آیا فوتبال، میتواند از بحرانهای اخلاقی، به سلامت، عبور کند؟
آیا مسئولیتِ فوتبال را بیش از حد، سنگین نکردهایم؟ فوتبال، در قرن نوزدهم، مسابقهای بیهوده بود برای کارگرانِ کارخانههای انگلستان، که آخرِ هفتهها، نفَسی تازه کنند، چون کارشان، خستهکننده و ملالآور بود. همین بازی ــ که یازده مردِ بزرگسال، توپی را بهسمت یازده مرد دیگر میبردند و آنها تلاش میکردند که متوقفشان کنند ــ در قرن بیستم، تبدیل به محبوبترین ورزش دنیا.
فوتبال و جلبنظر تودۀ مردم
امروزه، کسی را پیدا نمیکنید حداقل نامِ سه تیم فوتبال را بلد نباشد، فوتبال بازی نکند یا روی نتیجۀ بازیها شرط نبندد. سه میلیارد و پانصد هزار نفر، در جریان اخبارِ بازیهای جامجهانی ۲۰۱۸ بودند. فیفا میگوید ۱ میلیارد و ۲۰۰ هزار نفر، حداقل یک دقیقه از بازیهای جامجهانی ۲۰۱۸ را تماشا کردند.
فوتبال، ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون طرفدارِ پَروپاقرص دارد. این رقم را میتوان با دین اسلام و مسیحیت مقایسه کرد؛ مسیحیان، ۲ میلیارد و ۳۸۰ میلیون نفرند و مسلمانان، ۱ میلیارد و ۹۰۰ میلیون نفر. ما از اسلام و مسیحیت، انتظار داریم که دربارۀ شکنجه، بهرهکشی از کارگران، آزادی بیان یا هر موضوع اخلاقیِ دیگری، موضعگیری کند، اما از فوتبال و دیگر ورزشها، چنین انتظاری نداریم. مشکل اینجاست که فوتبال، دربارۀ این موضوعات، موضعگیری میکند.
جامعۀ جهانی با عضویت همگان
فلسفۀ اخلاقِ فوتبال، سرراست به نظر میرسد. فیفا، دو رهنمود و سیاستِ کلیاش را اینگونه بیان میکند: ۱ـ فوتبال را کاملاً جهانی کند، یعنی با هر گونه نژادپرستی و تبعیض، مقابله کند؛ ۲ـ حمایت از حقوق بشر. نمونهاش را در لیگ برتر انگلستان دیدیم. در ژوئن ۲۰۲۰، فدراسیون فوتبال انگلستان، اجازه داد که بازیکنان، قبل از شروع بازی، زانو بزنند تا به جورج فلوید1، ادای احترام کنند.
دیگر نهادهای مهمِ ورزشی، ازجمله کمیتۀ بینالمللیِ المپیک2 و لیگ ملیِ فوتبال3 در آمریکا، قبول نکردند که بازیکنان، چنین رفتارهایی را انجام دهند، چون به این نتیجه رسیده بودند که شاید این کارها، گروههای سیاسی و متعصب را تحریک کند. جامعۀ فوتبال، یکی از نخستین گروههایی بود که رویکردش نسبتبه اعتراضهای نمادین، بر مبنای مدارا بود. بااینحال، برخی از طرفداران و بازیکنانِ سیاهپوست که اتفاقات سیاسی، برایشان مهم بود، به این موضوع اعتراض کردند. بقیۀ ورزشها هم، با اینکه تمایلی به اعتراض نداشتند، اجازه دادند ورزشکاران، قبل از شروع بازی، زانو بزنند؛ فدراسیونها قبول کردند، به این دلیل که ورزشکاران، به آنها فشار آوردند. دستِآخر، فدراسیون فوتبال آمریکا، سال گذشته، موضعش را تغییر داد و کمیتۀ ملیِ المپیک هم قبل از المیپک توکیو، رفتارهای اعتراضی را مُجاز دانست.
