![معرفی کتاب “کیفیت زندگی”](https://ethicshouse.ir/wp-content/uploads/fly-images/5930/12-560x280-c.png)
معرفی کتاب “کیفیت زندگی”
کتاب کیفیت زندگی علاوه بر اینکه به خوبی دیدگاه این سه متفکر را شرح میدهد، تغییراتی که بعد از راولز بر روی نظریه عدالت صورت گرفته را در اختیار خواننده می گذارد. کتاب همچنانکه از نام آن پیداست حول این پرسش می چرخد که زندگی با کیفیت و مطلوب چیست و چه عناصری دارد؟ روشن است که پاسخ به این پرسش، با فقر به عنوان شاخصۀ یک زندگی بی کیفیت، مرتبط است. توجه به این نکته لازم است که بررسی این کتاب با دغدغه فقر جهانی صورت میگیرد.
جان راولز (۲۰۰۲-۱۹۲۱) از صاحب نام ترین اندیشمدان روزگار ماست که بار دیگر توجه همگان را به سوی عدالت جلب کرد. اساس دیدگاه راولز مبتنی بر موقعیت اولیه (Original position) است. در این موقعیت افراد عاقل در پس پرده جهل و بیخبری (veil of ignorance) قرار میگیرند و از هر گونه اطلاعاتی محروم میشوند. آنان در درجه اول از جایگاه خود در اجتماع، طبقه اجتماعی که در آن زندگی میکند، و نیز از شانس خود در قابلیتها و تواناییهایشان همچون هوش، بیخبراند. آنان نمیداند که به چه نسلی تعلق دارند و اطلاعی از شرائط اقتصادی و سیاسی جامعه خود ندارند. به عبارت دیگر افرادی که در این موقعیت قرار دارند از هر آنچه که باعث جهتگیری آنان میشود ناآگاه هستند. البته آنان به نحو اجمالی از اطلاعات و واقعیتهایی همچون درک خیر و خوبی و… که در انتخاب اصول عدالت موثر است اطلاع دارند. افرادی که در پس پرده بیخبری قرار دارند باید اصولی را انتخاب کنند که بتوانند با آن زندگی کنند؛ صرف نظر از اینکه پس از کنار رفتن پرده جهل متعلق به چه نسل و طبقه اجتماعی باشند. در حقیقت پرده جهالت، تضمینی است تا اصول انتخاب شده منصفانه بوده و فرد عاقل بدور از علائق و سلائق به استنباط اصول عدالت بپردازد.
![](https://ethichouse.ir/wp-content/uploads/2016/12/12335-300x180.jpg)
آمارتیا سن
آمارتیا سن (-۱۹۳۳) که یک اقتصاد دان هندی تباراست و در سال ۱۹۹۸ برنده جایزه نوبل شده، دیدگاه راولز را دنبال می کند. او همنوا با اصل عدالت است اما نگاه متفاوتی داشته و نظریه قابلت (Capability) را مطرح می کند. او نخستین بار در سال ۱۹۸۲ در یک سخنرانی، پرسشی مهم را مطرح کرد: تساوی باید در چه چیزی باشد؟ پاسخ او تساوی در قابلیت ها و آزادی انسان بود. سن رویکرد قابلیت را این گونه تعریف میکند: توانایی یک فرد برای اینکه افعال با ارزش انجام داده و در موقعیت با ارزشی قرار داشته باشد که لازمه آن دسترسی فرد به مجموعهای از گزینههای جایگزین است تا بتواند رفتار آزادانه انجام دهد. بر این اساس قابلیت به معنای فرصتها و آزادیهایی است که فرد را قادر میسازد به آنچه از نظر خود ارزشمند است، دست یابد.
در اندیشه سن دو مفهوم را باید از یکدیگر تفکیک کنیم: ۱. قابلیت و ۲. عملکرد. منظور از عملکرد امور مختلفی است که شخص به آنها دسترسی دارد، کارهایی که انجام می دهد و یا نوع زندگی که در پیش می گیرد، در حالی که بحث قابلیت به آزادی واقعی فرد برای دست یابی به آن عملکرد ها اشاره دارد. برای ایده قابلیت آنچه که اهمیت دارد آزادی و قدرت انتخاب فرد است و مهم نیست که آیا فرد از آن قابلیت ها استفاده میکند یا خیر. به عبارت دیگر قابلیتها، بدیلهای عملکرد فرد هستند. تصور کنید شخصی در کشوری فقیر مدتهاست غذای مناسبی نخورده و دچار سوء تغذیه شده است و شخص دیگری در اعتراض به خشونتی که مردم تبت متحمل میشوند در مقابل سازمان ملل دست به اعتصاب غذا زده است. در این دو مورد هر دو فرد از خوردن غذا محروم هستند و از نظر عملکرد هر دو در غذا نخوردن مشترکند اما از حیث توانایی ها و قابلیت ها متفاوتند. فرد معترض به شرائط نامساعد مردم تبت امکان غذا خوردن دارد در حالی که شخصی که در کشور فقیر زندگی میکند توانایی تغذیه مناسب را ندارد. روشن است که دیدگاه سن ملاک و معیار فقر را تغییر داده و روشی نو برای اندازه گیری فقر را ارائه می دهد. از نظر او نباید همچون راولز برابری و عدالت را تنها در توزیع مساوی منابع و درآمدها ببیینم؛ منابع به تنهایی ارزش ندارند؛ منابع فراوان برای فردی که آزادی استفاده از منابع را ندارد سودی نمیبخشد و باعث رفاه و خوشبختی فرد نمی شوند. فرد در ارتباط برقرار کردن خود با محیط پیرامونی است که منابع را به خوشبختی و رفاه تبدیل می کند؛ بنابراین لازم است به جای منابع بر قابلیت های افراد و امکان استفاده آنان از منابع توجه کنیم.
