آیا دین به زندگی ما معنا میدهد؟
معنای زندگی چیست؟ این پرسشی بود که فیلسوفان اگزیستانسیالیست را بر آن داشت تا پیش و بیش از سایر اندیشمندان با شیوه و رویکردی متفاوت به بحث معنای زندگی بپردازند. اما اگزیستانسیالیستها تنها گروهی نبودند که از میان فیلسوفان در پی پاسخ این پرسش بودند. ارائهی نظری درخور و قابل دفاع درباره معنای زندگی، از دغدغههای اساسی فیلسوفان تحلیلی نیز در چند دههی اخیر بوده است؛ ولی نظریهپردازی در اینباره نیاز به برداشتن گامهای اساسی داشت که فیلسوفان تحلیلی با معناشناسی «معنای زندگی» و «تفکیک تقریرهای گوناگون درباره زندگی» برداشتند.
در کتاب حاضر کوشیده شده است تا توصیف نسبتا کاملی از رویکردها و نظریههای معنای زندگی و شیوه مواجهه فیلسوفان تحلیلی با آنها ارائه شود. در بازار نشر ایران، عمده کتابهای موجود در حوزه «فلسفه دین» و «معنای زندگی» ترجمهای بوده و کتابهای تالیفی از این دست، کمتر به چشم میخورند. نویسنده در این کتاب بدون آنکه در دام اطناب بیفتد، آراء اندیشمندان و صاحبنظران بسیاری را بررسی کرده است. شیوه به کار رفته در کتاب حاضر، چنان که از عنوان آن نیز برمیآید، تحلیلی است. مخاطب در این شیوه معمولا با تقسیمبندیهای متعددی مواجه میشود. حسن این شیوه این است که دارای دقت زیادی است اما در عینحال باید دانست که مطالعهی چنین کتابی توجه و تمرکز بیشتری را میطلبد.
محمدرضا بیات استادیار و عضو هیئت علمی گروه کلام و فلسفه اسلامی دانشگاه تهران است. او دارای دکتری فلسفه دین از دانشگاه تهران است. از وی آثار متعددی در زمینه فلسفه و دین منتشر شده است.
کتاب پیشرو مشتمل بر سه فصل است:
فصل اول: مقدمات
مطالبی که در فصل اول به آن پرداخته شده است، عبارتند از:
- ارائه تصویری روشن از معنای زندگی به کمک ایضاح مفاهیم اساسی و تفکیک تقریرهای گوناگون آن.
- نظریهپردازی در حوزه معنای زندگی و نقد نظریات رقیب.
- توضیح روش معرفتشناختی اتخاذشده که عبارت است از توسل به شهود انسانی برای ایضاح مفاهیم و ابداع نظریات گوناگون.
- برشمردن ویژگیهای این روش، از جمله استفاده از شیوه استدلال بهترین تبیین.
- بررسی چرایی تبدیلشدن معنای زندگی به یک مسأله در میان فیلسوفان. (تا پیش از قرن بیستم چنین بحثی در میان فیلسوفان مطرح نبوده است.)
- معرفی دو رویکرد در پاسخ به مسأله معنای زندگی که عبارتند از:
الف. رویکرد استیس1: استیس معتقد بود معنای زندگی همان هدف زندگی است. مطابق دیدگاه او از بین رفتن علت غایی و هدف زندگی در ساحت علوم تجربی، سبب شد تا انسان در زیستن خویش نیز دچار بیمعنایی شود.
ب. رویکرد لندو آیدو: آیدو بر این باور بود که افول ارزشها، سکولاریزم و برچیدهشدن ساحت قدسی از زندگی انسانها مهمترین علل بیمعناشدن زندگی انسانها هستند. - تأکید بر این نکته که فیلسوفان باید بههرحال به این مساله بپردازند، حتی اگر پیداشدن چنین مسألهای ریشهای منطقی نداشته باشد.
