اخلاق یک ضرورت است نه یک انتخاب
آخرین نوشته جاناتان ساکس1، فیلسوف و نویسنده یهودیمذهب، در اندک زمانی پس از انتشار با اقبال بسیاری روبهرو شده است؛ نویسنده نامآشنایی که در بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۳ حاخام اعظم بریتانیا و کشورهای مشترکالمنافع بوده، در ۲۰۱۶ به پاسداشت «سهم بهسزایش در نشان دادن بعد روحانی زندگی» جایزه تمپلتون را دریافت کرد و بیش از سی عنوان کتاب و مصاحبههای فراوان با شبکههای رادیویی در فهرست فعالیتهای او یافت میشود. زمان انتشار کتاب پیش از همهگیری ویروس کروناست و نویسنده در خاتمه کتاب کلامی در خصوص وضعیت بشر در دوران پساکرونا و بحرانهای پیشرو در آن دوران به این کتاب اضافه کرده است.
حاخام ساکس در پیشگفتار اشاره میکند که اندیشه نوشتن این کتاب دیرزمانی است که در ذهن او خلجان میکرد و سیر فکری او برای این کتاب از ۵۰ سال پیش آغاز شده بود. اگرچه بیشتر عمر خود را به عنوان یکی از رهبران عالیرتبه یهود سپری کرده است اما به گفته او عشق اولش فلسفه اخلاق بوده و هست. لذا مسیر آکادمی در پیش گرفته و در کمبریج و آکسفورد تحصیل کرده است. در دانشگاه با این که از توفیق علمآموزی نزد چند تن از بزرگترین فیلسوفان ذهن این عصر بهرهمند بوده، اما از کلاسهای فلسفه اخلاق بهره چندانی نبرده است. او نقل میکند در این کلاسها بیشتر چنین جملاتی به گوش میخورد: «اخلاق از مقوله ابداع درست و نادرست است»، «اخلاق یا ذهنی است یا نسبی». حتی نقل میکند روزی جیمز ولیسون، استاد مطرح علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، در درسگفتاری در خصوص آلمان نازی اظهار داشت: «هیچ توافق کلی وجود ندارد که کسانی که باعث و بانی هولوکاست بودند کاری اخلاقاً وحشتناک مرتکب شدند».
ساکس این کتاب را به ارائه نظریههای اخلاقی اختصاص نمیدهد، بلکه سعی دارد نشان دهد که آزادی اجتماعی فقط به واسطه اقتصاد بازار و سیاست لیبرال دموکراسی حفظ نمیشود، عنصر سومی نیز باید افزده شود و آن «اخلاق» است. او در بین همه اساتید مکاینتایر و کتاب در پی فضیلت او را الهامبخش خود میداد. در جایی اشاره میکند: «تنها فرق من با مکاینتایر این است که من به سبب یهودی بودنم امیدوارتر و خوشبینتر از او هستم». ساکس اشاره میکند: «ابن خلدون در قرن چهاردهم، جامباتیستا ویکو2 در قرن هجدهم و برتراند راسل در قرن بیستم نشان دادند که جوامع “منمحور” نابود میشود». «برای حفظ و صیانت از آزادی و دموکراسی اصول اخلاقی، و نه فقط اصول اقتصادی و سیاسی، ضرورت دارند»، و به عبارتی «جامعه آزاد یک دستآورد اخلاقی است».
این کتاب از پنج بخش تشکیل شده که نگاهی گذرا به آنْ مخاطبان را با سیر مباحث کتاب بیشتر آشنا خواهد کرد:
بخش اول، «انزوای خود»: نویسنده در این بخش از اثرها و پیامدهای حرکت از «ما» به سوی «من» در زمینه شادکامی و رفاه سخن میگوید. «تنهایی انسان»، «تأثیر رسانههای اجتماعی» و «فروپاشی جزئی نهاد خانواده» از دیگر عناوینی است که در این فصل از آنها سخن گفته میشود.
بخش دوم، «پیامدها»: در این بخش نویسنده تبیین میکند نبود اخلاق چه آثار زیانباری برای بازار و دولت دارد. آغاز این بخش فصلی است به نام «از “ما” به سوی “من”» که تاریخ فکری اجمالی رشد و توسعه فردگرایی است، و انجام آنْ فصلی است با عنوان «زمان و پیامد» که تبیینی است از این که چرا تصمیماتی که در کوتاهمدت خوب و مستحکم به نظر میآیند در بلندمدت فاجعهبارند.
بخش سوم، «آیا همچنان میتوانیم با هم بیندیشیم؟»: این فصل در خصوص افول روزافزون اقبال به حقیقت و فرهنگ در گفتوگویهای عمومی است. برخی از پرسشهای مهمی که در این بخش از آنها سخن گفته میشود از این قرارند: آیا حقیقت همچنان در سیاست ارزشمند است؟ آیا هدف دانشگاه همچنان دنبال کردن حقیقت به نحو جمعی است؟ رسانههای اجتماعی چگونه روی لحن روابط ما با دیگران اثر گذاشتهاند؟
بخش چهارم، «انسان بودن»: در این فصل رابطه بین اخلاق، کرامت انسانی و معنای زندگی را بررسی میکند؛ همچنین به این بحث میپردازد که چرا اخلاق ضروری است و رابطه اخلاق با دین چیست. نویسنده این پرسش را هم به میان میآورد که آیا برای اخلاقی بودن حدی از ایمان نیاز است یا خیر.
بخش پنجم، «مسیر پیش رو»: نویسنده در این بخش اعتقادات شخصی خود را در خصوص اهمیت اخلاق توضیح میدهد و راههایی پیشنهاد میکند که چگونه در آینده اخلاق را تقویت کنیم.
اطلاعات کتاب:
عنوان کتاب: Morality: Restoring the Common Good in Divided Times
نویسنده: Jonathan Sacks
آشنایی بیشتر با نویسنده: وبسایت شخصی
ناشر: Basic Books (September 1, 2020)
تعداد صفحات: ۳۸۴