تحليل رابطه دين و اخلاق از نگاه ابنتيميه و آدامز
۱٫ درآمد
ابن تیمیه از معروفترین عالمان جهان اسلام و در ردیف پرکارترین و چیرهدستترین نویسندگان فرهنگ اسلامی است. علاوه بر میراث بهجایمانده از او در مباحث فرق و مذاهب، سهم وی در نفی تفکر فلسفی و تلاش او برای پیراستن اندیشۀ اسلامی از اختلاط و التقاط با فرهنگهای دیگر نیز قابل توجه است. وی در بحث معروف حسن و قبح، ضمن رد آراء فیلسوفان و متمکلمان عقلگرا، در مسیر پذیرش موضع حسن و قبح شرعی قرار گرفته است. تحلیل کلمات وی در این باب، یکی از اهداف نوشتۀ پیش روست. در سوی دیگر، روبرت آدامز در شمار متفکرین معاصر مسیحی است که با دفاع از نظریۀ امر الهی در اخلاق (که معادل اصطلاح حسن و قبح شرعی در کلام اسلامی است)، سعی در احیای این نظریه داشته و گامی را در جهت تقریر کممناقشهتر از این ایده مطرح کرده است. مرور آرای آدامز نشان خواهد داد که تازهترین نسخه از نظریۀ امر الهی، که تحت تأثیر نگرشهای تحلیلی معاصر و تلفیق آن با الهیات افلاطونی آدامز به بار نشسته است، چه سخن تازهای را عرضه میکند. در متن پیش رو تلاش خواهیم کرد تا ضمن واکاوی موضع ابنتیمیه در بحث از رابطۀ دین و اخلاق، این رابطه را از منظر تلاشهای اخیر آدامز بررسی کرده و نگرش این دو اندیشمند را با یکدیگر مقایسه کنیم، تا وجوه شباهت و تفاوت آن را دریابیم. در نهایت به این مناقشه خواهیم پراخت که آیا تلاشهایی از این دست، در تقریری مستدل و مؤثر از رابطۀ دین و اخلاق موفق بودهاند، یا خیر؟
مطابق گزارش افلاطون، سقراط از اثیفرون میپرسد: آیا چون خداوند به چیزی امر کرده است آن چیز صواب است؛ یا چون آن چیز صواب است، خداوند به آن فرمان داده است؟
۲٫ پیشینۀ تحقیق
پیشینۀ موضوع این تحقیق (یعنی رابطۀ دین و اخلاق) یکی از قدیمترین پرسشهای مطرح در هر دو حوزۀ دین و اخلاق است. مطابق گزارش افلاطون، سقراط از اثیفرون میپرسد: آیا چون خداوند به چیزی امر کرده است آن چیز صواب است؛ یا چون آن چیز صواب است، خداوند به آن فرمان داده است؟ پرسش از این رابطه در سنت مسیحی تداوم یافته و به اتخاذ دو موضع نظریۀ امر الهی و قانون طبیعی منجر شده است. معادل همین جبههگیری در بحث از رابطۀ دین و اخلاق، در جهان اسلام و در قامت دو نظریۀ حسن و قبح شرعی و عقلی صورتبندی شده است. با این حال تا امروز مناقشات هستیشناسی، معرفتشناختی، معناشناختی و نیز سخن از پیامدهای هنجاری در بحث از رابطۀ دین و اخلاق برقرار مانده و همچنان طرفداران استقلال یا اتکای دین و اخلاق به/ از یکدیگر، به گفت و شنود در این باب اشتغال دارند.
اما در خصوص پیشینۀ مسئلۀ این تحقیق (که مشخصاً به بحث از ابنتیمیه و آدامز میپردازد) باید گفت که اگرچه در باب نگرش این دو متفکر به مسئلۀ موردبحث مطالبی نگاشته شده که در بخش فهرست منابع مندرج است، اما مقایسۀ دیدگاه این دو، به همراه بررسی انتقادی نقطه ضعف مشترک آنان، پژوهشی است که به گمان نگارنده گامی خواهد بود در جهت تنویر یکی از پرسشهای فلسفی، کلامی و اخلاقی ستبر در دنیای معاصر. این پرسش، که طبق ساختار این مقاله در دو جغرافیای فرهنگی متفاوت (قرن هفتم اسلامی و روزگار کنونی مسیحی) گسترش مییابد، نهایتاً حاوی این بصیرت خواهد بود که نظریۀ امر الهی، یا همان موضع حسن و قبح شرعی، در یکی از تازهترین تقاریر خود واجد کدام امتیاز به نسبت اسلاف خود گردیده است. به عبارت دیگر، در پی پاسخ به این پرسشایم که پروژۀ الهیات تحلیلی متفکری همچون آدامز، چه توسعهای در جغرافیای مباحث دین و اخلاق ایجاد خواهد کرد.
…