آیا حیوانات به اندازه انسان از شأن اخلاقی برخوردارند؟
ما در بحث اخلاق رفتار با حیوانات، با سه پرسش بنیادین مواجه هستیم:
۱٫ آیا حیوانات شأن اخلاقی دارند یا خیر؟ در جلسات گذشته با بررسی استدلالهای گوناگون به این نتیجه رسیدیم که معیار شأن اخلاقی چه شعور باشد و چه احساس، حیوانات منزلت اخلاقی دارند.
۲٫ برفرض اینکه حیوانات شأن اخلاقی داشته باشند،آیا منزلت اخلاقی ایشان به اندازهی انسان است یا خیر؟ در اینجا دو دیدگاه وجود دارد:
تام ریگن
الف. کسانی همچون تام ریگن که کانتی فکر میکنند، قاطعانه میگویند: حیوانات شخص بوده و مشمول حیات هستند و در نتیجه چنین موجوداتی شأن اخلاقی دارند. وقتی موجودی شأن اخلاقی دارد، باید با او با احترام و به دور از سوءاستفاده رفتار کرده و به او آسیبی نزنیم. در این حالت فرقی بین انسان و حیوان وجود ندارد. در واقع به اعتقاد تام ریگن، هر معیاری که برای اخلاق پیشنهاد شود، در حیوان نیز وجود دارد. در نتیجه کسی نمیتواند وجود شعور و احساس در حیوانات را بپذیرد، اما در عین حال معتقد باشد که این احساس و شعور در حیوانات به اندازهی انسان نیست، چرا که در این صورت دچار مشکل کمالگرایی خواهد شد. این اشکال در دیدگاه ارسطو نیز وجود داشت؛ استدلالهای ارسطو چنین بودند:
«معیار انسانیتِ انسان عقل او است، عقل مردان بیش از زنان است، بنابراین مردان مسلط بر زنان هستند.» و «بردهها فاقد عقل هستند، بنابراین بردهداری مجاز است.»
این یک تفکر خطرناک است. ما به هنگام پذیرش عقل به عنوان معیار، باید آن را به شکل مطلق – و نه مشکک و ذومراتب – پذیرفته و همهی حیوانات را برابر بدانیم. البته دیدگاه تام ریگن بیشتر ناظر به حیواناتی است که ظرفیت ادارکی بالایی دارند؛ مثل پستانداران و حشرات. تام ریگن میگوید: سه دیدگاه دربارهی رفتار با حیوانات وجود دارد:
۱٫ حیوانات هیچ منزلت اخلاقیای نداشته و صرفا مالیت دارند. آسیبزدن به حیوانات نیز از این جهت که مالیت دارند، خطا است.
۲٫ دیدگاه دوم نوعی قراردادگرایی است که میتوان نمونهی کاملی از آن را در منفعتگرایی یافت. پیتر سینگر میگوید: از آنجایی که حیوانات ظرفیت ادراکی داشته و درد و رنج میکشند، شأن اخلاقی دارند، اما کشتن آنها یا استفادهی از آنها بدون تحمیل درد و رنج ایرادی ندارد، چرا که اینکار ما را به لذت بزرگتری میرساند. به نظر میرسد این دیدگاه صحیح نباشد، چرا که برفرض صحت این منطق، ما باید بتوانیم با انسانها نیز چنین رفتاری داشته باشیم.
کسانی همچون تام ریگن که کانتی فکر میکنند ، قاطعانه میگویند: حیوانات شخص بوده و مشمول حیات هستند و در نتیجه چنین موجوداتی شأن اخلاقی دارند.
۳٫ هر موجودی که مشمول حیات باشد، ارزشی ذاتی و سلبناپذیر دارد. ارزشی که هم حیوانات و هم انسانها به دلیل داشتن حیات، از آن برخوردارند. این دیدگاهی است که تام ریگن از آن دفاع میکند. مطابق این دیدگاه همانگونه که ما حق نداریم به انسانها آسیبی زده یا بیاحترامی کنیم، حق آسیبزدن و بیاحترامی به حیوانات را نیز نداریم. در واقع در این دیدگاه برابری اخلاقی حیوان و انسان پذیرفته شده است.
ماری آن وارن
ب. خانم ماری آن وارن در سال ۱۹۸۷ در نقد مقالهی تام ریگن پس از تجلیل از کار فیلسوفانهی او، مینویسد:
بیایید دیدگاه ریگن را «دیدگاه قوی دفاع از حقوق حیوانات» بنامیم. این دیدگاه بر سه گام استوار است:
۱٫ حیوانات صرفا زنده نیستند، بلکه احساسات و عواطف نیز دارند.
۲٫ موجودی که چنین باشد، ارزش ذاتی دارد.
۳٫ موجودی که ارزش ذاتی داشته باشد، حق اخلاقی دارد.
من مرحلهی اول را پذیرفته، در مرحلهی دوم تردید کرده و مرحلهی سوم را به چالش میکشم. من از دیدگاهی دفاع میکنم که میتوان آن را «دفاع رقیق از حقوق حیوانات» نامید. من به هیچوجه معتقد نیستم که میتوان به حیوانات بدون دلیل موجه آسیب زد. مثلا من معتقدم که مجاز نیستیم حیوانات را برای ورزشهایی همچون گاوبازی، شکار، تیراندازی و … بکشیم.
اشکالی که متوجه دیدگاه ریگن است، این است که منظور از ارزش ذاتی مشخص نیست. چرا که ارزش ذاتی یک واژهی ماورایی بوده و دلالت روشنی ندارد. ریگن به جای این که ارزش ذاتی را به شکلی ایجابی تعریف کند، آن را به شکلی سلبی تعریف کرده و میگوید: ارزش ذاتی مستلزم آن است که ما به حیوانات آسیبی نزنیم. این در حالی است که ارزش ذاتی، الزاما به ارزش اخلاقی منتج نمیشود؛ مثلا کوه هم ارزش ذاتی دارد، اما آیا این به این معنا است که کوه نیز منزلت اخلاقی دارد؟ من برخلاف دیدگاه پیشین معتقدم، ارزش اخلاقی از ارزش عقلانی منتج میشود. به عبارت دیگر عقل ملاک منزلت اخلاقی است.
امروزه دلایل زیادی برای نقض حقوق حیوانات آورده میشود که همگی مخدوش هستند. به همین دلیل من میخواهم دلیل دیگری را مطرح کنم که منزلت اخلاقی را نیز تا حدودی تبیین کند. این دلیل چنین است: انسان تنها موجودی است که از عقلانیت برای حل مسالمتآمیز مناقشات شخصی و تزاحمها استفاده میکند. ما و حیوانات هر دو به دنبال اغراض خود هستیم. اما تفاوت ما در این است که عقلانیت ما بر خلاف حیوانات باعث میشود تا ما مسائل اخلاقی خود را حل و فصل کنیم.
ما نمیتوانیم از زبان عقل برای گفتوگو با حیوانات استفاده کنیم. با این حال اگر روزی حیوانی پیدا شود که حرف ما را دربارهی درستبودن یا غلطیودن چیزی بپذیرد، او نیز منزلت اخلاقی خواهد داشت. بنابراین من به دلیل مشکلاتی که بر دیدگاه ریگن مترتب است، آن را نمیپذیرم. یکی از اشکالات دیدگاه ریگن این است که اگر به طور مثال موشهای صحرایی به ما حمله کنند، ما نباید هیچکاری کنیم، چرا که شأن اخلاقی دارند.»
…