بیتوجهی به هنجارشکنی، ناهنجارهای دانشگاهی را به هنجار تبدیل کرده
بیشترین میزان فساد متعلق به مدیران است
داوود حسینی هاشمزاده مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه مطالعاتی فساد در خصوص وضعیت فساد دانشگاهی در ایران گفت: «ما با این دست بحثها به دنبال تخریب و ضربه زدن به دانشگاه نیستیم بلکه این بحثها نشاندهنده علاقه و تعهد ما به دانشگاه است. بیتردید شماری از اعضای دانشگاهی مانند اساتید، دانشجویان و کارکنان در حال فعالیت صادقانه در این نهاد هستند. فساد در نظام آموزش عالی ما کمتر از فساد در سایر سازمانها و نهادها است. اما فساد در آموزش عالی زیان بارتر و مخربتر از فساد در سایر حوزهها است. به این دلیل که فساد در آموزش عالی تاثیرات دراز مدتی از خود به جای میگذارد.
هدف از این بحثهای انتقادی دفاع از حیثیت دانشگاه و تلاش برای بازسازی این نهاد و برگرداندن آن به جایگاه اجتماعی ثمربخش و بازیابی مرجعیت دانشگاهی است. افکار عمومی باید نسبت به این موضوع مهم، آگاهی و حساسیت پیدا کنند تا بتوانیم به سلامت آکادمیک دست پیدا کنیم.
من پژوهشی در حوزه سنجش فساد دانشگاهی داشتهام که یافتههای خود را در این نشست به اشتراک میگذارم. در پرسشنامه من در این پژوهش ۱۸۰ مصداق فساد دانشگاهی مورد پرسش قرار گرفته بود. فساد اگر به مثابه بیماری باشد نیازمند درمان است. و طبیعتاً درمان هر بیماری مستلزم شناخت شدت، گستردگی و عمق بیماری، علل و عوامل آن و در نهایت اتخاذ بهترین روش برای درمان آن بیماری است. بخش مهمی از سلامت آکادمیک، فقدان فساد است اما سلامت چیزی ورای فقدان فساد است.
به همین ترتیب ما باید نسبت به حذف عوامل به وجود آورنده و تقویتکننده فساد، اقدام کنیم تا بتوانیم سلامت نظام دانشگاهی را ارتقا بخشیم. ما نیازمند سنجش هستیم تا بتوانیم وضعیت فساد دانشگاهی را به درستی بشناسیم و استراتژیهای مناسب را برای مبارزه با فساد بر اساس دادههای به دست آمده تدوین کنیم.
تجربیات شخصی و نهادی نمیتواند مبنای قضاوت ما قرار بگیرد، زیرا تصور درستی از این پدیده به دست نمیآید. تعاریف متعددی از مفهوم فساد ارائه شده است. اکثر محققین بر تعریفی که سازمان شفافیت بینالمللی از فساد ارائه کرده است اجماع دارند. طبق تعریف این سازمان فساد یعنی سوء استفاده از قدرت، منصب و موقعیتی که به فرد به امانت داده شده است در راستای منافع شخصی، گروهی، سازمانی، حزبی و…. به نظر من فساد در آموزش عالی حول تخطی از قوانین آموزشی و پژوهشی و هنجارهای عام حاکم بر محیطهای آموزشی و سوء استفاده از قدرت آموزشی و پژوهشی برای منافع شخصی، گروهی، سیاسی و… پیامدهای مخرب گستردهای دارد و منجر به آسیب دیدن سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی میشود.
من در پژوهشم با استفاده از گونهشناسی، ابعاد فساد را مشخص کردهام. گونهشناسی من از فساد به سه دسته تقسیم میشود که عبارتند از؛ تعامل فاسد میان کنشگران دانشگاهی، تعامل نهادی فاسد و فساد در تولیدات علمی. بر مبنای این پرسشنامهها من پیمایشی را انجام دادهام که در این پیمایش بالغ بر ۱۰۰ دانشگاه موردسنجش قرار گرفت. بر اساس این پژوهش ما شاهد فساد بسیار زیاد میان استادان و دانشجویان هستیم، همچنین کنش فاسد دانشجویان در مقابل اساتید هم مورد سنجش قرار گرفته است که این نوع فساد هم در حد بالایی در این پژوهش دیده شده است.
