گزارشی از جلسۀ هشتم مدرسۀ پاییزۀ ۱۴۰۳: اخلاق و روانشناسی
جلسۀ پایانی مدرسۀ پاییزۀ خانۀ اخلاقپژوهان جوان با موضوع فلسفۀ اخلاق و روانشناسی و با ارائۀ دکتر محمود مقدسی، استاد دانشگاه و تحصیلکردۀ رشتۀ فلسفه و نیز رشتۀ روانشناسی، برگزار شد.
دکتر مقدسی در ابتدای جلسه گفت از اینکه مرا دعوت کردید و به قم آمدم خوشحالم. بخشی از کودکی من در شهر قم سپری شده و حضور در این جلسات برای من خاطرهانگیز و خوشایند است.
او در شروع بحث خود تصویری کلّی از نسبتِ روانشناسی و اخلاق به دست داد و گفت این نسبت میتواند چهار صورت داشته باشد:
اول روانشناسی اخلاق است که ما امروز از آن بحث خواهیم کرد. دوم اخلاقِ پژوهشهای روانشناختی است که در موضوعاتی مثل آزمایش بر روی حیوانات یا آزمایش کودکان یا حتی آزمایش بزرگسالان مطرح است. مثلاً درمورد آزمایش بر روی بزرگسالان این بحث وجود دارد که اگر آزمایشی جنبههایی از شخصیت من را آشکار کند که برای من ناخوشایند باشد، آیا آن آزمایش اخلاقی است؟ مثال معروف این مسئله آزمایش زندان استنفورد است. البته مسئلۀ بزرگسالان را شاید با گرفتن رضایت از آنها بشود حل کرد ولی مسئلۀ کودکان و حیوانات جای بحث بیشتری دارد.
صورت سوم مسئلۀ روانکاوی و حدود روابط مریض و درمانگر است. ضوابطی اخلاقی برای رابطۀ میان مریض و درمانگر در نظر گرفته شده، مثلاً درمانگر حق برقراری رابطۀ عاطفی یا عاشقانه با بیمار را تا مدتزمان مشخصی ندارد و مانند این.
صورت چهارم نیز تبارشناسی اخلاق است. مانند رویکرد نیچه در تحلیل منشأ باور اخلاقی ما و نیز مانند اخلاق تکاملی. در اینجا هم به روانشناسی برمیخوریم. اما آنچه ما با آن کار داریم همان صورت اول است و در ادامه آن را شرح میدهیم و محدودۀ روانشناسی را در مسائل فلسفۀ اخلاق نشان میدهیم.
دکتر مقدسی ادامه داد: در عنوان «روانشناسی اخلاق» دو واژۀ روانشناسی و اخلاق را باید توضیح دهیم.
روانشناسی: علمی است تجربی و توصیفی که به ۵ ساحت وجود انسان کار دارد: ساحت باورها. ساحت احساسات و عواطف. ساحت اراده و خواستهها که این سه ساحت درونی است و دو ساحت رفتار و گفتار که ساحتهای بیرونی وجود انسان است.
اخلاق: در اینجا مقصود ما رویکرد توصیفی اخلاق نیست، بلکه رویکرد هنجاری آن را در نظر میگیریم. مباحث فلسفۀ اخلاق را هم به سه بخش فرااخلاق، و اخلاق هنجاری و کاربردی تقسیم میکنند که ابتدا به بخش فرااخلاق آن اشاره میکنم.
اخلاق دو پیشفرض دارد: آزادی اراده و امکان دیگرگزینی. همین که ما از اخلاق سخن میگوییم، یعنی به ارادۀ آزاد (Free will) و نیز امکان دیگرگزینی قائلیم و این هر دو ریشه در روانشناسی دارد و این دو گزاره را باید توسط روانشناسی به دست آورد.
اگر درمورد ارادۀ انسان به جبر یا اختیار قائل باشیم، نتیجۀ متفاوتی دربارۀ ارادۀ آزاد یا آزادی اراده خواهیم گرفت. در صورتی که به اختیار معتقد باشیم، سازگارگراییم و میتوانیم ارادۀ آزاد را بپذیریم. اما در صورتی که جبری باشیم عموماً ناسازگارگرا میشویم و نمیتوانیم ارادۀ آزاد را بپذیریم، اگرچه اگر آزادی اراده را به «گزینههای بدیل» تفسیر نکنیم، بلکه به «عمل مطابقِ خواستِ خود» تفسیر کنیم، باز هم میتوانیم سازگارگرا باشیم.
در پیشفرض دوم نیز مسئلۀ ما خودگزینی روانشناختی و دیگرگزینیِ روانشناختی است و از مسئلۀ امکانِ دیگرگزینی بحث میشود. پس در هر دو پیشفرض، بحث اخلاقیِ ما بر توصیفهای روانشناسی استوار است.
پیشتر باور بر این بود که اگر شخصیت فرد اخلاقی باشد، در هر موقعیتی عمل اخلاقی انجام میدهد، ولی الآن مطمئنیم که موقعیت سهم بیشتری در کنش فرد دارد تا شخصیت او.
دکتر مقدسی ادامه داد: پس از اینکه درمورد این مبانی به نتیجه رسیدیم، با این پرسش روبهرو خواهیم بود: چرا باید اخلاقی باشیم؟ یا به تعبیری، چرا بهتر است اخلاقی زندگی کنیم؟
در اینجا در وصف زندگی ایدهآل دو تعبیر به کار برده میشود: زندگی «خوب» و «خوش». خوش زندگیکردن به مسئلهای روانشناختی برمیگردد و خوب زندگیکردن به اخلاق. اگر به نظریۀ امر الهی قائل باشیم ممکن است معاملۀ دیگری با زندگی خود بکنیم و لازم نباشد حتماً خوبی و خوشی را در همین دنیا با هم جمع کنیم، ولی اگر دیدگاه دیگری داشته باشیم، باید ببینیم چطور خوبی و خوشی را با هم جمع کنیم و آیا اساساً میشود چنین کرد یا نه. در اینجا هم با توصیفهای روانشناسی باید کار کنیم و تقاطع و تلاقی روانشناسی و اخلاق است.
مرتبۀ بعدی پس از حل چرایی، این است که چگونه اخلاقی باشیم؟
برای اخلاقی بودن باید هم تفکر اخلاقی داشت و هم انگیزش اخلاقی. در تفکر اخلاقی باید به مسئلۀ شهودهای پایه پرداخت که مجدداً با روانشناسی کار داریم. در انگیزش اخلاقی رویکرد کانت این بود که وظیفه و عقل باید رهبرِ فرد در اخلاقی بودن باشد اما هیوم نشان داد که در رفتار انسان، میل همهکاره است و نه عقل. پیشتر گمان بر این بود که اگر آدمی معرفت داشته باشد، به سمت عملِ درست میرود ولی آکراسیا یا ضعف اراده مانعِ درست عملکردن است. برای اینکه ضعف اراده برطرف شود، باید معرفت را به عمل تبدیل کرد و در این فرایند نیز از روانشناسی کمک میگیریم. مسئلۀ احساسات اخلاقی نیز بهطور اساسی پا در روانشناسی دارد. احساس شرم، احساس گناه و مسئلۀ رشد اخلاقی و موانع آن از مباحث دیگر روانشناسی اخلاق است.
آقای مقدسی در پایان بحث خود گفت: پیشتر باور بر این بود که اگر شخصیت فرد اخلاقی باشد، در هر موقعیتی عمل اخلاقی انجام میدهد، ولی الآن مطمئنیم که موقعیت سهم بیشتری در کنش فرد دارد تا شخصیت او.