و یادآوریها و خیالات و … است و همچنین شامل تغییراتی در بدن و رفتار آدمی. همین پیچیدگی است که هیجانات را موضوعی درخورد پژوهش و تحلیل فلسفی میکند.
در ادامه به برخی مسائل مرتبط با موضوع هیجانات خواهیم پرداخت. نخست به این مسأله خواهیم پرداخت که چگونه هیجاناتی چون خشم برپایۀ سه ملاحظۀ اصلی در فلسفۀ ذهن از تأثرات دیگر متمایز میگردد: تمایز میان نگرشهای روانی و رویدادهای روانی، تمایز میان تجارب و حالات روانی، و تمایز میان حالات التفاتی و غیرالتفاتی. در بخش دوم به مسئله ماهیت و سرشت هیجان میپردازیم. مسئله کلی در این بحث این خواهد بود که هیجانات به چه معنا ارزیابانهاند و از منظر روانشاسی چگونه میتوان این جنبۀ هیجانات را معین کرد. یعنی باید هیجانات را از جنس حکم و داوری دانست یا آنها را باید از جملۀ ادراکات یا چیز دیگری به شمار آورد؟ رابطۀ میان انگیزش و هیجان جستار سومین بخش خواهد بود؛ یعنی اینکه میان خشم و مثلاً بیادبی یا حتی خشونتورزی چه رابطهای است؟ این همه ما را به بخش واپسین یعنی بخش چهارم رهنمون میشود که در آن به ابعاد مختلف تأثیر هیجان بر اخلاقیات میپردازیم، به ویژه این که هیجانات چه نقشی در ایضاح انگیزه و حکم و داوری اخلاقی دارند؟ آیا مثلاً میتوان واکنش هیجانی خشمآلود به یک شوخی را واجد شأن اخلاقی دانست؟
نسبت هیجانات با دیگر عواطف
یکی از مسائل اساسی در کاوش در باب ماهیت و سرشت هیجانات، بررسی نسبت و شباهت میان هیجان با خلق (حال)2 و احساس3 و انفعال4 و میل5 و حس بدنی6 و پدیدههایی از این دست است. جدای از طبقهبندیهای مختلف درباب پدیدههای روانی، فیلسوفان تمایزات دیگری میان این پدیدهها قائلاند که افقهای تازهای به روی بحث تشابه و تفاوت هیجان با عواطف دیگر میگشاید. یکی از این تمایزات تمایز میان حالات روانی است که گهگاه رخ میدهد (رویداد روانی) و وضعیتها و حالات پایدارتر و باثباتتر (گرایش روانی). دیگری تمایز میان حالاتی است که ویژگی پدیداری و کیفی دارند (تجارب) و حالاتی که چنین ویژگیهایی ندارند. و نهایتاً تمایز میان حالات معطوف به چیزی غیر از خود که فیلسوفان به آن حالات التفاتی میگویند و حالاتی که التفاتی نیستند.
…