علم در باب اخلاقمداری چه دارد که بگوید؟
از دیرباز تشخیص میان خیر و شر در حوزهٔ فلسفه و دین بودهاست، اما طی سالهای اخیر دانشمندان رو آوردهاند به بررسی موضوع پیچیدهٔ اخلاق و نتایجی غافلگیرکننده نیز عایدشان شدهاست. آیا ممکن است اخلاقمداری در خدمت هدفی فرگشتی باشد؟ آیا اصلاً محدود به نوع بشر است؟
مالی کراکت1 داشمند عصبپژوه آمریکایی است که بهخاطر پژوهش در عرصهٔ اخلاق، نوعدوستی و تصمیمگیری شناخته میشود. او در دانشگاه آکسفورد دانشیار رشتهٔ روانشناسی تجربی است و در حال حاضر مشغول تحقیق بر روی این موضوع است که چطور آسیبگریزی بر روند تصمیمگیری تأثیر میگذارد. او در گفتوگو با مؤسسهٔ هنر و اندیشه، آیاِیآی، از این میگوید که چطور عصبپژوهی در حال تغییردادن طرز تفکر ما دربارهٔ اخلاق و اخلاقمداری است.
لطف میفرمایید نظریهتان دربارهٔ اخلاقمداری را مختصراً توضیح دهید؟ اخلاقمداری به چه اشکالی خود را بروز میدهد و چه شواهدی وجود دارند که نشان دهند اجزایی خاص از اخلاقمداری درواقع غریزیاند؟
بنا بر تحقیقی که هم بر روی انسان و هم بر روی حیوانات انجام شده، آشکار است که ما از عمق وجودمان نسبت به آزاررساندن به دیگران گریزانیم، و این گریز از آسیبرساندن به دیگران باعث بروز قضاوت اخلاقی و همچنین رفتارهای اخلاقیمان میشود. پژوهشی انجام شده که نشان میدهد حتی نوزادان خیلی کمسنوسال هم از شخصیتهای عروسکی که به دیگر شخصیتهای عروسکی آسیب میرسانند، خوششان نمیآید. رفتاری که شبیه به آسیبگریزی است را در جانداران غیر از انسان هم مشاهده میکنیم، موجوداتی نظیر نخستیان و موشها. اینها نشان میدهند که حس آسیبگریزی ریشههای بسیار عمیقی دارد، تا جایی که شاید فطری باشد. ازآنجاکه این حس میان ما و دیگر جانوران مشترک است، بهنظر نمیرسد که مختص انسان باشد.
انسانها معمولاً برای اینکه مانع از رسیدن شوک الکتریکی به شخصی غریبه شوند، حاضرند مبلغ بیشتری بپردازند، تا اینکه بخواهند مانع از رسیدن آسیب و درد به خودشان بشوند.
اخیراً پژوهشی انجام دادایم که نشان میدهد انسانها معمولاً برای اینکه مانع از رسیدن شوک الکتریکی به شخصی غریبه شوند، حاضرند مبلغ بیشتری بپردازند، تا اینکه بخواهند مانع از رسیدن آسیب و درد به خودشان بشوند. این پژوهش بههیچوجه نمیتوان بیان کند که آیا آسیبگریزی فطری است یا مختص انسان، ولی با این کار در آزمایشگاهمان نشان دادهایم که وقتی پای تصمیمگیری برای آسیبرساندن و آسیبدیدن میشود، نوعدوستی در حدّی بسیار جالبتوجه بروز و ظهور مییابد.
میفرمایید اخلاقمداری غریزی است. بیشک تا وقتی دلیلی نیاوردهایم و منطقی نچیدهایم که کاری خوب است یا بد، نمیتوانیم بگوییم آن کار اخلاقی است. اینطور نیست؟
در این خصوص دیدگاههای مختلفی وجود دارد. صدالبته بعضی دیدگاههای فلسفی بیان میکنند که تنها از طریق منطق میتوان به حقیقت رسید، اما در نظر داشته باشید که ما داریم اجزای سازندهٔ رفتار اخلاقمدارانه را در کودکان و حیوانات میبینیم؛ اجزایی نظیر همدلی و آسیبگریزی. کودکان و حیوانات هم آشکار است که نمیتوانند به منطقپردازی پیچیده بپردازند، پس اخلاقمداری بیبروبرگرد به چیزی بیشتر از دلیل و منطق متکی است.