فیفا، بی آنکه پشیمان باشد، کارش را همچنان ادامه میدهد. در بیانیۀ آگوست فیفا آمده است: «ما مصمّمیم که تنها هدفمان را به انجام برسانیم؛ یعنی اینکه تبعیضهای افراطی را ریشهکن کنیم و جامعهای جهانی تشکیل دهیم که همگان عضو آن باشند. میخواهیم جامعهای تشکیل دهیم که براساس احترام و فرصتِ برابر پیریزی شده باشد. لیگ برتر انگلستان، همکاریاش را با باشگاهها، بازیکنان و شُرکای فوتبالی ادامه میدهد تا تغییرات ملموسی ایجاد شود و نابرابری از بین برود.»
هجده ماه پیش، ائتلاف چندنفرهای تشکیل شد و لیگ برتر تصمیم گرفت که مدیریت تیم نیوکاسلیونایتد4 را برکنار کند. پس از آن، عربستان سعودی، توانست مالکیت باشگاه را به دست بگیرد. عربستان، باید با مالکانِ دیگر باشگاهها و قوانین انتقال بازیکنان، کنار میآمد. اگر بازیکنی نتواند آزمایشهای ورزشی را با موفقیت پشت سر بگذارد یا طبق قانون بریتانیا، جُرمی را مرتکب شود (حتی اگر آن کار، در کشور خودش جُرم نباشد)، خریدارِ احتمالی میتواند انتقال بازیکن را لغو کند.
خریداران احتمالیِ نیوکاسلیونایتد، پا پس کشیدند و از خرید باشگاه، منصرف شدند. احتمال میرود که انصراف آنها به قتل جمال خاشقچی، روزنامهنگارِ واشنگتنپست5، در کنسولگریِ عربستان در استانبول بیربط نبوده است. همۀ رسانهها، مأموران سعودی را مسئول قتل خاشقچی دانستند.
عربستان، آنجا به مشکل خورد که میخواست بازیهای لیگ برتر انگلستان را مستقیماً از شبکههایش پخش کند. شبکۀ بی این اسپرتز6 که شبکهای قطری است، میلیاردها دلار خرج کرد تا بتواند حق پخش بازیها را به دست آورد، اما سعودیها، مجوزشان باطل شد و در سال ۲۰۱۷، پخش شبکههایشان به حالت تعلیق درآمد. البته، این مشکل، بعداً حل شد؛ سعودیها، پول ریختند توی آخورِ انگلستان. امسال که مشکل بین عربستان و قطر حل شد، قراردادهای پخش هم به حالت اول برگشت.
سوءاستفادۀ دولتها از ورزش
وقتی سعودیها مالکیت کاملِ نیوکاسلیونایتد را به دست گرفتند، اعتراضها بالا گرفت. مردم، شاهزاده محمد بن سلمان را مسئول قتل خاشقچی میدانستند. سازمان عفو بینالملل7، در بیانیهاش اعلام کرد که مقامات سعودی، «از جذابیت فوتبال، سوءاستفاده میکنند تا بر کارهای ضدحقوق بشریشان، سرپوش بگذارند.» حکومتهای منفور، از فوتبال (مسابقات و رویدادهای ورزشی)، سوءاستفاده میکنند تا وجههشان را در سطح جهان، بهتر جلوه دهند.
سازمان عفو بینالملل، مدعی است که عربستان سعودی، به شیوههای مختلفی، حقوق بشر را نقض میکند؛ از جمله: شکنجه دادن، ممنوعیت ابراز عقیده، محدود کردن آزادی بیان و از بین بردنِ استقلال زنان. دولت عربستان، این ادعاها نمیپذیرد و مدعی است که این کارها، در راستای حفظ امنیت ملی آنها انجام میشود. ظاهراً، لیگ برتر انگلستان ــ و شاید جامعۀ فوتبال ــ این ادعاهای عربستان را قبول کردند.
خلیجنشینهایی که همسایۀ عربستاناند، همگی حقوق بشر را نقض میکنند. این کشورها هم، مالک اصلیِ برخی از باشگاهها هستند؛ قطریها مالک باشگاه پاریسنژرمناند و شیخ منصور، شاهزادۀ اماراتی، مالک باشگاه منچسترسیتی8. قطر هم که میزبان جامجهانیِ ۲۰۲۲ است.
