تواضع، فضیلت نامحبوب دوران مدرن
طرح مسئله
بیشتر ما برتریهایمان را به خود و کاستیهایمان را به شانس بد و به طور کلی عواملی بیرون از دسترس خود نسبت میدهیم. روانشناسانی که شیوع غرور و تکبر در میان گروههای مختلف را بررسی میکنند، بر این ادعا هستند که در حال حاضر، بیشتر افراد، خود را باهوشتر از میانگین همسالان و همردههایشان میانگارند. نود درصد مدیران مالی، خود را به لحاظ اخلاقی و نیز اقتصادی بالاتر از همکارانشان میبینند. بیشتر رانندگان و حتی آنها که سابقه بستری شدن در بیمارستان به واسطه تصادف دارند، خود را رانندگانی ماهر و مطمئنتر از دیگران به شمار میآورند. یا این که بیشتر ساکنان شهر لوسآنجلس خود را ثروتمندتر از همسایگانشان میپندارند. و یا این که تنها یک درصد از شاغلان استرالیایی، برتریهای شغلی خود را کمتر از میانگین لازم میدانند.
شواهدی از این دست، سبب شده که برخی «تواضع» را از فضایل فراموش شده یا دست کم نامحبوب دوران مدرن بدانند. و حتی به ادعای برخی، بسیاری از متفکران مدرن و پسامدرن بر این گماناند که تواضع به کاشتن بذر ضعف در وجود آدمیان میانجامد. و یا به مثابه ابزاری برای تحلیل بردن عظمت و قدرت انسانی عمل میکند. اما چه دوران مدرن را بازگشتی نسبی به ارزشهای یونان باستان بدانیم و چه چنین نیندیشیم، گویا یونانیان نیز ارزش چندانی برای تواضع قائل نبودند. السدر مکاینتایر که از حیث فضیلتگرا بودن با ارسطو همسویی دارد، اذعان میکند که ارسطو تواضع را یک رذیلت میداند.
به طور کلی یونانیان تواضع را آمیزهای از زبونی، جهل و ضعف دانسته و به ندرت آن را به عنوان منشی مطلوب مینگریستند. در ادبیات یونانی نیز به ندرت از «تواضع» ذکری به میان آمده، اما در همان موارد اندک نیز از آن به عنوان منشی راهبانه یاد شده است.
جینین گرنبرگ از تواضع به عنوان تحریفشدهترین فضیلت یاد میکند. او معتقد است که امروزه سه راهبرد و ترفند برای گریز از تواضع بدون رد بنیادی و کلی آن وجود دارد:
- نخست، بسیاری از مواهب اجتماعی تواضع بهره میگیرند؛ بیآن که به واقع متواضع باشند، یعنی تواضع برای آنها مجموعهای از تعارفات و آداب صوری برای جلب تحسین و آفرین دیگران است.
- دوم، برخی تواضع را در جعبه و محفظهای شیشهای قرار میدهند و به ستایش صرف آن میپردازند. در این نگاه، تواضع فضیلت قدیسان، درویشان و مقدسینی است که برای تماشای عالم آمدهاند تا سکنای در آن. تواضع از این منظر برای انسانهای معمولی نیست.
- سوم، برخی نیز برای پرهیز از فهمیدن «تواضع» به عنوان حقارت و در نتیجه نفی آن، آن را به مثابه فضیت انسانهای فوقالعاده و به لحاظ اجتماعی ممتاز معرفی میکنند.
به نظر میآید توجه دوباره به فضیلت تواضع و تأمل و تحلیل عمیق و فلسفی آن، نه تنها یک ضرورت نظری، بلکه زمینه و پشتوانهای است برای احیای عملی آن. بر همین مبنا مسئله اصلی در نوشتار پیش رو در گام اول، تعریف تواضع و تحلیل ویژگیهای آن و رویکردهای اصلی به آن است. و در گام دوم، انتخاب رویکرد مختار و مطلوب به تواضع و ارئه نکاتی تکمیلی در راستای درک بهتر این فضیلت مهم است.
تعاریف گوناگون از تواضع
باربارا وتفیلد – پژوهشگر حوزه قوای نفسانی – از زمره کسانی است که به جای ارائه تعریفی مشخص از تواضع، نشانههای آن را احصا کرده و جمع آمدن این ویژگیها را نشانه تحقق تواضع میداند. به اعتقاد او، تواضع دست کم دوازده ویژگی و نشانه دارد:
گشودگی، جرأت، نمیدانم گفتن، کنجکاوی، معصومیت، کودکوارگی، ابنالوقت بودن، معنویت، تحمل و مدارا، صبوری، کمال، جدایی و در نهایت، رهایی از هر آنچه آرامش درونی ما را به مخاطره میافکند. اما پارهای از اخلاقپژوهان نیز هستند که فراتر از بیان ویژگیها، تعریف مشخصی از فضیلت تواضع عرضه کردهاند که در ادامه مهمترین آنها را مرور خواهیم کرد.
آیریس مرداک – فیلسوف اخلاق انگلیسی – تواضع را نه ناچیز شمردن خویش، بلکه نگرشی غیرخودنگرانه نسبت به واقعیت1 میداند. که به نظر او دشوارترین و در ضمن کانون همه فضایل است.
برخی دیگر هم با پیوند زدن تواضع به مقوله دیگرخواهی، بر این باورند که تواضع به این معنا نیست که خود را نسبت به دیگران دست کم بگیرید. و به این معنا هم نیست که مواهبتان را نادیده بگیرید؛ «تواضع» یعنی از این که تنها به خود فکر کنید، رهایی یابید.