سومین فساد دیده شده میزان فساد کنش کارکنان در ارتباط با اساتید است که میانگین این فساد هم تقریباً زیاد است. مقیاس بعدی میزان فساد مدیران یا اساتید در ارتباط با کنشگران است که باز نمره این مقیاس هم در حد بسیار زیادی است و تعدادی مقیاس دیگر هم در ارتباط با فساد در این پژوهش مورد سنجش قرار گرفته است. بیشترین میزان فساد در این سنجش متعلق به فساد میان مدیران است. میزان کل فساد دانشگاهی ۲۹/۷۵ است که نشان میدهد فساد به میزان خیلی زیادی در نظام دانشگاهی ما جاری و ساری است».
اخلاق در آموزش
در ادامه معصومه قاراخانی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی درباره مدل مفهومی برای مطالعه ناراستیهای آموزش در ایران گفت: «من بحثم را با یک گزاره از دورکیم شروع میکنم که میگوید فعالیت یک حرفه معین را فقط گروهی که به آن حرفه نزدیک هستند و نیازهایش را احساس میکنند و تغییراتش را پی میگیرند، میتوانند به نظم و قاعده در بیاورند. به عقیده من در حوزه علم هم اینگونه است. یعنی حرفهایهایی که در حوزه علماند، اولویت اول در تغییر فضای آن حرفه هستند».
این جامعهشناس افزود: «من آموزش را هم به مثابه یک حرفه در نظر میگیرم و مسئولیت تغییر در فضای آموزش علم را بر عهده خود کنشگران فضای آموزش میدانم. ما در این نشست مسئولیت حرفهای خود را دنبال میکنیم. موضوع اخلاق از نظر من یک موضوع اجتماعی است. و برای تعریف اخلاق در آموزش، خود اجتماع علمی را محق و مسئول میدانم. ما اخلاق در آموزش را به مثابه بخشی از اخلاق حرفهای در آکادمی در نظر میگیریم. و آن را مجموعه قواعد و ضوابط ایجابی و سلبی حرفهای مطرح میکنیم که موردتوافق اجتماع علمی است. و کنشگران حوزه آموزش خودشان را به رعایت اخلاق و پرهیز از بیاخلاقی در فرآیند آموزش علم ملزم میدانند.
وقتی صحبت از آموزش میشود فقط آموزش معطوف به یاددهی و یادگیری نیست بلکه فضای تعاملاتی گستردهای است. از کنش این کنشگران یک سری قوانین و ضوابط تعریف میشود که راهنمای کنش هر کدام از آنها است. در این فضای تعاملاتی میان کنشگران یک سری هنجارها و ضدهنجارها شکل میگیرد. ضد هنجارهایی مانند استبداد و تبعیض در دانشگاه، ضعف علمی و…. وقتی قرار است فهرستی از هنجارهای اخلاق علم مطرح شود مستلزم آن است که ما گونههای متنوع هنجارشکنی را مورد مطالعه قرار دهیم. شناخت هنجارشکنیها میتواند مقدمهای برای بهبود وضعیت اخلاق علم باشد. باید آنقدر این فضای ناراست را مطرح کرد و گفت تا شنیده شود. بخشی از حل یک مسئله شناخت درست وجوه آن مسئله است. من بخشی از یافتههای علمی پژوهشمان را در این نشست مطرح میکنم و میتوان این الگو را در علوم دیگر هم مشاهده کرد.»
عادیسازی هنجارشکنی
وی در ادامه گفت: «من قصد دارم روند هنجارشکنی در آموزش علم در ایران را بر اساس مدلی توضیح دهم. مطالعه ما یک مطالعه استقرایی بوده است که ما به میدان علم وارد شدهایم و با چند مفهوم کلیدی این فضا را مفهومسازی کردهایم. یکی از این مفاهیم، مفهوم عادیسازی هنجارشکنی است. از یک سو ما با عادیسازی هنجارشکنی و هنجارشکنی سیستمی رو به رو هستیم و همینطور نهادینه شدن هنجارشکنی و امتناع از تغییر. و از طرف دیگر با فضای سیطره اقتدار اداری و فرودستی اقتدار علمی مواجه هستیم. این مفاهیمی که کاملاً با هم مرتبط هستند بر اساس شواهد و فکتهایی از فضای آموزش تولید شدهاند و این فضا را به خوبی میتوانند ترسیم کنند.
