عمومی و خصوصی در اندیشههای اخلاقی افلاطون و نمایشنامهنویسان
نمایشنامههای یونان باستان و محاورات افلاطون دو منبع مهم و رقیب برای دستیابی به دیدگاههای یونانیان باستان درباره اخلاق و انتخابهای اخلاقی است. در واقع، همین رقابت و اختلاف نظر دلیل دشمنی افلاطون با شاعران است. در این مقاله با تمرکز به سه تراژدی مهم در ادبیات یونان باستان، از سه تراژدی نویس برجسته یعنی آگاممنون اثر ایسخولوس، مدئا اثر اوریپید و آنتیگونه اثر سوفوکل و مقایسه نظرگاه آنان با جمهوری افلاطون، به بررسی دو دیدگاه متفاوت یونانیان به اخلاق و انتخابهای اخلاقی در سپهر عمومی و خصوصی پرداختهام.
در عین حال، کنشگری زنان در این آثار، جایگاه آنها و ارزشهای اخلاقی همبسته با احساسات، قلمرو خصوصی و زنانگی را در این دو نگاه تبیین کردهام. در نهایت به این نتیجه رسیدهام که رویکرد تراژدیها، خلاف رویکرد افلاطونی، عواطف و احساسات را در انتخابهای اخلاقی مدخلیت داده و محکوم نمیکنند. همچنین رویکرد اخلاقی تراژدیها نسبت به رویکرد افلاطونی انضمامیتر است و اهمیت بیشتری به شرایط و واقعیات حیات و انتخاب اخلاقی انسانها میدهد. این واقعیت ضرورت بازخوانی و بازسنجی نمایشنامهها و دیدگاه اخلاقی که نمایندگی میکنند را نشان میدهد.
«با کدام معیارها باید زندگی کنیم تا زندگی فضیلتمندانهای داشته باشیم؟» این پرسش سقراط در گفت و شنودهایی است که با آتنیان دارد. پرسشی که برخاسته از شرایط اجتماعی و فکری یونان و به طور خاص آتن آن دوران بود. مکاینتایر در کتاب در پی فضیلت اشاره میکند زمانی که از فضایل اخلاقی نزد یونانیان سخن میگوییم، دستکم باید به چهار دیدگاه توجه کنیم؛ دیدگاه سوفسطاییان، دیدگاه افلاطون، دیدگاه ارسطو و دیدگاه تراژدینویسان.
در موضوع خاص حکمت عملی و فضایل حوزههای خصوصی و عمومی، منابع محدودتری در اختیار داریم و به طور کلی به دو دیدگاه میتوانیم اشاره کنیم: دیدگاهی که نمایشنامهنویسان یونانی آن را نمایندگی می کردند، دیدگاه افلاطون و دیدگاه ارسطو. در هریک از این رهیافتها نگاه متفاوتی به فضایل اخلاقی در قلمرو عمومی (پولیس) وجود دارد که همبسته با مردانگی و شهروندی است و فضایل اخلاقی در قلمرو خصوصی (اویکوس) که در پیوند با زنانگی و پیوندهای خونی است.
در این مقاله قصد دارم دو منبع رقیب در اندیشه اخلاقی یونانیان باستان را با توجه ویژه به ارتباط ارزشهای قلمرو عمومی با ارزشهای قلمرو خصوصی بررسی کنم. استدلال خواهم کرد که نمایشنامههای یونان نماینده نوعی نگرش خاصی به اخلاق بودند که افلاطون با آن مخالف بود و به همین جهت ورود شاعران به آرمانشهر خود را برنمیتابید. نمایشنامهها و به طور خاص تراژدیها، دریچهای به اخلاقیات یونانی پیش از سیطره افلاطون باز میکنند که از قضا برای دنیای امروز پذیرفتنیتر از نگاه افلاطونی است.
نظر به اهمیت روزافزون جایگاه اخلاق در مطالعات اخلاقی و تأثیر اندیشههای اخلاقی و سیاسی افلاطون بر اندیشههای اخلاقی بشر به طور عام و اندیشه اخلاقی نزد ایرانیان به طور خاص، بازخوانی این میراث برای ما اهمیت ویژهای مییابد.
مقدمه
تاریخ فلسفه اخلاق را به طور سنتی، با اندیشههای افلاطون و ارسطو و در تقابل با سوفسطائیان آغاز میکنند. اما پژوهشهای جدید نشان داده است نمایشنامههای یونانی، نقشی بسیار جدی در شکل دادن به اندیشههای اخلاقی یونانیان داشته و مخالفت افلاطون با آنها نیز بر اندیشههای اخلاقی او اثر کرده است. در واقع، علاوه بر سوفیستها، نمایشنامهنویسها هم جرو رقبای اصلی فلاسفه بودهاند. از همین بابت است که در جمهوری با اشاره به دشمنی دیرین فیلسوفان و شاعران، سقراط خواهان اخراج آنان از آرمانشهر میشود و میگوید هرگاه به یکی از این شاعران برخوردیم «به سر او روغنی خوشبو خواهیم مالید و نواری پشمین به سرش خواهیم بست و سپس به شهری دیگرش روانه خواهیم کرد». این سخنان از زبان سقراط تلویحا نشان میدهد که شاعران نزد مردم از احترام زیادی برخوردار بودهاند و ممکن نبوده با آنان مانند سوفسطائیان برخورد شود.
باز، در محاکمه سقراط هم ملتوس، نماینده شاعران، از سقراط به جرم بیدینی به دادگاه شکایت کرده و او را متهم میکند که جوانان را فاسد و بیخدا کرده و خود «مطلقا منکر وجود» خداست.
…