جدیداً پژوهشی انجام شده که مدعی است پایهٔ فرگشتیِ ازخودگذشتگی را یافتهاست، چرا که ازخودگذشتگی در همکاری و تعاون میان انسانها نقش دارد. این پژوهش بیان میکند که در هر نوع ازخودگذشتگی نوعی منفعتطلبی و خودخواهی نهفتهاست. فکر میکنید نوعدوستی بهخودیخود وجود دارد و به چیزی وابسته نیست؟
من میگویم باب گفتوگو دربارهٔ این مسئله هنوز باز است. دیوید رند2 و همکارانش کار خیلی خوبی در این حوزه انجام دادهاند. آنها رفتهاند سراغ متن سخنرانی کسانی که برندهٔ مدال قهرمانی کارنگی3 شدهاند. برندگان این مدال کسانی هستند که جان خود را به خطر انداختهاند تا کسی دیگر را نجات بدهند. اگر با این افراد حرف بزنید، بهنظر میرسد که روند فکری که پشت تصمیمگیریشان بوده، واقعاً مختصر است، یعنی اینکه این افراد ننشستهاند به اقدامشان فکر کنند تا ببینند برایشان بهصورت بالقوه چه منفعتی در پی خواهد داشت؛ رفتهاند توی دل کار و انجامش دادهاند.
این پژوهش بیان میکند که انگیزههای خودخواهانه اگر هم وجود داشته باشند، به احتمال قویتر خودآگاهانه نیستند. هرچند درست است که عدهٔ زیادی از مردم محض خاطر نام نیک خودشان رفتاری نوعدوستانه نشان میدهند، اما میدانیم که مردم گاهی بهصورت گمنام به دیگران چیزی میبخشند و مبلغی میدهند، میدانیم که گاهی حتی وقتی کسی آنها را نمیبیند، به بقیه کمک میکنند.
ممکن است بگویند که این رفتار نشاندهندهٔ میزان مشخصی از خودخواهی است، به این معنی که چنین افرادی رفتار نوعدوستانه پیش میگیرند، چون باعث میشود حالشان خوب باشد، خوب، گمانم این نکته ارزنده است، اما تمام بحث بیارزش است و به جایی نمیرسد. در این رابطه نوشتهٔ بسیار خوبی بهقلم جمیل زکی4 در وبسایت edge.org منتشر شدهاست؛ اگر کارها را تا حد خاصی بررسی کنیم، میبینیم که هرنوع رفتاری انگیزههای خودش را دارد و افراد کارهایی را میکنند که واقعاً میخواهند انجامش بدهند. بنابراین میتوان برای تحلیل انگیزهٔ کارها و گرفتن عصاره و چکیدهٔ آن انگیزه تا حدی پیش رفت که دیگر چیزی به نام نوعدوستی در آنجا وجود نداشته باشد، چون شخص وقتی به دیگری کمک میکند، خودش به احساس رضایتخاطر دست مییابد. این بحث و استدلال بهنظر من سازنده نیست و حاصلی ندارد.
همکاری امری شمّی و غریزی است، چرا که اگر افراد را مجبور کنیم سریعتر تصمیمی را بگیرند، احتمال همکاری بین این افراد بالا میرود.
اگر هر کس تصوری متفاوت از مفهوم خیر و شر داشته باشد، چطور میتوانیم آزمایش کنیم و بفهمیم که اخلاقمداری ماهیتی غریزی دارد یا نه؟
یکی از راههای آزمودن غرایز، این است که دست به مقایسهٔ میانگونهای بزنیم و انسانها را با موجودات غیر از انسان مقایسه کنیم. راه دیگر این است که روند رشد کودکان را بیازماییم. همهٔ این کارها در این لحظه دارد انجام میشود. همچنین میشود زمانی را اندازه گرفت که مردم صرف میکنند تا به تصمیمی اخلاقی برسند، بعد میتوان استدلال کرد که اگر افراد سریعتر واکنش نشان بدهند، پاسخشان غریزیتر است نسبت به زمانی که واکنش افراد کندتر صورت میگیرد.
در این زمینه هم کارهای خوبی انجام شده که باز دیوید رند انجامشان دادهاست و نتیجهٔ کارها بیان میکند که همکاری امری شمّی و غریزی است، چرا که اگر افراد را مجبور کنیم سریعتر تصمیمی را بگیرند، احتمال همکاری بین این افراد بالا میرود. اما کاری که ما همین اواخر انجام دادیم، نشان داد افرادی که زمان بیشتری را صرف تصمیمگیری میکنند، تصمیم اخلاقی را اتخاذ میکنند. بهنظرم این مسئله به جزئیات انتخابهایی بستگی دارد که پیش روی فرد هستند. پژوهشهای بیشتری باید صورت بگیرند تا گره از کار این سازوکارها باز شود.