ارتباط متقابل و متعاملی که بین این مفاهیم وجود دارد ساختار و فرآیند هنجارشکنی و هنجارگریزی در آموزش را توضیح میدهد. وقتی صحبت از عادیسازی هنجارشکنی میشود اینطور نیست که هنجارشکنی به یکباره گسترش پیدا کند. دقیقا اینجا تئوری پنجره شکسته برای من تداعی میشود که وقتی یک پنجره شکسته در یک محله مورد بیاعتنایی قرار میگیرد، کم کم آن محله تبدیل به یک خرابه میشود. در مورد فضای علم هم در ایران همین گونه است که هنجارشکنی به صورت پراکنده، پنهان و آرام رخ میدهد و در صورت بیاعتنایی اعضای حرفه و نبود یا ضعف هنجارهایی که کنش را هدایت کند هنجارشکنی در این فضا گسترش پیدا میکند.
در این فرآیند، هنجارشکنی رفته رفته آشکار و عمیق میشود. در این صورت امر ناهنجار خود تبدیل به هنجار میشود. و عنصرهای هنجارمند در این فضا تعجب برانگیز و موجب تحریم فرد است. به این شکل چرخه هنجارشکنی بازتولید میشود و کنشگران این فضا در نقشهای مختلف دست به هنجارشکنی میزنند. در این فضا هنجارشکنی به صورت سیستماتیک اتفاق میافتد و خصلت کارکردی به خودش میگیرد. در اینجا این فضای هنجارشکنانه و کنشهای ناراست، کنشگران را به این سمت میبرد که اهدافی را دنبال کنند که در این فضای ناراست معنی میشوند.
در این شرایط قوانین مرجع جای خود را به تفسیر کنشگران میدهد، کنشگرانی که صاحب قدرت و موقعیت در فضای آموزش هستند. با تفسیر سلیقهای که این کنشگران میکنند، فضای هنجاری متناسب با سلایق و علائق صاحبان قدرت در فضای آموزش تعیین میشود و برداشتهای اخلاقی متناسب با موقعیت افراد است. در این فضا آگاهی جمعی وجود دارد و اغلب به این واقف هستند که فضای ناراستی در علم وجود دارد ولی با سکوت به عادی شدن هنجارشکنی کمک میکنند. وقتی که این تداوم سکوت وجود دارد امتناع تغییر رخ میدهد و این امتناع تغییر با نهادینه شدن هنجارشکنی تقویت میشود.
امتناع تغییر هم به این معناست که با وجود آگاهی و وقوف به چنین ساختاری، حرکت جمعی برای تغییر آن صورت نمیگیرد و معدود مقاومتها کاملاً شکننده هستند. و با برخورد صاحبان قدرت مواجه میشود. در این فضا الزاماتی که وجود دارد زمینه ساز سوء رفتار است.»
سیطره اقتدار اداری و فرودستی اقتدار علمی
دکتر قاراخانی در پایان گفت: «در سمت دیگر ماجرا، مفهومی است به نام سیطره اقتدار اداری و فرودستی اقتدار علمی که ما با مصادیق متعددی از این اقتدار اداری رو به رو هستیم. مانند تبدیل شدن استادی به یک شغل و کسب در آمد، تبدیل شدن دانشجویی به کاسب مدرک و جذب هیئت علمی و سلب اختیار از اعضای هیأت علمی در تصمیم گیریها. اینها بخشی از مصادیق سیطره اقتدار اداری در فضای علم است. بخش عمدهای از این سیطره اداری به واسطه سیطره مسائل سیاسی در فضای علمی است.
