حق با من است یا تو؟ / گزارشی از کتاب اختلافنظر نوشته برایان فرانسیس
در جمع دوستانه خود درمورد نامزدهای انتخاب ریاست جمهوری صحبت میکنیم. یکی از حاضران با هیجان از نامزد مورد نظرش دفاع میکند و دلایل خود را میآورد. دیگری که مخالف نامزد مذکور است از کمکاریها و بدقولیهای وی در زمان ریاست یکی از سازمانها سخن میگوید. بحث ادامه پیدا کرده و بالا میگیرد. به نظر میرسد بین افراد حاضر در جمع اختلافنظر پیش آمده است و این اختلاف به سادگی قابل حل نیست. درواقع ممکن است ما در هر بخشی از باورهایمان با دیگری دچار چنین اختلافنظری شویم.
کتاب اختلافنظر در مرز میان معرفتشناسی نظری و کاربردی قرار دارد. معرفتشناسی نظری بررسی روابط بین گروهی از مفاهیم مرتبط و ماهیت آنهاست. مفاهیمی همچون: معرفت، باور، صدق، شواهد، حکمت، فهم و… . کانون توجه کتاب به اختلافنظرها در زندگی واقعی و نحوه واکنش به کشف آنهاست. درمورد اختلافنظر دو پرسش وجود دارد: ۱- وقتی شما متوجه میشوید دوستتان باور B را که شما آن را صادق میدانید، کاذب میداند آیا شما باور خود را حفظ میکنید؟ ۲- پس از پی بردن به اختلافنظر چه رفتاری باید داشته باشید؟ کتاب صرفاً به سوال اول میپردازد و سوال دوم را به حیطه اخلاق مربوط میداند.
نویسنده معتقد است موضوع اختلافنظر در فلسفه موضوع بسیار مهمی است اما آنطور که باید بدان پرداخته نشده است. کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده است. بخش اول کتاب (مقدمات اختلافنظر) به مقدمات اختلافنظر اختصاص دارد و مسائل و پرسشهای مهم در حیطه معرفتشناسی اختلافنظر را بررسی می کند. بخش دوم کتاب (مصالحهجویی یا ابرام؟) این مسئله را دنبال میکند که اگر فرد با اختلافنظر مواجه شد تحت چه شرایطی در حفظ باورهایش معقول رفتار میکند. نویسنده تلاش کرده است مطالب هر دو فصل را با مثالهای زیاد و تکالیفی که میآورد برای مخاطب قابل فهم کند. فصول ۱۱، ۱۳ و ۱۴ از بخش اول و نیز کل بخش دوم نیز برای افرادی که میخواهند در سطح حرفه ای معرفتشناسی اختلاف نظر را دنبال کنند مناسب است.
فصل اول از بخش اول به این نکته میپردازد که هنگام پیدایش اختلافنظر باید دقت کنیم که آیا این اختلافنظر واقعی است یا موهوم. ممکن است اختلافنظر ظاهری باشد. مثلاً من میگویم «سقط جنین خطاست». دوستم با این گزاره مخالف است و آن را رد میکند. اما بعد متوجه میشویم که او از منظر قانونی به این موضوع نگریسته است. یعنی طبق قانون، سقط جنین خطا نیست. اما من از منظر اخلاقی دیدگاه خود را بیان کردهام و سقط جنین را نادرست میدانم. پس باید دقت کرد که آیا موضوع از یک منظر بررسی و واکاوی میشود یا خیر.
فصل دوم چند پرسش ساده را مطرح میکند: آیا ممکن است دو فرد معقول در پاسخ به یک پرسش به دو جواب متفاوت اما معقول برسند؟ نویسنده پاسخ مثبت میدهد. دلیل این امر میتواند بررسی شواهد متفاوت از هم توسط آن دو فرد باشد. باید با تحقیق درمورد مجموعه شواهد موجود دید حق با کدامیک است. پرسش بعدی این است که آیا ممکن است دو فرد در مواجهه با یک پرسش به پاسخهای متفاوتی برسند درحالیکه اطلاعات یکسانی دارند؟ نویسنده معتقد است داشتن دانش پیشزمینهای نسبت به موضوع تحقیق این امکان را ایجاد میکند که فرد با لحاظ این دانش پیشزمینهای به پاسخی متفاوت نسبت به دیگری برسد.
