پارادوکس شانس اخلاقی؛ چالشی سخت برای مسئولیت اخلاقی | معرفی کتاب شانس اخلاقی در گذر تاریخ
آیا با اصطلاح شانس اخلاقی و یا پارادوکس شانس اخلاقی در فلسفه اخلاق آشنایی دارید؟ آیا میدانید این دو اصطلاح، بیانگر دو نظریهای است که به ترتیب توسط دو فیلسوف بزرگ و بنام معاصر یعنی برنارد ویلیامز (فیلسوف انگلیسی) و تامس نیگل (فیلسوف آمریکایی) مطرح شدهاند؟ آیا میدانید مراد این دو فیلسوف چیست و این نظریهها پیرامون چه دغدغههایی شکل گرفتهاند؟ آیا میدانید که این بحث در غرب چه بازتاب وسیعی و چه جدال بحثیای به دنبال خود داشته و دارد اما در ایران هنوز غریب و ناشناخته است؟
از نظر تامس نیگل پارادوکس شانس اخلاقی زمانی رخ میدهد: “که با وجود آنکه عمل یک فرد به طور کامل و یا بخشی از آن تحت تأثیر عوامل خارج از کنترل او بوده، باز وی را موضوع و متعلق مناسبی برای قضاوت اخلاقی میدانیم.
صفحه ۶۳ کتاب
حتما موقعیتهایی را تجربه کردید که عملتان برخلاف تصور و پیشبینیهای شما به نتیجه بدی منجر شده باشد و با وجود دلایلی که برای تبرئه خودتان از مسئولیت در قبال عملتان میآورید دیگران دست از قضاوت و سرزنش شما برنمیدارند و یا حتی خودتان در درون، احساس میکنید و باور دارید که میتوانستید به نحو دیگری عمل کنید اما نکردید و یا برعکس، با وجود اینکه اقدام خردمندانه و حساب شدهای را نکردهاید اما عمل شما منجر به پیامد خوشایندی شده و مورد تحسین دیگران قرار گرفته باشید. آوردن دلایل و توجیههای مختلف برای کمرنگ یا پررنگ کردن مسئولیتمان در قبال کارهایمان و تحسین و سرزنش و خلاصه قضاوت در مورد یکدیگر از افعال گفتاری روزانه ماست.
اما به نظر شما کدامیک از این دلایل و توجیهات و تحسین و سرزنشها و قضاوتها درست و بحق هستند؟ تا چه حدی کارهایی که ما انجام میدهیم کارهای ما هستند و در قبال آنها به لحاظ اخلاقی مسئولیت داریم و شایسته قضاوتهایی هستیم که در مورد یکدیگر میکنیم؟ و ملاک و معیار ما برای قضاوت چیست و چه باید باشد؟ و اصلا چه اهمیتی دارد به مسائل فکر کنیم؟
کتاب شانس اخلاقی در گذر تاریخ کتابی پیرامون چنین دغدغههایی است. در این کتاب، نگارنده بعد از مقدمهای، در فصل اول با عنوان شانس و مسئولیت اخلاقی در گذر تاریخ، با نگاهی تاریخی به مفهوم و موضوع شانس اخلاقی، رویکردهای آن و تعارض آن با مسئولیت اخلاقی میپردازد.
فصل دوم با عنوان تامس نیگل و شانس و مسئولیت اخلاقی، نظریه پارادوکس شانس اخلاقی نیگل، به عنوان محوریترین و اساسیترین نظریه در شانس اخلاقی به تفصیل مورد بحث قرار میدهد.
این فصل توضیح میدهد که نیگل از دو منظر درونی و بیرونی به بررسی انسان و اعمال او میپردازد. او در این بررسی نشان میدهد برخلاف منظر درونی که اعمال ما را اختیاری و ما را برخوردار از مسئولیت اخلاقی مینمایاند منظر بیرونی تمام اعمال ما را تحت تاثیر چهار نوع شانس پیامدی، مقوم، موقعیتی و علّی و قضاوتهای ما را در مورد یکدیگر مبتنی بر چنین اعمالی نشان میدهد و بنابراین شانس اخلاقی رخ میدهد. شانس اخلاقیای که مراد نیگل است یک پدیده پارادوکسیکال است از این جهت که ما مطابق اصل شهودی کنترل معتقدیم نمیتوانیم فردی را به خاطر عملی که در کنترل او نبوده مورد تحسین و سرزنش و قضاوت قرار دهیم اما با وجود این در مورد دو فاعلی که تنها به خاطر دخالت شانس، عمل یکسان آنها به دو نتیجه متفاوت خوب و بد منتهی شده است دو قضاوت متفاوت داریم. فردی که نتیجه عملش خوب بوده مورد تحسین و همتای دیگر او را که عملش، واقعه بدی را رقم زده است مورد سرزنش قرار میدهیم.
پذیرفتن پارادوکس شانس اخلاقی نیگل برابر با باور به غیراختیاری بودن اعمالمان، رد مسئولیت اخلاقی و انکار درستی قضاوتهای اخلاقی ماست.
در مقابل انکار این دیدگاه برابر با باور به اختیاری بودن و سلامت مسئولیت و قضاوتهای اخلاقی ماست.