در این فضا یک درهم آمیزی بین سیاست و مدیریت علم و جلوه قدرت و ایدئولوژی در بروکراسی علم دیده میشود. در این فضا مناسبات علمی متکی به حیثیت علم نیستند بلکه متکی به سیاست و ضریب قدرت و نفوذ افراد در گروههای تاثیرگذار است که عمدتا از بیرون هدایت میشوند. مثلاً با تغییرات سیاسی، تغییر در فضای علمی کشور رخ میدهد. اقتدار سیاسی به جای اقتدار علمی در فضای علم ایران نشسته است.»
فساد دانشگاهی زیربنای تمام فسادهای دیگر
در ادامه این نشست سیدآیتالله میرزایی درباره دوسویگی ساخت ناراستیهای آکادمیک در ایران گفت: «فاسد شدن فرآیندی است که از خیلی کم تا خیلی زیاد تقسیمبندی میشود. سازمانهای بسیاری هستند که دچار فسادند و کسانی که میخواهند با فساد مبارزه کنند نباید کنشگران فاسد باشند. مسئله فساد دانشگاهی در زمانهای که ما درباره آن صحبت میکنیم یک پدیده شخصی نیست و دانشگاه دچار آنومی است. زمانی که دانشگاه دچار چنین بحرانی شود نظام شناختی جامعه دچا بحران میشود.
در حال حاضر در جهان کنونی فساد دانشگاهی زیربنای تمام فسادهای دیگر در حوزههای مختلف خواهد بود. علم قوه خودعلاجی درونی دارد بنابراین در هر صورت فساد دانشگاهی آشکار میشود و ادعاهای افراد مورد نقادی قرار میگیرد. همه افراد در برابر این فساد دانشگاهی مسئول هستند و به تناسب عاملیت افراد در این حوزه این مسئولیت بیشتر خواهد بود.
در اینگونه بحثها باید مراقب شگرد بعضی از افراد و گروههای خاص که هدفشان آلودهسازی برای رسیدن به منافع خودشان است باشیم. اخلاق علم نباید با مسائل و اخلاق شخصی اختلاط شود. دانشگاهیان باید حواسشان به اخلاق حرفهای علم خود باشد و پایههای اساسی علم را بشناسند. جامعه علمی ایران در گذشته دچار لطمات بسیار زیادی شده و به سمت این بیاخلاقیها کشانده شده است».
شکلگیری مناسبات قبیلهای در دانشگاهها
عباس کاظمی عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و علوم انسانی درباره قبیلهگرایی و فساد دانشگاهی در ایران گفت: «دانشگاه به خود انتقادی میپردازد و این قابلیت را دارد که بر خلاف تمام نهادهای دیگر از درون، خودش را نقد کند. دانشگاه یک نهاد بازاندیشانه است. ما از دانشگاه دفاع میکنیم در حالی که فسادهایی که در این نهاد رخنه کرده است را نقد میکنیم. فساد عمدتاً در برداشت کلی در فضای دانشگاهی فردی تلقی شده است و کمتر مقولات جامعه شناختی به تبیین فساد دانشگاهی پرداختهاند.
یکی از قدیمیترین ابزارهای جامعه شناسی مفهوم اجتماع علمی است. پژوهشهای مختلفی حول این مفهوم شکل گرفته است و سعی شده که نشان دهند اوضاع اجتماع علمی چیست. یکی از پژوهشگران در سال ۹۳ به این نتیجه رسیده است که ما اصلاً اجتماع علمی نداریم. در سوی دیگر پژوهشگرهای علمی به این نتیجه رسیدند که ما اجتماع علمی داریم اما این اجتماع اوضاع خوبی ندارد و ضعیف است و مسائل مالی گریبانگیر فضای دانشگاه شده است. بسیاری از این پژوهشها به این نتیجه رسیدهاند که در نسلهای متاخر دانشگاهی، مسائل مالی بسیار مهمتر از مسائل علمی شده است. تمام پژوهشها در دو دهه اخیر، نبودِ اوضاع مناسب اجتماع علمی در ایران را تایید کردهاند.