اما رابرت آدامز – فیلسوف اخلاق معاصر – در کتاب نظریه فضیلت بر این باور است که تواضع معمولا با عدم زیادهروی و اغراق در مزیتها تعریف میشود. و مهمتر آن که این عدم اغراق بیشتر ناظر به امور مهم اخلاقی است.
در کتابهای مرجع روانشناسی مثبتگرا2 نیز معمولا تواضع را این گونه تعریف میکنند: «اجازه دادن به کمالات فرد برای این که خود سخن بگویند، نه این که فرد با جلب توجه، خود را بیش از آنچه هست، ویژه نشان دهد.»
برخی با تدقیق در مفهوم تواضع سعی میکنند آن را از مفاهیم بسیار نزدیک به آن تمیز دهند. در زبان انگلیسی معمولا دو واژه Modesty و Humility را برای «تواضع» به کار میبرند. اما به اعتقاد مارتین سلیگمن، «Modesty» بیشتر جنبهای بیرونی دارد. زیرا نه تنها بر اسلوب رفتاری، بلکه بر نحوه پوشش، خودرو، خانه و داراییهای فرد نیز سایه میاندازد. با توجه به دیگر معانی این واژه که ناظر بر روابط زن و مرد است، بهترین برگردان در فرهنگ فارسی برای آن «محجوبیت» باشد که همزمان قادر است همه این معانی را افاده کند.
در مقابل، «Humility» جنبه درونی بیشتری دارد. بدین معنا و با این طرز تلقی که فرد احساس نکند قلب عالم و مرکز هستی است؛ شاید تواضع ترجمه رایج و احتمالا مناسبی برای این واژه باشد.
نکته قابل توجهی که سلیگمن مورداشاره قرار میدهد این است که آدمی میتواند به شکلی صوری و ظاهری محجوب باشد؛ بی آنکه قلبا متواضع3 شده باشد. بنابراین آنچه از منظر روانشناسی مثبتگرا یک قوت روحی و مزیت روانشناختی به حساب میآید، تواضع است و نه محجوبیت و شکسته نفسی خودآگانه و ظاهری که عملا خود روشی برای جلب توجه اما به نحوی متفاوت است. البته این نکته نافی آن نیست که لازمه و نشانه تواضع به مثابه یک مزیت و فضیلت روحی، محجوبیت به مثابه یک رفتار عینی و بیرونی است.
جولیا درایور نیز با اشاره به واژه «Modesty» معتقد است که تواضع، دست کم واجد دو معناست. یک معنای جنسی از این واژه وجود دارد که معمولا به عنوان فضیلتی زنانه نگریسته میشود و اصولا توأم با چهرهای عفیف و محجوب است. همچنین معنایی متداولتر وجود دارد که با سرزنش خویشتن و ناچیزشمردن ارزش فرد همراه است.
برخی فیلسوفان از جمله کریستین سوانتون نیز قائل به دو نوع تواضع هستند که در مقابل دو نوع از تکبر قرار میگیرد. تواضع فضیلتمندانه که در مقابل تکبر رذیلتمندانه و غیراخلاقی قرار دارد. و تواضع رذیلتمندانه و غیراخلاقی که در برابر تکبر فضیلتمندانه جای دارد.
تواضع رذیلتمندانه، رذیلتی ناشی از همسنجی و مقایسه4 است که مستلزم حس بیارزشی و ناچیز بودن در قیاس با دیگری/ دیگرانی است که ارزشمند و برتر قلمداد میشوند. به نظر سوانتون، این موجودات یا پدیدههای برتر حتی شامل خدا نیز میشوند. بنابراین او با تلقی رایج ادیان و به ویژه مسیحیت، از تواضع سر سازگاری ندارد.
به باور او، تواضع فضیلتمندانه با تکبر فضیلتمندانه و اخلاقی قابل جمع است. اما این دو همسان نیستند و دامنه و گستره آنها تفاوتی ظریف دارد. «تکبر اخلاقی» عبارت است از آگاهی و احساس درست فرد نسبت به جایگاهش در جهان و ارزشی که حامل آن است.
به طور کلی «تکبر» بر شناخت و آگاهی فرد نسبت به ارزش نسبی خود متمرکز است، اما تکبر – به عنوان یک منش و فضیلت – ناظر بر چگونگی برخورد صحیح و مناسب با این آگاهی و ارزش است. در مقابل، تواضع غالبا در ارتباط با شناخت فرد نسبت به ضعف خود، کمبود استعداد، اخلاق و … است. اما تواضع به مثابه یک فضیلت اخلاقی، عموما ناظر به نحوه تعامل و برخورد درست فرد با این شناخت است.
تعاریف یا تقسیمبندیهایی که تاکنون به صورت گذرا از نظر گذراندیم، همگی به نوعی ذیل رویکردهایی کلیتر قرار میگیرند. این رویکردها را میتوان در آثار ارسطو، آگوستین و جولیا درایور جست و جود کرد. طبیعتا از حیث روششناختی بهتر است که به جای بررسی تعاریف گوناگون و پراکنده از تواضع، بر تعریف و تلقی سه متفکر پیشگفته تمرکز کنیم که به صرف بیان چند نکته در باب تواضع بسنده نکرده و آن را به تفصیل، مورد تأمل و بررسی قرار دادهاند.
…