حال سوال این است که آیا می توانیم به طور کامل این دیدگاه را رد کنیم و یا بپذیریم؟
فصل سوم با عنوان بازتابها، مواجهه فلاسفه دیگر را با نظریه مذکور تحت سه عنوان پذیرش، انکار و عدم انسجامِ در پذیرش یا انکار مورد بررسی قرار میدهد. در پذیرش شانس اخلاقی به دیدگاههای درن دامسکی، فرانکفورت و فیشر، در انکار شانس اخلاقی، به دیدگاههای سوردلیک، آندره، تامسون، جنسن، ویلیامز، ریچاردز، اسلوت، آتناسلیس و مرتز شی و در بخش عدم انسجام در انکار یا پذیرش، به دیدگاه نیکولاس رشر که معروفتر هست پرداخته میشود. نقطه اشتراک همه این فلاسفه این است که هیچکدام منکر وجود عوامل خارج از کنترل یعنی شانس در زندگی ما نیستند بلکه آنچه موجب اختلاف آنها شده پذیرش یا عدم پذیرش پارادوکس شانس اخلاقی نیگل میباشد.
در فصل چهارم با عنوان ارزیابی و نتیجهگیری، نگارنده با ارزیابی نقاط قوت و ضعف مبانی و ادله نیگل، به این نتیجه میرسد دلیل اینکه نیگل به چنین پارادوکسی رهنمون میشود مواجهه و بررسی انسان و عملش از دو منظردرونی و بیرونی به نحوی که این دو منظر کاملاً موازی و متعارض با یکدیگرند، تعریف اختیار یا اراده آزاد در معنای تام، ضعف نیگل در توجه به تفاوت عواملی که در اخلاقی شدن افراد موثرند با عواملی که برای الگوی اخلاقی شدن افراد ضروریاند و همچنین ضعف نیگل در توجه به این مساله که علاوه بر اینکه ۴ نوع شانس در عملی که براساس آن فاعل مورد قضاوت اخلاقی قرار می گیرد تأثیر دارد، شخصیت داور اخلاقی نیز در نحوه قضاوت اخلاقی در مورد فاعل موردنظر اثر دارد. نگارنده با فاصله گرفتن از مبانی نیگل یعنی تقید به دو منظر درونی و بیرونی و تعریف اختیار در معنای تام، هرچند میپذیرد که ما در زندگی خود از اختیار کامل برخوردار نیستیم و عوامل شانسی در امور ما مداخله میکنند اما برخلاف نیگل بیان میکند در برابر این عوامل شانس کاملا دستبسته و ناتوان نیز نیستیم.
خود واقعی انسان عبارت از عقل و اراده است. ما با به کارگیری درست عقل و اراده تا حد بسیاری می توانیم بر عوامل شانس چیره شویم. البته نباید منکر آن شویم که این نیاز به تجربه و به کارگیری مهارتهایی دارد که باید آنها را آموخت و گاه به قول ارسطو نیاز به گذر عمر دارد.
صفحه ۱۸۰ کتاب
همچنین ضمن اینکه میپذیرد به دلیل دخالت عوامل شانس همیشه همه قضاوتهای اخلاقی ما نمیتواند درست و بحق باشد اما برخلاف نیگل بیان میکند اینگونه هم نیست که هیچ یک از قضاوتهای ما درست نباشد. همه ما در مورد یک فاعل، یکسان قضاوت نمیکنیم بلکه همانطور که منش ما بر عمل ما موثر است و عمل بعضی نسبت به دیگری درستر و بهتر است این منش در قضاوتهای ما در مورد دیگران نیز موثر است. اگر ما حتی با آگاهی از اینکه عمل بد فاعلی تنها ناشی از دخالت شانس بوده، باز وی را مورد سرزنش قرار دهیم و او را فرد بدی بدانیم این میتواند نشانه بیانصافی ما باشد.
باید توجه داشته باشیم تنها عواملی که بر عمل ما اثر دارند تعیینکننده قضاوت درباره ما نیستند بلکه بسته به اینکه چه کسی و با چه منشی داور اخلاقی عمل ماست قضاوت اخلاقی در مورد ما متفاوت خواهد شد و متقابلا همین نحوه قضاوتهای مردم نیز میتواند به نوبه خود القاکننده و موثر در اخلاقی شدن ما باشد. معمولا کسانی که به لحاظ اخلاقی، منش عادلانه و منصفانهای ندارند حتی با آگاه شدن از شانسی بودن عمل باز مطابق آن در مورد شأن اخلاقی فاعل قضاوت می کنند. اینکه چه کسی داور اخلاقی ما باشد نیز خارج از کنترل ما و نوع دیگری از شانس است.
صفحه ۱۸۶ کتاب
اینکه تمام اعمال ما همیشه و به طور کامل در اختیار ما نیست و اینکه تمام قضاوتهای ما در مورد یکدیگر نمیتواند کاملا و همیشه درست و بحق باشد نباید به معنای انکار کامل اراده آزاد و مسئولیت اخلاقی و درستی قضاوتهای ما باشد بلکه نشانه تشکیکی بودن آنهاست.
به رغم تلاش نگارنده در نگارش این اثر، اما به دلیل اهمیت وافر موضوع از یک سو و بحثبرانگیز و پیچیده بودن آن از سوی دیگر، هنوز تحقیق و پژوهش اندیشمندان زبردست را در این عرصه میطلبد و امید است این کتاب حداقل بتواند راهنمایی برای خوانندگان و علاقهمندان این موضوع باشد.
اطلاعات شناسنامهای کتاب شانس اخلاقی در گذر تاریخ
- نویسنده: فاطمه تمدن فرد
- ناشر: انتشارات میراث شرق
- چاپ اول: پاییز ۱۴۰۱
- تعداد صفحه: ۲۰۳
- خرید کتاب