فصل هشتم به اختلافنظر بر سر واقعیتها، ارزش ها و دین میپردازد. نویسنده با یک مثال دو حوزه را از هم تفکیک میکند: در دهه نخست قرن بیست و یکم امریکا بسیاری از فنون پیشرفته بازپرسی مانند خفگی مصنوعی را مورد استفاده قرار داد. او سوال میکند آیا این کار مصداق شکنجه است؟ آیا غیراخلاقی است؟ و بعد بین پرسش اول و دوم و پاسخ آنها تمایز قائل میشود. پرسش اول ناظر به واقع و پرسش دوم ارزیابانه است. پرسشهای ناظر به واقع به نگرش ما نسبت به مسائل اخلاقی اثرگذارند. اینطور نیست که بتوانیم اختلافات ناظر به واقع را خیلی سریع با نظر به دانش و یا شواهد حل کنیم. مثلاً درمورد موضوع جاذبه زمین و چرایی آن هنوز هم اختلافاتی وجود دارد. نویسنده میگوید در حوزه باورهای دینی اختلافات بیشتر جنبه عینی دارند نه ذهنی. به علاوه اینکه ما باور دینی خاصی را بپذیریم اصولاً به شواهد ربطی ندارد. بلکه به نحوه زندگی ما و شخصیتمان و اینکه چه تجربیاتی داشتیم مرتبط است. به نظر نویسنده باورهای دینی از نظر صدق عینی هستند. اما این باورها از جهتی خاصند. ممکن است با بررسی شواهد، باورهای دینی خود را از نظر معرفتی موجه ندانیم اما به آنها به جهت اینکه از نظر اجتماعی پذیرفتنی هستند باور داشته باشیم. وقتی ما با کسی در باوری دینی اختلافنظر پیدا میکنیم شاید این فکر به سراغمان بیاید که به انتقادها اهمیت ندهیم و به باور خودمان بچسبیم! همانیکه جامعه آن را پذیرفته است. نویسنده میگوید این انتخاب هم میتواند جزء گزینههای ما باشد ولی این امر بدان معنا نیست که افراد از نظر معرفتی معقولند که هنگام اختلافنظر باور خود را حفظ کنند. در کنار این موضوع اینکه ما به باورهای دینی کسی نقد وارد نمی کنیم دلیل بر موجه بودن آنها نیست. موجه بودن باورها از نظر معرفتی یعنی شواهد خوبی آنها را تأیید کنند.
داوریهای اخلاقی نیز به اینکه فرد چه فکر و احساسی دارد وابسته است. اما صدق و کذب آن عینی است. مثلاً پذیرفتنی بودن یا نبودن سقط جنین در سه ماهه آخر از نظر اخلاقی به واقعیات عینی درباره نحوه تأثیرش بر زندگی ما بستگی دارد. از نظر اخلاقی اینکه چیزی پذیرفتنی باشد یا نه به تأثیرش بر ما بستگی دارد؛ اینکه آیا ما را شادکام میکند یا نه.
فصل پنجم از بخش دوم با عنوان “وقتی نمی دانید چه کسی در موضع برتر قرار دارد” درصدد بیان این نکته است که بسیاری مواقع پیش میآید که ما نسبت به وجود اختلافنظر میان خود و دیگری آگاهیم ولی نمیدانیم چه کسی برای داوری در موضع برتر قرار دارد و یا اینکه نظر متخصصان درمورد آن موضوع چیست. ممکن است با تأملی اندک بگوییم کار درست این است که داوری خود را تعلیق کنیم یا چون تعداد مخالفان زیاد است از دیدگاه خود دست بکشیم و یا اینکه فکر کنیم دیدگاه ما در موضع برتر قرار دارد. هر یک از این سه حالت میتواند صادق باشد اما همواره باید منتظر اطلاعات بیشتری نسبت به مسئله باشیم. وقتی آشکار نیست کدام یک از طرفین در موضع برتر قرار دارند میتوان این راه را پی گرفت: در دیدگاهتان تغییری ایجاد نکنید اما این گشودگی و آمادگی را داشته باشید که اگر اطلاعات ذیربط درباره گروهی که با شما اختلافنظر دارند روشن شود، دیدگاه خود را تنظیم کنید.
اطلاعات شناسنامهای کتاب اختلافنظر
- عنوان: اختلافنظر
- نویسنده: برایان فرانسیس
- مترجم: غزاله حجتی
- ناشر: کرگدن
- سال نشر: ۱۴۰۰
- تعداد صفحه: ۳۴۰