![](https://ethichouse.ir/wp-content/uploads/2016/12/Nussbaum1-300x253.jpg)
مارتا نوسبام
مارتا نوسبام (-۱۹۴۷) نیز همچون سن قائل به ایده قابلیت است و بعدها به این پروژه ملحق شد. او برخلاف سن لیستی از قابلتها ارائه میدهد که هر کس میتواند آنها را از دولت طلب کند و لازم است به آنها دسترسی داشته باشد. به همین دلیل است که او از کلمه جمع (قابلیتها /Capabilities) برای اشاره به این ایده استفاده میکند. قابلیت های دهگانه او به اختصار عبارتند از:
۱. زندگی: توانایی فرد بر اینکه به اندازه عمر طبیعی یک انسان زندگی کرده و در معرض مرگ نابهنگام نباشد.
۲. سلامت جسمانی: فرد بتواند از سلامت جسمانی مناسبی برخوردار باشد که شامل قدرت تولید مثل، تغذیه مناسب و جایی امن برای زندگی و… است.
۳. صلابت جسمانی: آزادی فرد به منظور جابجای از نقطهای به نقطۀ دیگر، دفاع از خود در برابر تجاوز و تعدی و …
۴. ادراک، تصور و تفکر: فرد قادر باشد تا از ادراک، تصور و تعقل و استدلال بهرهوری کند، بعلاوه بتواند همه این موارد را بدون محدودیت، در راهی انسانی بکار ببرد.
۵. احساسات: فرد بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، عشق بورزد، غمگین شود، سپاسگذاری و خشم خود را ارضاء کند.
۶. تفکر عملی: فرد بتواند مفهوم خوب را شکل داده و نسبت به زندگی دیگران قضاوت کند.
۷. گروه گرایی(همبستگی): فرد قادر باشد در کنار دیگران زندگی کند.
۸. دیگر گونهها: شخص بتواند به گونهای زندگی کند که حیوانات، زمین و طبیعت را مورد توجه قرار دهد.
۹. تفریح: انسان بتواند بخندد و بازی کرده و از افعال خود لذت ببرد.
۱۰. کنترل محیط پیرامونی خود: فرد بتواند در محیط پیرامونی خود تاثیر موثری داشته باشد در فعالیتهای سیاسی آزادانه مشارکت کند، از آزادی بیان برخوردار باشد و…
از نظر نوسبام این ده مورد از قابلیتها برای هر انسانی ضروری است و کسی که فاقد آنهاست فقیر محسوب میشود.
مهمترین مخالفت ها با رویکرد مبتنی برنظریه عدالت توسط توماس پوگ صورت گرفته است. پوگ معتقد است نظریه عدالت با سه رویکرد راولز، سن و نوسبام، نمیتواند برای کاهش فقر انسانها قدمی بردارد چرا که هیچ پیشنهاد مشخصی برای کاهش و یا ریشه کن کردن نابرابری هایی که صدها میلیون انسان با آن دست و پنجه نرم میکنند، نمیدهد. دیدگاه سن و نوسبام صرفا به ارائه تحلیل دقیقتری از معنا و مفهوم فقر میپردازد، اما اینکه ما چگونه در برابر این فقر مسئولیم و اینکه ثروتمندان در مقابل مرگ میلیونها انسان که در اثر گرسنگی جان خود را از دست میدهند چه وظیفه ای دارند، مورد توجه قرار نگرفته است. در پایان گزارش کتابهای مربوط به فقر جهانی لازم است سخن پوگ را مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه فعالیت ها و بحث هایی فلسفی که تاکنون راجع به فقر جهانی صورت گرفته نتیجه ای نداشته و گرسنه ای را از خطر مرگ نجات نداده است.