بررسی نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور
این مقاله میکوشد به تأمل در مورد نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور، فیلسوف بزرگ فرانسوی بپردازد. به این منظور پس از نگاهی اجمالی به مفهوم و نظریههای روایت و طرح پیشینه موضوع در مورد نسبت اخلاق و روایت، به سراغ نسبت روایت و اخلاق در آرای ریکور میرود. به این منظور پس ارائه برداشت ریکور از روایت، کلیات آرای اخلاقی وی را مورد بررسی قرار میدهد و میکوشد روشن سازد که آرای اخلاقی وی در گسترۀ اخلاق هنجاری چه جایگاهی دارد. در نهایت مهمترین نسبتهایی که بین روایت و اخلاق در آرای ریکور برقرار هستند را شرح میدهد. نتیجه اینکه تمام ابعاد نظرات ریکور در زمینه اخلاق در ذیل نسبت آن با روایت نمیگنجد، اما نقش روایت در تکوین و انتقال اخلاق بسیار مهم است. از جمله اینکه روایت بنیان «خویشتن» بوده، موجب میشود بتوان «دیگری» را در زندگی «خویشتن» دخالت داد و حضور دیگری، خود سرآغاز اخلاق است. همچنین روایت شیوۀ انتساب کنش و لذا پذیرش مسئولیت اخلاقی است. اهمیت دیگر روایت برای اخلاق این است که محمل تخیل و در نتیجه تخیل اخلاقی است. در نهایت اینکه روایت نقش مهمی در پرورش حکمت عملی دارد چراکه فرصتی را برای تفکر در موقعیت پدید میآورد و همچنین امکان آموزش و انتقال اصول اخلاقی را فراهم میسازد.
مقدمه
نسبت اخلاق و روایت موضوع بسیار قابل تأملی است. اهمیت این مسأله از آنجا روشن میشود که بنا به برخی دیدگاهها، هم وجود و هم فهم آدمی با روایت گرده خورده است تاجایی که السدیر مکاینتایر، فیلسوف برجسته اخلاق در قرن بیستم به سیاق معروف این ادعا را مطرح کرده است که «انسان حیوانی داستانگو [روایتگر] است». اهمیت روایت در ساختار فهم و وجود آدمی از یکسو و اهمیت موضوع اخلاق و مبانی آن از سوی دیگر، پرسشهایی از این دست را پیش میکشد که نسبت اخلاق و روایت چیست؟ آیا روایت میتواند یاریرسان اخلاق باشد و اگر آری، چگونه؟ به عبارت دیگر آیا اساسا میتوان از «اخلاق روایت» سخن به میان آورد؟
اهمیت دیگر موضوع مقاله حاضر این است که بررسی پیشینه تحقیق نشان میدهد که «اخلاق روایت» هنوز به عنوان مفهومی مستقل جایگاه خود را در اخلاق هنجاری معاصر نیافته است و بیشتر در ذیل اخلاق فضیلت دستهبندی میشود.
از طرفی مفهوم اخلاق فضیلت قدیمیترین نحله اخلاق هنجاری است که در قرن بیستم جانی دوباره گرفته است. لذا بررسی نسبت اخلاق و روایت به ویژه با در نظر گرفتن آرای پل ریکور، به عنوان فیلسوفی که نظراتی مفصل هم درباره روایت و هم درباره اخلاق دارد، میتواند به تعمیق اخلاق فضیلت کمک کند.
همچنین از آنجا که این نظریه اخلاقی با مبانی فکری و فرهنگی جامعه ما سنخیت بیشتری دارد تا سایر نحلههای اخلاق هنجاری، بررسی دقیقتر آن میتواند برای مباحث فلسفه اخلاق در جامعه ما راهگشا باشد.
با این که پل ریکور یکی از برجستهترین فیلسوفان قارهای معاصر و یکی از جامعالاطرافترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود، اما نه فقط در ایران بلکه در سطح جهان، نامش در سایه نامهای جذابتر و پرهیاهوتر فلسفه معاصر قرار گرفته است. به نظر میرسد «یکی از علل اصلی این مسأله نوعی خلوص و یکپارچگی فلسفی در آرای سایر متفکران است؛ اما چون یکی از بنیانهای کار فلسفی ریکور، امکان گفتوگو میان سنتهای فکری متفاوت و متخالف است، در نتیجه این طور به نظر میرسد که کارهای ریکور نسبت به الگوی غالب فلسفه قارهای احتمالا زیاده از حد سنتگرایانه یا غیرانتقادی است». به تعبیری دیگر، او برخلاف سایر متفکران معاصر فرانسوی نظیر ژاک دریدا یا ژان بودریار که دلمشغول ساختشکنی یا واسازی هستند، «دائما میکوشد بین سنتهای فلسفی پل بزند و به جای هیاهو کردن در مورد تفاوت اندیشههایش با دیگران، در سکوت در پی یافتن وجوه شباهت آنها است».
در جهان غرب در خصوص بررسی نسبت اخلاق و روایت تلاشهایی صورت گرفته است که در بخش پیشینه موضوع اخلاق و روایت، به آنها اشاره خواهد شد. همچنین آرای ریکور در مورد روایت و اخلاق موضوع چند مقاله و تعداد معدودی کتاب بوده است. با این حال کارکردهای روایت برای اخلاق در آرای ریکور کمتر بررسی شده است.
از طرفی نسبت اخلاق و روایت در ایران اساسا مغفول مانده و البته بررسی ابعاد بیشتر ابعاد اخلاقی روایت در آرای ریکور از جنبههای نوآوری این مقاله است. همچنین با توجه به اینکه بنا به پیشینه تحقیق هیچ کار مشابهی در زمینه اخلاق و روایت در زبان فارسی، به ویژه در پرتو آرای ریکور، صورت نگرفته است، میتوان گفت بررسی این موضوع کاری پیشگامانه محسوب میشود.
نگاهی اجمالی به مفهوم و نظریههای روایت
روایت معادل واژه Narrative یا Narration انگلیسی است؛ تبار واژه Narration به Narrara لاتین و Gnarus یونانی میرسد که به معنای دانش و شناخت است که خود ریشه در تبار هندواروپایی Gna دارد. به این اعتبار روایت در معنای یافتن دانش است.
همچنین باید از علم رویات یا روایتشناسی سخن به میان آورد که در قرن بیستم سروشکل گرفته و ناظر بر تعریف روایت و اجزا و ابعاد آن است. به طور کلی «روایتشناسی مجموعه نظریات روایت، متون، تصاویر و رویدادهای روایی و برساختههای فرهنگی است؛ نظریه مذکور به درک، تحلیل و ارزیابی روایتهای یاری میرساند».
التبه باید توجه نمود که مفهوم روایت در معنایی که امروزه موردنظر است و در این نوشتار هم به آن پرداخته میشود، مفهومی است که در قرن بیستم معنای کنونی خود را یافته است. در نتیجه همانند بسیاری از واکاویهای تارخی دیگر، در حین بررسی متون گذشتگان با عناوین دیگری از جمله تراژدی، رمان، داستان، قصه و از این دست مواجه میشویم و به ناچار آنها را معادل – ولو نادقیق – روایت میگیریم.
…