فضیلت پایه و پایگی صدق در اخلاق عرفانی
صدق، در اخلاق عرفانی، در لایهای سطحی عبارت از تطابق گفتار و عمل با مراد و نیت است. این کاربرد از صدق، در اخلاق عرفانی با تحلیلی عمیق همراه گشته، و این تحلیل موجب شده است صدق در شش گونه پایه و بنیاد دیگر فضایل شمرده شود، که از این طریق میتوان فهمید بسیاری از فضایل، بدون صدق، فضیلت نیستند. این شش گونه در واقع معانی مهم و متنوعی از فضیلت پایه را در متون عرفانی به دست میدهند. با توجه به این تبیینها، میتوان مراتب و انواع مختلفی از فضیلت صدق را در عرفان یافت و تعارضها و چالشهای مهمی را بر سر راه آن تشخیص داد. تحلیل عمیق از کذب و تشخیص خودفریبی در صدق از نتایج مهم این رویکرد ویژه به صدق است.
مقدمه
در عرفان اسلامی، صدق از اهمیت اساسی برخوردار است. صدق درجه بعد از مقام نبوت یا شرط نبوت معرفی شده و اصل همه اخلاق و احوال و مقامات تلقی شده است. در مصباح الهدایه میخوانیم:
صدق درجه ثانی نبوت است و جمله سعادات دینی و دنیوی نتایج ازدواج صدق و نبوتاند. و اگر صدق نبوی که حامل نطفه نبوت گشتی نتیجه ابناء غیب بحصول نپیوستی. پس بنای همه خیرات بر قاعده صدق بود و حقیقت صدق اصلی است که فروع جمله اخلاق و احوال پسندیده از آن متفرع و منشعباند.
رازی نیز در حدائق الحقائق میگوید: «صدقْ ستون، نظام و تمامیت کار سالک است و درجه دوم بعد از درجه نبوت است». ابن قیم جوزی بحثی جامع تحت عنوان «منزله الصدق» در باب جایگاه صدق در سلوک و منزلت آن نزد عارفان طرح میکند که گویای محوریت صدق در عرفان است.
آنچه در ادامه این نوشتار ذکر میشود نشانگر تأکید جدی عرفا بر این فضیلت مهم اخلاقی است.
در قرون سوم، چهارم و پنجم هجری در آثار عرفانی اسلامی، تعاریف پراهمیتی از صدق شکل گرفته و آراء ژرفی در تحلیل ماهیت آن ارائه شده است. میتوان گفت این تعاریف و دیدگاهها جریانی عرفانی را در باب صدق شکل دادند و منشأ تحلیلهای بعدی شدند.
برای نمونه، میتوان به آثار حارث محاسبی، عارف قرن سوم هجری، اشاره کرد که به ویژه در دو رساله القصد و الرجوع الی الله و آداب النفوس به مباحث بسیار مهمی از مقوله صدق میپردازد. وی در القصد و الرجوع الی الله، ضمن ارائه تحلیلی از صدق، آن را در سه مرتبه لسان، عمل و نیت تصویر میکند، که در جای خود نظریه مهمی محسوب میشود.
در ادامه او از چگونگی انگیزش صدق و ویژگیهای هیجانی و عاطفی صدق بحث میکند که آن را میتوان با توصیفها و تحلیلهای روانشناسانه و پدیدارشناسانه اخلاق مقایسه کرد.
همچنین در آداب و النفوس به واکاوی مسئله خطیری به نام «خودفریبی در صدق» میپردازد و توضیح میدهد که چگونه در مواردی عملی از سر صدق شمرده میشود، در حالی که منشأ دیگری چون سود و منفعت شخصی و خواهشهای نفسانی داشته است. محاسبی از چگونگی رهایی از این خودفریبی نیز سخن میگوید.
به عنوان نمونهای دیگر در این زمینه، باید به ابوسعید خراز اشاره کرد. وی در کتاب الصدق خود، بر موضوع صدق متمرکز است و در مورد مراتب و انواع مختلف صدق، و به ویژه در خصوص چگونگی حضور فضیلت صدق در دیگر فضایل چون حیا، محبت و صبر تحقیق میکند.
از نمونههای قرون چهارم و پنجم اسلامی به صورت گذرا میتوان از ابوالقاسم عبدالرحمن بن محمد البکری در کتابی با عنوان الانوار فی علم الاسرار و مقامات الابرار، خرگوشی در تهذیب الاسرار، سلمی در مجموعه آثار و رسائل خود، عبدالکریم قشیری در «رساله»، خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین و امام محمد غزالی در احیاء العلوم الدین نام برد که مباحثی بسیار شایان توجه و پردامنه در باب صدق طرح کردهاند.
…