چوبِ معلم گُله؟!… | مسائل اخلاقی در فرایند آموزش
مسائل اخلاقی در آموزش که نمیتوان نادیده گرفت
آموزش، هدفی ارزشمند است و عدالت آموزشی، چه بسا هدفی ارزشمندتر باشد. بههرحال، مسائل اخلاقیِ بسیاری در امر آموزش وجود دارد که باید در نظر داشته باشیم و در طول زمان، در آن تعمق کنیم. هدف از این تعمق این است که ارزش واقعیِ آنچه از طریق رسانۀ آموزشی به جامعه منتقل داده میشود، ارزیابی شود.
در واقع، آموزش یک فرایندِ مستمر است. ما همواره در حالِ یادگرفتن و یاددادن هستیم و همچنانکه چیزی به این فرایند میافزاییم، گاهی ممکن است وقتی در حال انتقال آن به نسل بعدی هستیم، برخی چیزها را بیمحابا از آن جدا میکنیم. به هر روی، صنعت آموزش، یک ساختار جدی است که لازمهاش تعریف درست از اخلاق و ارزشهایی است که بهطور کامل معیّن شده باشند. همچنین، این موارد باید در طرحهای قانونیِ دردسترس عموم، قابلمشاهده باشند تا به عدالت آموزشی بینجامند. بگذارید نگاه کوتاهی بیندازیم به برخی از متداولترین مسائل اخلاقی در امر آموزش.
تعلیم و تربیت به بیان ساده، روح اجتماع است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. (جی.کی.چسترون)
فهرستی از مسائل اخلاقی در آموزش
در ادامه، برخی از متداولترین دغدغههای اخلاقی، حقوقی و عرفی در امر آموزش و پرورش بیان میشود که اغلب، جامعۀ دانشآموزان، معلمان، مؤسسهها، مدیران و در برخی موارد نیز والدین و فارغالتحصیلان هم با آن مواجه هستند.
۱ـ منابع آموزش با توجه به آموزش استثنایی
تصویب قانون برای تمامی کودکانِ کمتوان در سال ۱۹۷۵ توسط دولت فدران، نخستین قدمِ آموزش استثنایی برای این کودکان بود. پیش از این رخداد، کودکان کمتوان برای کسب آموزش، راهی به جز حضور در مدارس دولتی نداشتند و باید از برنامۀ درسیای استفاده میکردند که متناسب با نیازهای خاص آنها نبود.
پس از این اقدام، بودجهای به ایالتهای آمریکا اختصاص داده شد تا برنامههای درسی و آموزشیِ کودکان کمتوان توسعه داده شود. در سال ۱۹۷۵، قانون آموزش برای تمام کودکان کمتوان، حق بهرهمندی از آموزش عمومی رایگان (FAPE) را برای تمامی کودکان کمتوانِ ۳ تا ۲۱ ساله اختصاص داد.
۲ـ انتخاب معلم
منازعۀ همیشگی بین مدیر مدرسه و والدین کودک این است برای سال بعد، کدام معلم، به دانشآموز درس بدهد. این مسئله، مسئلهای اخلاقی در امر آموزش است. دو نتیجۀ قابلپیشبینی برای این بحث وجود دارد: یا مدیر با اکراه، استدلال والدین را قبول میکند یا حرف آنها را نمیپذیرد و میگوید «سیاست مدرسۀ ما این نیست که نظر والدین را دربارۀ انتخاب معلمان در نظر بگیرد».
۳ـ لباس فرم مدرسه؛ باید اجباری باشد؟
این بحث هم مثل هر بحث دیگری، موافق و مخالف دارد. استدلالها در دفاع از اجبار لباس فُرمِ مدرسه، مواردی را بیان میکنند که نبودِ لباسِ یکشکل، چه تأثیری در فضای عمومی مدارس کل کشور داشته؛ مثلاً لباسهای تحریکآمیز و نامتعارف یا بیش از حد رسمی، یا رنگ و مدلهای موی بسیار عجیب و… . در طرف مقابل، کسانی که موافق با لباس فرم نیستند، بر این باورند که پوشیدن لباس فرم هیچ تأثیری ندارد و آنچه اهمیت دارد، آموزش است؛ لباسی که دانشآموزان سر کلاس میپوشند، هیچ تأثیری بر آن چه در مدرسه میآموزند، ندارد.
همچنین، این نکته را هم در نظر بگیرید: الزاماً اینطور نیست که تمامی دانشآموزان، توان تهیۀ لباس فرم را داشته باشند؛ آیا به دلیل نداشتنِ لباس فرم، باید از تحصیل محروم شوند؟ راه میانه بین این دو طرف در مورد لباس فرم مدرسه، تهیۀ فهرستی معیّن از لباسهایی است که نباید در مدرسه پوشیده شود، پوششی که مراعات نکردن آنها باعث جریمه یا محرومیت شود. این کار بهتر از ارائۀ یک لباس فرم اجباری در مدارس دولتی یا اتخاذ یک روش بسیار آزادانه برای پوشش مدرسه است.
