![گزارش کتاب «خدای عدالت؛ تحقیقی پیرامون نظریه اخلاقی قرآن»](https://ethicshouse.ir/wp-content/uploads/fly-images/4941/Untitled-560x280-c.png)
گزارش کتاب «خدای عدالت؛ تحقیقی پیرامون نظریه اخلاقی قرآن»
نویسنده در این کتاب به مقایسه تطبیقی دیدگاه قرآن و دیدگاه مسلمانان درباره خدا میپردازد. او دو نگاه رائج در باب خدا را مطرح و معتقد است هر دوی آنها با خدای قرآن متفاوت است. در نگاه نخست که با جدیت توسط پرفسور پالمر دنبال میشود خدا، موجودی است که با ۹۹ صفت زیبا شناخته میشود. صفاتی همچون هادی، مضل، متکبر، خاشع، مقدم، موخر، اول، آخر، ظاهر، باطن و … . رهبر معتقد است شناخت خدا با این ۹۹ صفت باعث این تصور از خدا میشود که خدای متعال، خدایی دمدمی مزاج و هوسباز است. معلوم نیست که این خدا در نهایت شدید العقاب است یا ارحم الراحمین و با ما چگونه رفتار میکند؛ به لطف و رحمت یا با خشم و غضب. البته منظور او این نیست که توصیف خدا با این ۹۹ صفت امری غلط است و باید ممنوع شود بل این اوصاف را فراتر از قرآن و با خدای قرآن متفاوت میداند. او در امکان استنباط همه این ۹۹ صفت از قرآن تردید داشته و معتقد است حتی در صورت امکان چنین استنباطی نباید متافیزیکِ سنگینی را برای فهم آنان خرج کرد.
او در این کتاب میکوشد پاسخی درخور به این پرسش بدهد که خدای قرآن کیست؟ «خدای قرآن، خدای عدالت و خدای اخلاق است» این پاسخ او به این پرسش است. نویسنده در این کتاب به مقایسه تطبیقی دیدگاه قرآن و دیدگاه مسلمانان درباره خدا میپردازد.
نوع دوم تصور خداوند، خدایی است با صفاتی مربوط به ذات و صفاتی مطلق. در این دیدگاه خداوند دارای اوصافی مربوط به ماهیت، نظیر واجب الوجود، بسیط الحقیقه و … و نیز صفات مطلقی همچون علم مطلق، قدرت مطلق و … است. اما لازم است توجه کنیم که این مفاهیم، مفاهیمی یونانی هستند که از طریق نهضت ترجمه وارد دنیای اسلام شده و محتوای جدیدی را به وجود آوردند. فهم این معانی و اوصاف بسیار مشکل است؛ این درحالی است که خدای قرآن، خدایی است قابل فهم و درکشدنی برای همگان. علت اینکه این مفاهیم وارداتی چنین در میان امت اسلامی مقبول افتاد دو امر بود: ۱. از سویی این مفاهیم همسو با دیدگاه مسلمانان درباب خدا بود؛ این اوصاف ضد بتپرستی بوده و شباهتی به اوصاف انسانی نداشت و همین دو خصوصیت بس خوشایند اندیشمندان مسلمان قرار گرفت ۲. از سوی دیگر در سرزمینهای اسلامی گناه، همواره جرم نیز محسوب شده و شخص به سبب گناهِ مرتکب شده، هم در دنیا توسط حکومت و هم در آخرت، توسط خداوند مجازات میشد. به همین منظور برای فروکاستن از شدت این مجازاتها ایده عدالت به عنوان شاخصترین صفت خداوند رفته رفته کمرنگ شد و جای خود را به ایده ذات، ماهیت و صفات مطلق داد. البته اینگونه نبود که تمام امت اسلامی اطلاق این صفات را بپذیرند بلکه مخالفتهایی نیز با آن صورت گرفت؛ همچون معتزلیان که قدرت مطلق خدا و دخالت او در افعال انسانی را منکر شدند.
![](https://ethichouse.ir/wp-content/uploads/2016/12/tft-48-p-16-a-300x177.jpg)
Daud Rahbar
تا اینجا رهبر ما را تا نیمی از راه آورده است. او نشان داد که خدای قرآن نه خدایی با ۹۹ صفت و نه خدای یونان و نه چیز شبیه اینها است. اما به راستی خدای قرآن چیست؟ رهبر معتقد است اگر با رعایت شرائط و اصول درست به سراغ قرآن برویم، میتوانیم به روشنی پاسخ این پرسش را بیابیم. برای اینکه پاسخ را از قرآن دریابیم باید به این نکات توجه داشته باشیم تا دچار فهم خطا نشویم:
- قرآن درصدد آن نیست تا ذات و ماهیت الله را به بشریت معرفی کند. بلکه نسبت به این اوصاف سکوت کرده است. مسلمانان قرن نخست نیز چنین توقعی را از قرآن نداشتند و اندیشه آنان درباب خدا و چیستی او بکلی با خدایی که علماء و اندیشمندان اسلامی معرفی میکنند متفاوت است.