وقتی عصبپژوهی بهسراغ مطالعهٔ اخلاقگرایی، ازخودگذشتگی و نوعدوستی میرود، چه محدودیتهایی سر راهش قرار دارد و رویکرد بینارشتهای چطور در راه دستیافتن به پاسخ سؤالات به کمکمان میآید؟
عصبپژوهانی که نوعدوستی را از منظر علوم اعصاب بررسی میکنند، به سؤالهایی علاقهمندند و این سؤالهای خیلی فرق دارد با پرسشهایی که روانشناسان فعال در حوزهٔ نوعدوستی به آنها توجه دارند؛ عصبپژوهان در وهلهٔ اول به مغز علاقهمندند و اینکه مغز چطور تصمیم میگیرد. اختلالهایی نظیر روانآزاری هستند که از قدیم آنها را با سطوح بسیار پایین نوعدوستی در انسان نزدیک میدانند. حال اگر کسی مثلاً دنبال درمانی برای این اختلال باشد، اطلاعاتی که از طریق تجزیهوتحلیل و ساختار تصمیمگیری مغز بهدست میآید، بهصورت بالقوه برای او ارزش زیادی دارد.
محدودیت ناشی از این واقعیت است که درک ما از مغز و عملکرد آن در این لحظه خیلی ضعیف است و خیلی از کارهایی که در زمینهٔ اخلاق انجام شدهاند، لزوماً به پرسشهای بسیار سطحبالا نپرداختهاند، چرا که اخلاق پدیدهای است بس پیچیده. مدت زمانی نیاز است تا کارهای سطحبالای نظری ارتباط و پیوند پیدا کند با توصیفات سطحپایین راجع به اینکه مغز در سطح مداری چطور عمل میکند. اگر بخواهیم شِمایی کلی رسم کنیم که اخلاق و اخلاقمداری بهلحاظ عصبشناختی چگونه است، این ارتباط و پیوند باید بهوجود بیاید.
اگر بپذیریم که رفتار انسان از مغز ناشی میشود، پس باید قبول کنیم که مغز نقشی مهم در تعیین هرنوع رفتاری دارد، خواه اخلاقی باشد، خواه غیراخلاقی.
کار شما چطور عصبپژوهی و فلسفه را درهم میآمیزد؟
رویکردی در پیش گرفتهایم که واقعاً بینارشتهای است: متناوباً با فیلسوفها همکاری میکنیم و آنها رویکردی ویژه در قبال مطالعه و پژوهش اخلاقیات را در آزمایشگاه جا میاندازند. ایشان میتوانند رویکردهایی پیش پایمان بگذارند که بر اساس قرنها اندیشهورزی در حوزهٔ فلسفهٔ اخلاق شکل گرفتهاست. همچنین برای اینکه بتوانیم سنجههایی کمّی بهدست بیاوریم، شیوههایی را به کار میبندیم که از حوزهٔ عصبپژوهی و اقتصاد رفتاری نشأت میگیرند. با اینها میخواهیم بسنجیم و ببینیم اینکه برای مردم چقدر مهم است جلوی آسیبرسیدن به دیگری را بگیرند و در مقابل ببینیم چقدر برایشان اهمیت دارد که مانع از رسیدن آسیب به خودشان شوند. این شیوههای مختلف ما را به وجد میآورند، چرا که امیدواریم این شیوهها پیوندی را میان رفتار انسانها و مغزمان در اختیارمان بگذارد.
اگر کسی نسبت به این قضیه شک داشته باشد که فرگشت نقشی در اخلاقمداری ایفا میکند، چطور قانعش میکنید؟
فکر نمیکنم اخلاقمداری و فرگشت با همدیگر تناقضی داشته باشند… صدالبته که اخلاقمداری مسئلهای فرهنگی است. اگر بپذیریم که رفتار انسان از مغز ناشی میشود، پس باید قبول کنیم که مغز نقشی مهم در تعیین هرنوع رفتاری دارد، خواه اخلاقی باشد، خواه غیراخلاقی.
پی نوشت
- Molly Crockett، عصبپژوه آمریکایی است که بهخاطر پژوهش در عرصهٔ اخلاق، نوعدوستی و تصمیمگیری شناخته میشود. او که هماینک استادیار دانشگاه ییل است، سابقاً با سمت دانشیار در دانشگاه آکسفورد به تدریس مشغول بوده.
- David Rand
- Carnegie Medal for heroism
- Jamil Zaki