۴ـ مسائل انضباطی
بهطور خلاصه، دو رویکرد در مقابلِ هم هستند: سیاست اجرای دقیق قوانین در مقابل این سیاست که یک فرصت دیگر هم به دانشآموز [خاطی] داده شود. هر دو سیاست باید در هر مؤسسه و سیستم آموزشیای، همزمان به کار گرفته شوند. در موارد رفتارهای خشونتآمیز، رفتارهای غیراجتماعی و رفتارهای غیرانضباطی ــ همچون آوردن سلاح گرم، قلدری در مؤسسهها و مدارس ــ به هیچ عنوان نباید با دانشآموز، مدارا کرد.
رویکرد فرصت دوباره دادن، میتواند برای تشویق عملکرد تحصیلی بهتر و تبدیل تلاش بیشتر به یک عادت استفاده شود. بااینحال، نباید به یک فرد، فرصتِ چندباره برای اشتباهات تکراری بدهیم. فرصتِ دوباره دادن نباید نتیجهاش مثل این ضربالمثل بشود: «کسی که بچۀ خود را نزند، روزی بر سینۀ خود خواهد زد!»
۵ـ شناختِ تفاوتها
با وجود ریشههای فرهنگی و قومی متفاوت دانشآموزان، به نظر میرسد که در مدارس امروز همراهی یا همراهنشدن با این تنوعها، تبدیل به مسئلهای شده که پرسشهای بسیاری را به دنبال خود دارد. از زمان تأسیس مدارس دولتی، نابرابری نژادی و تفاوتهای قومیتی در مدارس دولتی، معضل بوده است. مهمترین گام برای پرداختن به تنوع در مدارس، باید از خودِ برنامۀ درسی آغاز شود.
وجود جشنوارههای چندفرهنگی و مسابقات ورزشیِ ملیتی در مدارس، میتواند نشانهای از آغاز تلاش برای پیونددادنِ دانشآموزانی با ریشههای فرهنگی و قومی متفاوت، به ساختاری با پایه و اساس واحد باشد. علاوهبراین، گنجاندن سالنامههای تاریخیِ معروفِ قومیتهای گوناگون، بهعنوان جزئی از مطالعۀ تاریخ جهان، میتواند دانشآموزان را به آشنایی با تفاوتهای نژادی، فرهنگی و رسوم و آداب قومی یکدیگر تشویق کند.
۶ـ رتبهبندی؛ ایجاد ارتباط میان معیارها و اهداف
نمرههای دانشآموزان، نشاندهندۀ چهچیزی است؟ یا باید چهچیزی را نشان دهد؟ آیا تنها کارش این است که سطح علمی را پوشش دهد؟ در سطح علمی، چهچیزی باید نشان داده شود؟ آیا نمرهها مشخصکنندۀ توانایی یادگیری، قدرت کسب اطلاعات، رعایت نظم و انضباط در زمان مقررشده برای کارهای تحصیلی یا همۀ اینهاست؟ و نیز مسئله دیگر اینکه آیا باید ناتوانیِ یک دانشآموز در بهدستآوردن این معیارها را به حساب تنبلیِ او بگذاریم یا کمکاری معلم؟
آیا مشارکت کلاسی باید در رتبهبندیِ نهایی ارزیابی شود؟ اگر چنین است، پس ایدۀ احترامگذاشتن به فردیبودنِ تلاش ــ بهویژه برای دانشآموزان درونگرا که چهبسا از همتایان برونگرای خود بهتر باشند ــ نادیده گرفته نمیشود؟ اگر بخواهیم اعتباردهی به ساختار نمرهدهی بیطرف باشد، باید دقت کافی به تمام زاویههای این چالشها و دوراهیها، برای رسیدن به یک نتیجۀ عینی که جای هیچ ابهامی باقی نگذارد، داشته باشیم.
در کنار ملاحظههای اخلاقیِ بالا در مورد مسئله آموزش، مسائل شایانِ توجه دیگری نیز وجود دارد: ارزیابی معلمها، آموزش امور جنسی، آموزش ارزشها، آزمایشهای تصادفی اعتیاد به مواد که در هالهای از بحث و اختلافنظر احاطه شدهاند. هر یک از این چالشها نیازمند بررسی دقیق و درک عمیق دارد؛ هرچند در چنین حالتی هم باز عامل «بسته به موقعیت» است که تصمیم میگیرد به کدام سو حرکت کنیم.