جامعۀ فوتبال، زمانِ مناسبی را برای راه دادنِ عربستان به فوتبال، انتخاب نکرد. در عربستان سعودی، زنان را کودک بهحساب میآورند؛ یعنی برای تصمیمگیریهایشان، یا باید به شوهر تکیه کنند، یا یه مردانِ خانوادهشان. محل کارِ زنان از مردان، جُداست. در سال ۲۰۱۹، مجلۀ فوربز9، عربستان سعودی را چهارمین کشور خطرناک برای مسافرانِ همجنسگرا معرفی کرد. در گزارش این مجله، آمده است: «در عربستان، مجازات همجنسگرایی، اعدام است و این حکم، همچنان اجرا میشود.»
جامعۀ فوتبال، بهظاهر، حامیِ آزادی، برابری و آزاداندیشی است، اما در واقع، از حکومتهایی حمایت میکند که کارهای زشت و ناپسند انجام میدهند. در دهۀ ۱۹۷۰، وقتی آفریقای جنوبی، بین شهروندانِ خود که از نژادهای مختلف بودند، تبعیض قائل میشد، کشورهای ثروتمند، ارتباط ورزشیشان را با این کشور قطع کردند. طبق توافقی که در شهر گِلِنایگلز انجام شد، عملاً، ورزش آفریقای جنوبی، تحریم شد. کشورهای غیرثروتمند نیز از این تحریم حمایت کردند و تا سال ۱۹۹۰، که این تبعیضها از بین رفت، با آفریقای جنوبی مسابقه ندادند. اما امروز، هیچکس جرأت ندارد چنین تحریمی را علیه کشورهای عربیِ حوزۀ خلیج فارس اِعمال کند.
آزادی یا وظیفهنشناسی
آنچه گفتیم، فقط یکی از دوراهیهای اخلاقیِ فوتبال، در سالهای اخیر، بود.
کالوم رابینسونِ10، بازیکن تیم وستبرومویچ آلبیون11، یکی از بازیکنانی است که نپذیرفت واکسن کرونا بزند. بسیاری از فوتبالیستها، چنین وضعیتی داشتند. از میان همۀ بازیکنها، رابینسون، خاص است. او دوبار، کرونا گرفت و خوب شد. او خطرات کرونا را به جان خرید، چون معتقد بود خطر کرونا، کمتر از اثرات جانبیِ واکسن است.
تا جایی که اطلاع داریم، او هیچ اعتقادی به نظریههای توهّم توطئه ندارد و عضو کمپینهای مقابله با واکسن نیست. برخی از همتیمیهایش از او حمایت کردند و برخی دیگر مخالفش بودند. او ۲۶ ساله است و احتمالاً دوست دارد ده سال دیگر هم بازی کند؛ حتی اگر مصدوم نشود، بیش از ده سال هم میتواند بازی کند. تصمیم او باعث شد یورگنِ کلوپ12، سرمربیِ تیم لیورپول13، از کوره دربرود و بگوید: «فوتبالیست، الگوی جامعه است و نباید از این کارها بکند.» در حال حاضر، ۱۶ تا ۲۹ سالهها، بیشتر از همه برای واکسن زدن تردید دارند. یادمان نرود که کلوپ، ۵۴ ساله است.
ما فقط، براساس تجربیاتمان، میتوانیم حدس بزنیم که چرا بسیاری از ورزشکاران حرفهای، دوست ندارند واکسن بزنند. بهتعبیری، بدن ورزشکاران، ابزار کارِ آنهاست و احتمالاً با یک حساب سرانگشتی، به این نتیجه رسیدهاند که کرونا بگیرند و دارو مصرف کنند، بهتر از این است که واکسنی بزنند که معلوم نیست چه ضررهایی دارد.
هیچکدام از ورزشها، بهاندازۀ فوتبال، با نژادپرستی درگیر نبودهاند. هیچکدام از ورزشها، بهاندازۀ فوتبال، اینهمه خشونتِ تماشاگر را به خود ندیده است.