مفهوم قبیله دانشگاهی از نظر من ضرورتاً منفی نیست و دارای بار مثبت و منفی است. جامعه جدید را با مفهوم قبایل بهتر میتوان درک کرد. تفاوتی که من میان قبیله و مفهوم اجتماع علمی میگذارم این است که این قبایل بیشتر روی احساسات متمرکزند تا منطق، و قلمروهای محدودی دارند. در این شکل از قبیلهگرایی مفهوم رفاقت به جای مفهوم همکاری مینشیند و موضوعیت دارد. این مفهوم به مفهوم باند بسیار نزدیک است. اختلاف درونی در این شیوه از قبیلهگرایی بسیار بالا است و جنگ به شیوه خونین به شدت ادامه دارد. شیوه قبیلهگرایی سعی در حذف آدمهایی دارد که مثل آن قبیله فکر نمیکنند.
فساد را باید از طریق مفهوم قبایل علمی درک کرد. در این قبیلهگرایی اطلاعات پنهانی نگهداری میشود؛ طرحهای پژوهشی و سمتهای علمی، درسها و کرسیها موضوعاتی هستند که در این قبیلهگرایی جدید محور پیوندهای درون قبیله هستند. متاسفانه در سالهای اخیر گروههایی از فساد دانشگاهی دم میزنند که خودشان مبدا این فساد بودند. یعنی با رانت وارد دانشگاه شدند، پژوهش انجام دادند و ارتقا یافتند. باید مراقب منازعات میان قبایل دانشگاهی باشیم».
قبیلهگرایی در رشته جامعهشناسی
حسن محدثی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد درباره فساد دانشگاهی در علوم اجتماعی ایران گفت: «جامعه شناسی ایران در شرایط کنونی به نقطهای رسیده است که قابل نقد نیست و هزاران تحصیل کرده و صدها جامعهشناس ایرانی در ایران در حال فعالیت هستند. من از فساد فرد خاصی صحبت نمیکنم و بحث من ناظر به یک بحث رشتهای است. من از رشته جامعه شناسی ایران سخن میگویم. مراد من مجموعهای از کنشگرایان رشته جامعهشناسی در ایران است که با همه امکانات و تولیداتش در حال فعالیت است و خود من هم عضوی از این مجموعه هستم. رشته جامعهشناسی میتواند به وساطت کنشگرایان خودش درباره خود، خوداندیشی کند.
خوداندیشی جامعه شناسی ناظر بر این است که چگونه جامعهشناسی ایران درباره خودش اندیشه میکند. جامعهشناسی ایران یک کلیت پویا است که میتواند خود را مورد نقد قرار دهد. من با مفهوم قبیلهگرایی در جامعهشناسی کاملاً موافق هستم. قبیله حاوی روابط خاصگرایان در مقابل روابط عامگرایان است. یکی از ویژگیهای فساد همین است که روابط عامگرایانه و جهانشمول را تبدیل به روابط خاصگرا میکند.
قبیله جمعی است که اساساً کاری به راستی و درستی قواعد ندارد و هر آن چیزی که بیرون از قبیله قرار میگیرد برای آنان نامطلوب است. در ایران حتی در حوزه رایگیری هم این قبیلهگرایی دیده میشود. یعنی افراد به هم قبیله خود رای میدهند و کاری به درستی آن ندارند».
در بخشهایی از نشست، مدیر این جلسه احمد بخارایی خطاب به عباس کاظمی گفت: «به نظر میرسد دانشگاه ما در حال طی کردن دوران پیشاقبیلهگی است چون در یک قبیله، اجتماعمحوری و هویتیابی و عاطفهمحوری معنادار است اما در دانشگاه احساس میشود هویتستیزی و تخریب وجود دارد و عواطف هم لگدمال میشود».
در بخش دیگری، بخارایی خطاب به حسن محدثی گفت: «این خوداندیشی جامعهشناسی که شما میگویید لازم است تحقق پذیرد، به نظر میرسد مانند هر نوع خوداندیشی دیگری مشروط به وجود سه عنصر است که عبارتند از: آگاهی، آزادی و انگیزه. به نظر نمیرسد جامعهشناسان ما از آگاهی عمیق جامعهشناختی بهرهمند باشند. و از سوی دیگر آزادی از جامعه و دانشگاه رخت بر بسته و نهایتا انگیزهای برای کنشگر دانشگاهی وجود ندارد. بنابراین آن خوداندیشی جامعهشناسی که شما میگویید امکان تحقق ندارد».