- برای تفسیر قرآن نباید نزول تدریجی قرآن و وحی را از یاد ببریم؛ نباید با قرآن به گونهای رفتار کنیم که گویی دفعتاً نازل شده است. به علاوه همگان متفقاند که نسخههای قرآن سالها بعد از وفات پیغمبر تهیه شده و ترتیب صور قرآن کاملاً مطابق با واقعیت نزول آنها نیست. براین اساس اگر این سیر تدریجی را در نظر بگیریم قرآن میتواند خود، آیات خود را تفسیر کند.
- نباید همچون بسیاری از اندیشمندان و مسلمانان، اندیشه خود را به قرآن تحمیل کنیم. بسیاری از افراد قبل از آمدن به سراغ قرآن، دیدگاههای فلسفی، اخلاقی، کلامی، سیاسی و … خود را پذیرفته و سپس در قرآن به دنبال آیات همسو با دیدگاه خود میگردند. اوج این روش را اقبال لاهوری به کار بست به گونهای که برای نظریات فلاسفه و حتی نسبیت انیشتین نیز آیه مییافت. رهبر در ادامه میگوید: چرا برخی گمان میکنند ما باید آخرین نظرات مطرح در علوم را بخوانیم و آیات قرآن را بر آنها حمل کنیم؟ آیا این معنای ایمان به قرآن است؟ احترام به قرآن و راه صادقانه آن است که تلاش کنیم حقیقت را از خود آیات کتاب عزیز به دست آوریم و جای پای مطمئنی برای آیندگان فراهم کنیم، نه اینکه قرآن را بر اساس نظریاتی که چند دهه بیشتر دوام نمیآورند توجیه و تأویل کنیم. او در ادامه ریشه اختلافات مذهبی و فرقههای متعدد که حکم به تکفیر یکدیگر میرانند را در تحمیل عقائد و باورهای پیشتر پذیرفته شده خود، بر قرآن میداند. توجه به این نکته لازم است که داود رهبر این سخنان را در حدود ۶۰ سال پیش مطرح کرده است. همان زمانی که برخی همه چیز را در قرآن میجستند و حتی آیاتی از قرآن را در تأیید نظریه تکامل میخوانند. کسانی که عمری بر چنین تفکراتی اصرار داشته و پس آنکه تفکراتشان سنگ بنای بسیاری از حرکتها شد، سرانجام با نوشتههایی نظیر «آخرت و خدا (تنها) هدف رسالت انبیاء» به روش خطای خود اذعان کردند.
![](https://ethichouse.ir/wp-content/uploads/2016/12/88222219-202x300.jpg)
راه داوود رهبر بعدها توسط ایزوتسو پی گرفته شد.
برای تفسیر درست باید زمانه پیامبر را به درستی درک کنیم و بستر نزول وحی را به خوبی بشناسیم. مکه نبوی نه آتنِ ارسطویی است و نه بغدادِ عباسی.
اگر آنچه گفته شد را رعایت کنیم و سپس به مطالعه قرآن بپردازیم درمییابیم که خدای قرآن چیزی جز خدای عدالت نیست. خدای قرآن، خدایی سخت پایبند به عدالت است که هر آنچه بندگان در این دنیا کردهاند را به نیکویی در قیامت پاسخ میدهد. عدالت یک مفهوم اخلاقی است و خداوند در قرآن با یک مفهوم اخلاقی به بشر معرفی میشود. همین عدالت ورزیِ خداست که انگیزه اصلی ایجاد و رشد رفتار فضیلتمندانه در انسان میشود؛ ترس از خدایی سخت عادل، شخص را به رعایت اخلاق وا میدارد، نه خدایی هوس باز و دمدمی مزاج.
علی رغم گمنامیِ داود رهبر، راه او اما بی رهرو نماند و بعدها توسط ایزوتسو پی گرفته شد. ایزوتسو در کتاب «خدا و انسان در قرآن» به رسم امانت، یادی از داود رهبر کرده و وام داری خود از او را، با ارجاع به کتاب خدای عدالت، متذکر میشود.
روشن است که در مقابل رهبر، برخی دیگر با تکیه بر ایدههایی چون بطون قرآن و یا توحید العوام و توحید الخواص و… اندیشه او را به سخره گرفته و آن را سادهاندیشانه بخوانند. اما حقیقت آن است که رهبر دست کم میتواند برای برخی از کسانی که اندیشهشان در گورِ سرد اندیشه دیگران نمرده است، دغدغه ایجاد کند. اینکه آیا خدای قرآن، همان اوصاف واجب الوجود، بسیط الحقیقه، فاعل بالعنایه و … را داراست؟ فراتر اینکه آیا علوم اسلامی واقعاً اسلامی هستند؟ آیا کلام اسلامی در مقابل اندیشه یونانی تسلیم نشده است؟ آیا اگر یونان را از اخلاق اسلامی برگیریم چیزی جز نصایح و خصال از آن باقی میمانند؟