مک اینتایر: از عاطفه گرایی تا فریب کاری فاصله ای نیست
«… وقتی یک فرهنگ اخلاقی، عاطفهگرا از آب در آمد، ارتباط بین افراد فریبکارانه خواهد شد. همه سعی میکنند عواطف خود را غالب سازند و دیگری را به نفع خواستههای خود به کار گیرند… نظریه اساسی دنیای مدرنیته در اخلاق، عاطفهگرایی است که از عصر مدرنیته در غرب شیوع تمام یافته است و از دیدگاه مکاینتایر نوعی بیهویتی است…»
آنچه خواندید بخشی از کتاب فلسفه اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مکاینتایر نوشته دکتر حمید شهریاری است. السدیر مکاینتایر1 را یکی از بزرگترین منتقدان لیبرالیسم غربی میدانند. او در کشف پیشفرضها و نقد آراء اخلاقی و سیاسی این مکتب تلاش بسیاری کرده است؛ به حدی که که هرکس که اینک در مباحث عدالت اجتماعی، فضیلت اخلاقی و آزادی سیاسی قلم میزند، ناچار است به نظریات او توجهی ویژه داشته باشد. عمده فعالیتهای مکاینتایر در حوزه اخلاق و فلسفه سیاسی است. او از جمله کسانی است که همواره اخلاق مدرن و لیبرالیسم فردگرایانه را به چالش کشیده و مدعی است که نظریههای اخلاقی هنجاری موجود ناکارآمدند. به دیدگاه مک اینتایر، غرب در حوزه اخلاق دچار بحران و سردرگمی شده، چرا که از شاکله تفکر ارسطویی جدا شده است. او راه رهایی از این سردرگمی در عصر روشنگری را بازگشت اصلاحگرایانه به سنت ارسطویی میداند.
دکتر حمید شهریاری، اخلاقپژوه و استاد فلسفه و فقه، کتاب پیشرو را با هدف آشناکردن مخاطبین فارسیزبان با افکار مکاینتایر در حوزه فلسفه اخلاق تألیف کرده است. محتوای اولیه این کتاب رساله دکتری آقای شهریاری بوده است که با راهنمایی دکتر محمد لگنهاوزن و مشاوره مصطفی ملکیان و صادق لاریجانی نوشته شده است.
مک اینتایر از مدافعان اخلاق فضیلت به حساب میآید و از او آثار متعددی منتشر شده است. از این میان سه اثر که مجموعه تفکرات او را شکل میدهند، از اهمیت بیشتری برخوردارند. این سه اثر عبارتند از:
- در پی فضیلت2 (این کتاب توسط آقای شهریاری ترجمه شده است): مکاینتایر در این کتاب نظریه خود را توضیح داده است.
- کدام عدالت؟ کدام عقلانیت؟3: مکاینتایر در این کتاب برای نظریه خود شواهدی تاریخی آورده است.
- سه تقریر رقیب در پژوهش اخلاقی4
کتاب پیشرو که به سعی انتشارات سمت منتشر شده، از سه بخش تشکیل شده است:
در بخش اول سنت ارسطویی در سه فصل بررسی میشود:
فصل اول: پیشینه ارسطوگرایی: مکاینتایر معتقد است برای حل مشکلات جوامع غربی باید به سراغ سنتهایی رفت که جوامع در آنها ریشه دارند. او به همین جهت به دو پیشینه میپردازد که عبارتند از: نظام اخلاقی جوامع قهرمانی(تصویری از این جوامع را میتوان در اشعار هومر که هشت قرن پیش از میلاد مسیح سروده شدهاند، یافت.) و پیشینه دوم که خود از سه طبقه تشکیل شده است: جوامع باستانی که بعد از جوامع قهرمانی قرار دارند، سوفسطاییان و افلاطون. افلاطون کسی است که بحث سعادت را مطرح میکند. او معتقد است که نفس سه قوه دارد: قوای عقلانی، قوای شهوانی و قوای ارادی.
فصل دوم: ارسطوگرایی: ارسطو معتقد است که کار افلاطون را اصلاح و تکمیل کرده است. او پژوهشهای اخلاقی را بخشی از علم سیاست قلمداد میکند. نویسنده در این فصل چهار مطلب را بررسی میکند:
یک. مبانی ارسطو در اخلاق: مبانی اخلاق ارسطو در کتاب نیکوماخوس و مبانی سیاسیاش در کتاب سیاست ذکر شده است.
دو. بررسی نگاه ارسطو در اخلاق که دیدگاهی غایتانگارانه است. ارسطو معتقد است انسانها در اعمال خود به دنبال هدفی هستند که آن را خیر تصور میکنند. او به دنبال این است که بداند این خیر و راههای رسیدن به آن چیست. ارسطو معتقد است سعادت انسان از دو جزءِ فضائل عقلانی و فضائل اخلاقی تشکیل شده است. در کتاب پیشرو به عدالت و عقل عملی به تفصیل پرداخته شده است.
سه. سیاست ارسطو: ارسطو معتقد است که انسان بالطبع یک موجود سیاسی بوده و ذاتا نیازمند جامعه است. او معتقد است انسانِ بیرون از جامعه نمیتواند به سعادت برسد.
چهار. نقدهایی به ارسطو: ارسطو بردگان و زنان را از دولتشهر خارج دانسته و برای آنها خیری متصور نیست. همچنین این مطلب که آیا دولتشهرِ ارسطو در جامعه کنونی قابل تحقق است یا خیر، محل تأمل است.
