در رستاخیر اخلاقی به سر میبریم
در مقدمه به چند مقدمه اشاره میکنیم:
تبیین عنوان
منظور بنده از اخلاقورزی اندیشیدن، بحث کردن و دفاع کردن در حوزه اخلاق است. وضعیت فلسفه اخلاق ـ و نه عمل اخلاقی در جامعه ـ با چه مسائل و چالشهایی مواجه است؟
رستاخیز اخلاق
به نظر میرسد که در رستاخیز اخلاقی به سر میبریم. برای این رستاخیز شواهدی وجود دارد:
در سند چشمانداز ۱۴۰۴ ـ که از سندهای بالادستی محسوب میشود ـ تصریح شده است که در این سال جامعه ما یک جامعه اخلاقی است. حال واقعاً در سال ۱۴۰۴ هجری شمسی چنین اتفاقی خواهد افتاد یا نه؟ آیا به آن سمت میرویم یا نه؟ مسئله دیگری است، ولی همین که قانونگذار ما دغدغه اخلاق داشته است مطلب مهم و قابل تأملی است.
در کنار این سند رسمی ما شاهد اظهارات گوناگون از سوی مقامات و عالمان دین داریم که در رابطه با اخلاق بحث کردهاند. انتظار معمول از یک عالم دینی سخن گفتن از دین و احکام شرعی و حساسیت بر سر آن است، ولی وقتی میبینیم که یک عالم دین در رابطه با اخلاق سخن میگوید و دغدغه بیاخلاقی در جامعه را دارد نشانه آن است که اخلاق در جامعه ما کم کم به رسمیت شناخته میشود. این به نوبه خود پدیده مبارک و میمونی است.
در اینجا به چند نمونه از این گونه دغدغهها و توصیهها اشاره میکنیم:
۱. آیت الله مظاهری میفرمایند: «بازگشت به اخلاق تنها را رهایی از مشکلات است.» و در جای دیگر میفرمایند: «در جامعه ما شکافی بین نظام اجتماعی ما و درک اخلاقی و مبانی اخلاقی وجود دارد.».
۲. آیت الله جوادی آملی میفرمایند: «مشکلات جامعه ما نتیجه بیمدیریتی نیست بلکه نتیجه بیاخلاقی است.»
۳. یکی دیگر از فقها اشاره میکنند که: «جای معلم اخلاق در جامعه خالی است.»
زمانی یکی از علما در یک برنامه تلویزیونی میفرمودند: با وجود فقه خیلی چیزها و از جمله فلسفه ارزشی ندارد. ایشان برای این بحث چنین تمثیل میکردند که فقه مانند تاکسی است و فلسفه مانند جرثقیل. در یک شهر ما صدها تاکسی نیاز داریم، ولی چندتایی جرثقیل بس است. پس نیاز به فقیه بیشتر است. زمانی چنین نگاهی بوده، ولی الآن چنین نیست.
۴. آیت الله مکارم شیرازی از شیوغ مفاسد اخلاقی سخن میگویند.
با توجه به این بیانات میفهمیم که اخلاق مسئله جامعه ما شده است و متناسب با آن شاهد شکلگیری رشته اخلاق هستیم. کنفرانسها و همایشها اخلاقی شکل میگیرد و همه اینها جنبه مثبت قضیه است.
بیان مسئله
اما در کنار همه این اهمیت دادنهای صوری یا واقعی یک مطلب هست و آن اینکه اخلاق الآن در یک فضای معلق سیر میکند. در واقع اخلاق در برزخ به سر میبرد، نه جهنمی است که کلاً آن را کنار بگذاریم و نه بهشتی است که بدون دغدغه به آن بپردازیم. میدان و بازیگران عرصه اخلاق مشخص نیستند، برخی افراد بر اساس دغدغههای شخصی و نه به صورت نظاممند کارهایی انجام میدهند.
هیچ کدام از مباحث اخلاقی ما شناخته شده نیست. دانشجو و پژوهشگر ما نمیداند که در چه زمینههایی باید کار کند. در اینجا به برخی از نشانههای برزخی بودن مطالعات اخلاقی میپردازیم:
۱. عدم رسمیت اخلاق نزد فرهیختگان
کسانی هستند که مباحث نظری اخلاقی را به رسمیت نمیشناسند. منظور فرهیختگان و افراد شاخص جامعه هستند و نه افراد عادی و یا شاذ.
در همایشی که در زنجان برای بزرگداشت سهروردی برگزار شد، از آقای دکتر دینانی ـ استاد فلسفه ـ میپرسند که چرا سهروردی در آثارش بحثی از اخلاق نکرده است. ایشان در جواب میفرمایند: «عدم طرح اخلاق فقط مربوط به شیخ اشراق نیست دیگر فیلسوفان نیز از اخلاق بحث نکردهاند. اما سؤال این است که شما اخلاق اسلامی را چه میدانید. اگر منظور عقل باشد که همه دارند و اگر تزکیه نفس باشد که دیگر اخلاق نیست.» این جمله یعنی اخلاق موضوعیت ندارد. این جمله را یک استاد بنا فلسفه گفته است. جمله قابل تأملی هم هست.
در نقد این جمله به چند نکته اشاره میکنیم:
الف: به جای اخلاق اسلامی میتوانیم مطالب دیگری بگذاریم و جمله را دوباره بخوانیم. مثلاً اگر به جای اخلاق اسلامی فلسفه اسلامی بگذاریم و بگوییم: منظور از فلسفه اسلامی چیست؟ اگر منظور عقل است که عقل را همه دارند و اگر بحث از اثبات توحید و نبوت و معاد باشد که در الهیات به آن پرداخته شده است. با همین سنجه بروید سراغ روانشناسی و مطالبی دیگر. این منطق تیغ دو لبه است و خیلیها را با خود میبرد [و منطق درستی نیست].
ب: از این مهمتر اینکه اگر جای تهذیب اخلاق اخلاق نیست کجاست؟
ج: از آن هم مهمتر این سخن یک فیلسوف است و فلسفه را دو گونه تعریف کردهاند: الف: علم به احوال موجودات و ب: التشبه بالله. تشبه به خدا همان اخلاق است.
د: از این هم که بگذریم از این استاد فلسفه بپرسید فلسفه چند شاخه دارد؟ میفرمایند: دو شاخه: الف: حکمت نظری و ب: حکمت عملی. حکمت عملی نیز خود سه بخش دارد که یکی از آنها تهذیب اخلاق است.
سؤال این است که این افراد چه تعریف و تصوری از اخلاق دارند؟ تا وقتی از سوی فرهیختگان ما چنین رویکردی به اخلاق وجود داشته باشد ما گرفتار همین برزخ باقی خواهیم ماند. این نگاه فقط خود را در یک مصاحبه نشان نمیدهد بلکه ممکن است خودش را در یک رشته علمی بروز دهد. زمانی یکی از اساتید نامی از بنده در کلاس درس خود آورده بود و فرموده بود: «اسلامی فرد مستعدی بود و فلسفه میخواند، حیف شد که به سراغ اخلاق رفت». این فکر خود را در هدایت تحصیلی هم نشان میدهد.
…