سعادتشناسی علم مدنی
کتاب المله، صفحه ۲۹۸، سطر دوم
«و العلم المدنی یفحص اولا عن السعاده و یعرف ان السعاده ضربان: سعاده یظن بها انها السعاده من غیر ان تکون کذلک و سعاده هی فی الحقیقه سعاده و هی التی تطلب لذاتها و لا تطلب فی وقت من الاوقات لینال بها غیرها و سائر الاشیاء الاخر انما تطلب لتنال هذه. فاذا نیلت کف الطلب»
در جلسات قبل گفتیم که بخشهای مختلف حکمت عملی تحت علم مدنی یا فلسفهی عملی قرار دارند؛ بخشهایی همچون فقه، اخلاق و … . حالا میخواهیم دربارهی وظیفهی علم مدنی بحث کنیم؛ به این معنا که میخواهیم روشن کنیم این علم دربارهی چه چیزهایی تفحص و بحث میکند. مصنف میفرماید اولین کار علم مدنی این است که بیان میکند سعادت چیست. فارابی به این منظور سعادت را به دو قسم تقسیم میکند:
۱٫ سعادتی که گمان میشود، سعادت است اما اگر انسان بما هو انسان به آن توجه کند، میبیند که سعادت نیست. این سعادت را سعادت متوسطه و مقدّمی مینامیم. این قسم از سعادت عبارت است از: پول، وسائل فراهم آوردن زندگی و … .
اولین کار علم مدنی این است که بیان میکند سعادت چیست. فارابی به این منظور سعادت را به دو قسم تقسیم میکند
۲٫ سعادت حقیقی که آن را سعادت قصوی (نهایی) نیز مینامند. ما این سعادت را به خاطر خودش میخواهیم و نه به خاطر وسیله قراردادن آن برای چیزی دیگر. این قسم از سعادت عبارت است از رستگاری در آخرت. از آنجایی که دنیا مقدمهی آخرت است، زندگی ما در دنیا نیز مقدمهای برای زندگی ما در آخرت است. بنابراین اگر برای زندگی در دنیا به وسایلی نیاز داریم، این وسایل نیز مایهی سعادتند اما سعادتی متوسط و مقدمی برای رسیدن به سعادتی بالاتر. بر خلاف سعادت اخروی که مقدمهای برای چیزی نیست و خودش مستقیما سعادت و هدف به شمار میآید و ما سعادتهای دیگر را برای رسیدن به آن به کار میگیریم.
پس علم مدنی اولا بیان میکند که دو نوع سعادت وجود دارد و ثانیا بیان میکند که چگونه میتوان به این دو رسید. البته سعادت مظنونه – که سعادت حقیقی نبوده و سعادتی مقدمی است – خیلی مورد توجه علم مدنی نیست. به عبارت دیگر بیشترِ همت علم مدنی متوجه بیان کردن سعادت قصوی و اخروی است.
ترجمهی عبارت: علم مدنی در ابتدا دربارهی سعادت بحث میکند و آن را به دو قسم تقسیم میکند: سعادتی که گمان میشود سعادت است، در حالی که چنین نیست و سعادتی که در حقیقت سعادت است. این سعادت به خودیِ خود مطلوب است و هیچگاه به عنوان مقدمهای برای رسیدن به غیر طلب نمیشود؛ بلکه همهی اشیاء برای رسیدن به این سعادت که سعادت قصوی و حقیقی است، طلبیده میشود. بنابراین وقتی به این سعادت دسترسی پیدا شود، طلب متوقف میشود و همین متوقف شدن طلب نشاندهندهی این است که این مقصود، مقصود مقدمی نیست.
پرسش: تعریف ایشان از سعادت چیست؟
پاسخ: در اینجا به تعریف سعادت پرداخته نشده اما در نمط هشتم اشارات سعادت به معنای لذت گرفته شده است. لذت بر دو قسم است: لذت حسی و عقلی. البته در این بین لذتی به نام لذت باطنی هم داریم اما این لذت به نحوی به لذت حسی ملحق میشود. لذت باطنی عبارت است از لذت قوهی خیال، لذت قوهی واهمه و … . در مقابل به لذت چشم و گوش لذت ظاهری گفته میشود. لذت عقلی به معنای سعادت عقلی و لذت حسی و باطنی به معنای سعادت حسی یا مقدمی است یا اصلا لذت نبوده و گمان میشود که سعادت است. به بیانی دیگر سعادت به معنای دسترسی به خیرات و لذت بردن از ناحیهی آنها است.
…