فصل سوم: تداوم ارسطوگرایی در قرون وسطی: نویسنده در این فصل به آگوستین و آکویناس که هر دو اخلاق را در شاکلهای ارسطویی پیش بردهاند، به شکلی ویژه اشاره میکند. مک اینتایر معتقد است که آگوستین شرح جدیدی از ماهیت عدالت و نحوه تحقق فعل انسان ارائه داده است. ارسطو معتقد بود که برای تحقق فعل حکم عقل کافی است، اما به دیدگاه آگوستین این اراده است که موجب فعالیت عقل میشود. از سویی دیگر آکویناس سنت ارسوطیی و تفکر آگوستینی را در هم آمیخت و با بررسی نقاط قوت و ضعف هر یک، به سعادت ارسطویی معنایی مسیحی داد. (در حالی که سعادت ارسطویی، سعادتی دنیوی بود.) به علاوه او به فضائل عقلانی و اخلاقی ارسطو، دسته سوم، یعنی فضائل الهی (امید، احسان و عشق)، را نیز افزود.
در بخش دوم به عصر روشنگری و مدرنیسم در سه فصل پرداخته میشود:
فصل چهارم: فروپاشی پایههای دین و اخلاق سنتی و تلاشهای نافرجام برای نجات آن: نویسنده در این فصل به فروپاشی پایههای دین و اخلاق سنتی در عصر روشنگری میپردازد. به دیدگاه مکاینتایر اخلاق ارسطویی از سه رکن تشکیل شده است که رکن سوم آن (غایتمندی انسانها) در عصر روشنگری نادیده گرفته شده و در نتیجه متفکران این عصر کوشیدهاند تا برای احکام اخلاقی، توجیهاتی عقلانی بیابند. او در ادامه به تفصیل نظرات دیوید هیوم، مکتب عقل سلیم، وظیفهگرایی کانت، سودگرایی بنتام و میل ،و تبارشناسی اخلاق نیچه را بررسی کرده و در پایان ادعا میکند که تمامی این نظریات ناکارآمدند.
فصل پنجم: ویژگیهای اخلاق و سیاست مدرنیته و پیامدهای آن. مکاینتایر معتقد است که زبان اخلاق جدید دچار سردرگمی شده است. به دیدگاه او متفکرین اخلاق جدید کوشیدهاند تا اخلاق را از دین جدا کرده و افعال اخلاقی را بدون توجه به غایتمندی انسان توجیه کنند. از سویی دیگر مک اینتایر معتقد است که بنیان تفکر فلسفی مدرنیته، عاطفهگرایی است. به عقیده او هر چند بسیاری از فیلسوفان در وادی نظر منکر عاطفهگرایی هستند، اما در عمل و تعقل عاطفهگرا هستند. او میگوید: همه مسائل و استدلالات اخلاقی در عصر مدرن سه ویژگی دارند:
الف. قیاسناپذیری مفهومی
ب. ظاهرعقلانی و غیرشخصی
ج. تنوع خاستگاههای تاریخی
نویسنده در پایان فصل پنجم سه مفهوم اساسی در اخلاق مدرنیسم را بررسی میکند. این سه مفهوم عبارتند از:
الف. حقوق بشر
ب. اعتراض
ج. کشف نقاب
فصل ششم: لیبرالیسم: نویسنده در این فصل لیبرالیسم، مفهوم آزادی و تاریخچه آن را بررسی میکند. او همچنین لیبرالیسم را از دیدگاه جان رالز مطرح و نقد میکند.
در بخش سوم به پسامدرنیسم و اصلاحات مک اینتایر بر نظریه ارسطو پرداخته شده است:
فصل هفتم: بازنگری و اصلاحات در ارسطوگرایی: مؤلف کتاب معتقد است که ما میتوانیم مکاینتایر را از سه جهت یک ارسطوگرا بدانیم. مک اینتایر سه مفهوم محوری برای بازسازی اخلاق فضیلتمدار ارسطو را ارائه میکند که عبارتند از:
الف. نقش مفهوم عمل در تعریف فضیلت
ب. وحدت و نظم روائی حیات بشر
ج. نقش سنت اخلاقی
یکی از انتقادات مک اینتایر به فیلسوفان این است که دید تاریخی نداشته و فلسفه را خارج از فضای اجتماعی و سیاسیِ خود فیلسوف بررسی میکند. او همین انتقاد را به ارسطو نیز وارد دانسته و میگوید: ارسطو نیز در ضمن آراء اخلاقی خود، دیدی اجتماعی-تاریخی به پیشینیان خود نداشته است.
فصل هشتم: نقد و بررسی: روش مکاینتایر این است که دیدی نیمهتاریخی و نیمهفلسفی به مسائل داشته باشد. ویلیام فرانکنا در مقاله «مک اینتایر و اخلاق جدید» به تاریخنگاری او اشکالاتی وارد میکند. یکی دیگر از انتقادات به او این است که بر خلاف ادعای او اختلافات پایانناپذیر در عصر روشنگری، در دوره باستان و قرون وسطا نیز وجود داشتهاند. برخی دیگر نیز معتقدند تفسیری که مک اینتایر از ارسطو به دست داده، تفسیر نادرستی است.
اطلاعات کتاب:
عنوان: فلسفه اخلاق در تفکر غرب از دیدگاه السدیر مکاینتایر
نویسنده: حمید شهریاری
ناشر: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)
تعداد صفحات: ۴۵۱
قیمت آخرین چاپ: ۳۰ هزارتومان