دین و اخلاق، مقایسه رویکرد کرکگور و اشاعره
از نظر کرکگور، اخلاق در مرحله دینی که سومین مرحله از مراحل زندگی است محقق میشود و مؤلفه اصلی آن، تسلیم در برابر امر مطلق دین است. ارزشهای عام، کلی و عقلی در اخلاق، اعتباری ندارند. اخلاق از نظر اشاعره با مؤلفه حسن و قبح و تکلیف دینی، الاهی و شرعی، از حسن و قبح و تکلیف ذاتی و عقلی، دوری میجوید. از این رو، در اخلاق کرکگور و نیز در اخلاق اشاعره، عقل جایگاهی به منزله معیار اخلاق، معرفت اخلاقی، الزام اخلاقی و انگیزش اخلاقی ندارد؛ و این مراتب، کاملاً در اختیار دین است. این مقاله ضمن نشان دادن اخلاق دینی کرکگور و اشاعره، اختلافهای آنها را نیز در این رویکرد مشترک بیان میکند. اشاعره از بدو امر، دلالت و حکم اخلاقی را از دین میگیرند؛ اما کرکگور در اصل برای عقل، دلالت و حکم قائل است، اما امر مطلقِ دین، باعث میشود دلالت و حکم عقل به تعلیق درآید؛ همچنین بر خلاف آن که کرکگور مفاهیم ارزشی و الزامی اخلاق را با عقل درمییابد، اخلاق اشاعره، حتی در ساحت معنا و مفاهیم اخلاقی نیز به دین وابسته است.
مقدمه
نظریه «حسن و قبح شرعی» اشاعره، نظریه اخلاقیای است که در الاهیات مسیحی نیز طرفدار دارد. البته در الاهیات مسیحی با نام نظریه امر الاهی شناخته شده است. کرکگور، الاهیدان مسیحی قرن نوزدهم میلادی در دانمارک و پدر فلسفه اگزیستانسی، کسی است که در نظریه اخلاقیاش جایگاهی برای عقل پیدا نمیشود. از این نظر، میتوانیم نظریه اخلاقی او را با اخلاق اشاعره، تطبیق دهیم و به همسانیها و ناهمسانیهای آنها پی ببریم و علت این همسانیها و ناهمسانیها را تحلیل و تبیین کنیم.
در این مقاله به روش مطالعه تطبیقی، ابتدا جایگاه دین در اخلاق را از نظر کرکگور توصیف میکنیم و سپس به تبیین جایگاه دین در اخلاق از منظر اشاعره میپردازیم. آنگاه به مقایسه و نتیجهگیری میرسیم. خواهیم دید که نظریه حسن و قبح شرعی اشاعره و نظریه اخلاق امر الاهی کرکگور از نظریات اخلاقیای است که دین در تک تک عناصر آن نقش دارد. و البته این اعتبار و جایگاه در نظریه اشاعره از اطلاق بیشتری برخوردار است. دلیل این امر آن است که نزد اشاعره، بیاعتباری عقل و جایگزینی شرع از لایه معیار اخلاق، معرفت اخلاقی، الزام اخلاقی و انگیزش اخلاقی فراتر میرود و به لایه معنا و مفاهیم ارزشهای اخلاقی نیز سرایت میکند.
متکلمان اشعری که در این بررسی حضور دارند، از ابوالحسن اشعری آغاز میشوند و تا پیش از غزالی ادامه مییابند. یعنی متکلمانی که معمولا به «اشاعره متقدم» معروف هستند. بزرگانی چون ابن فورک، باقلانی، اسفراینی، بغدادی، جوینی، سابق صقلی و ابن عساکر دمشقی از جمله آنها هستند.
دلیل این که انگشت تأکید بر اشاعره متقدم گذاشتهایم، آن است که هرچند نظریه حسن و قبح شرعی در میان اشاعره متأخیر و حتی اشاعره معاصر ادامه یافت، با گذر زمان و تأثیر فلسفه در کلام اشعری، از اطلاق نظریه حسن و قبح شرعی کاسته شد و عقل در برخی از لایههای نظریه اخلاقی راه یافت. از جمله آن که اشاعره متأخر همچون تفتازانی حسن و قبح را در ساحت معنا و تعریف، شرعی نمیدانند، بلکه معنا و تعریف ارزشهای اخلاقی را عقلی تلقی میکنند.
…