بسیاری از بسکتبالیستهای آمریکایی، نپذیرفتند که واکسن بزنند و در مقابل، فدراسیون بسکتبال آمریکا (NBA)، اعلام کرد که هر کسی واکسن نزند، اجازۀ حضور در مسابقات را ندارد و نمیتواند دستمزد بگیرد. این تهدید جواب داد. ۹۵ درصدِ بازیکنان، واکسن زدند. اما فدراسیونهای فوتبال در کشورهای مختلف، از این سیاست استفاده نکردند. فیفا فقط به این بسنده کرد که بگوید «بهتر است واکسن بزنید».
به خودتان مربوط است که این کار را، دفاع از آزادی بدانید و مورد ستایش، یا وظیفهنشناسی و نادرست. آنهایی که معتقدند وظیفهنشناسی است، از کار فیفا خشمگین شدهاند. آنها، سلامتِ جامعه را بر آزادیِ شخصی، مقدّم میکنند.
اگر فیفا نمیگذاشت سعودیها، نیوکاسلیونایتد را بخرند، مردم، فیفا را متهم میکردند به برخورد دوگانه؛ چون مالکان منچسترسیتی و پاریسنژرمن هم، خلیجنشیناند و شبیه به سعودیها. اگر فیفا همان کاری را انجام میداد که NBA کرد، متهم میشد به محدود کردنِ آزادی بیان. اما شفافیتی که در فوتبال حاکم است، باعث میشود منتقدانش زیاد شود. دیگر ورزشها، اصلاً نیازی نمیبینند که فلسفۀ اخلاقیشان را به همه بگویند تا بقیه، تحسینشان کنند. اما، چرا فوتبال، این کار را انجام میدهد؟
هیچکدام از ورزشها، بهاندازۀ فوتبال، با نژادپرستی درگیر نبودهاند. هیچکدام از ورزشها، بهاندازۀ فوتبال، اینهمه خشونتِ تماشاگر را به خود ندیده است. رشوه دادن و فساد مالی در نقلوانتقالِ بازیکنان فوتبال، به امری طبیعی تبدیل شده است. در سال ۲۰۱۵، فسادهای مالی و رشوهگیریهای سنگین در فوتبال افشا شد و بهدنبالش، رئیس فیفا، جوزف سپبلاتر14، برکنار شد.
زمانی بود که همه فکر میکردند کودکآزاری، فقط در ژیمناستیک اتفاق میافتد، اما بررسیهای بیشتر نشان میدهد که از دهۀ ۱۹۷۰ تا به امروز، در فوتبال هم کودکآزاری رخ میدهد. زنانِ ورزشکار در استرالیا، اخیراً جنبشی تشکیل دادند تا با «فرهنگ آزار جنسی» مقابله کنند.
هیچ ورزشی بهاندازۀ فوتبال، محبوب نیست، اما افسوس که اینهمه اشتباهاتِ مُهلک، در فوتبال وجود دارد و از جهات گوناگون، به آبروی فوتبال، لطمه میزند. فوتبال، همیشه تلاش میکند که از بحرانهای اخلاقی، به سلامت بیرون آید. این شفافیتهایی که در فوتبال وجود دارد، چهبسا، تلاشی باشد برای رسیدن به قلههای اخلاق و از بین بردنِ بدگمانیها. پیمودن این مسیر، جسارت میخواهد و باید برایش هزینه داد. اگر به نتیجه نرسد، دوروییِ جامعۀ فوتبال، نمایان میشود.
پی نوشت
- George Floyd؛ مردی آفریقاییـآمریکایی بود که در حین دستگیری توسط پلیس در مینیاپولیس، یک افسرِ پلیس، بهمدت ۹ دقیقه و ۲۹ ثانیه گردنش را فشار داد تا کشته شد. بعد از کشته شدن او، اعتراضات علیه نژادپرستی، افزایش یافت.
- International Olympic Committee (IOC)
- National Football League (NFL)
- Newcastle United
- Washington Post
- beIN Sports
- Amnesty International
- Manchester City
- Forbes magazine
- Callum Robinson
- West Bromwich Albion
- Jurgen Klopp
- Liverpool
- Joseph Sepp Blatter