فصل دوم: فیلسوفان تحلیلی و معنای زندگی
در فصل دوم بیشتر به مقدمات لازم جهت ورود به بحث پرداخته میشود. مباحث مطرحشده در این فصل عبارتند از:
- ایضاح دو مفهوم «معنا» و «زندگی» و در نهایت تبیین ترکیب «معنای زندگی»: در کتاب پیشرو معانی متعددی برای «معنا» ذکر شده است که از این میان سه معنا تناسب بیشتری با بحث دارد:
الف. هدف زندگی.
ب. ارزش زندگی.
ج. کارکرد زندگی.
از این میان، به معنای «ارزش زندگی» بیش از سایر معانی پرداخته شده است؛ معنایی که عمده نظریات نیز بر اساس آن پیگرفته شدهاند. - معرفی رویکردی که در کتاب حاضر به آن پرداخته شده است که عبارت است از بیان تقریرهای هنجاری از دیدگاه سوم شخص و جزءنگرانه. در این دیدگاه گفته میشود که معناداربودن زندگی ناظر به رفتارها یا تجربیات خاص است که به ما اجازه میدهد تا معنای زندگی را به تمام آن انتساب بدهیم. از طرفی نگاه ما، هنجاری است به این معنا که در پی «بایدها» و «نبایدها» و توصیهها هستیم و نه توصیف زندگیهای معنادار. (گویا مولف بررسی رویکرد توصیفی را کاری روانشناختی – ونه فلسفی – میداند.). «دیدگاه سوم شخص» نیز به این معنا است که ما باید به عنوان ناظر بیرونی در مقام توصیه بربیاییم. در مقابل، برخی معتقدند که برای معناداربودن یک زندگی باید تمام اجزای آن به طور کلی دارای معنا باشند.
فصل سوم: رویکردها و نظریههای معنای زندگی
در فصل سوم به بررسی رویکردها و نظریهها پرداخته میشود. بیان جزئیات این دیدگاهها در حوصلهی نوشته حاضر نمیگنجد و در نتیجه صرفا مجبوریم به کلیات بپردازیم.2
حال به بررسی اجمالی رویکردهای مطرحشده میپردازیم:
- رویکرد طبیعتگرایانه: در این رویکرد گفته میشود که ارزشهای موجود در طبیعت و همین جهان برای معنادارشدن زندگی کافی است. خود این رویکرد به دو دستهی رویکردهای طبیعتگرایانه براساس نظریههای انفسی و رویکردهای طبیعتگرایانه براساس نظریههای آفاقی تقسیم میشوند. در رویکرد اول ارزشهای اینجهانی، subjective و وابسته به نگاه انسان به هستی بوده و در رویکرد دوم ارزشهای این جهانی، خارج و مستقل از نگاه انسان وجود دارند. نظریههای آفاقی نیز خود به نظریهی آفاقی محض و نظریهی آفاقی کامل بخش میشوند. در نظریههای آفاقی محض گفته میشود که صرفا ارزشهای بیرونی برای معنادادن به زندگی کافی هستند، اما در نظریههای آفاقی کامل گفته میشود که علاوه بر نگاه آفاقی باید به نگاه انفسی نیز نظر داشته باشیم. مولف کتاب با توجهدادن به این نکته که برخی توانستهاند با نگاه آفاقی به زندگی خود معنا ببخشند، به نقد نگاه انفسی میپردازد. ثانیا به عقیده مولف کتاب اگر نگاه ما انفسی باشد، دیگر ملاک و معیاری برای داوری بین ارزشها و معنای زندگی افراد مختلف نخواهیم داشت. نظریههای دیگری نیز در این باب وجود دارند که نویسنده به آنها نیز نقدهایی وارد دانسته است، از جمله این که اولا این نظریهها نمیتوانند به طور کامل معنای زندگی را ایفاء کنند و ثانیا برخی نظریات – که از قوت بیشتری برخوردارند – نمیتوانند بین زندگی اخلاقی و زندگی معنادار به خوبی تفکیکی قائل شوند.
- رویکرد ناطبیعتگرا: کسانی که این رویکرد را پذیرفتهاند معتقدند که برای معنادادن به زندگی، به ارزشهای درونجهانی و برونجهانی احتیاجی نداریم، بلکه به این منظور به یکسری مقدمات فلسفی مثل اختیار، هدفداری و … نیاز داریم که فینفسه برای معنادادن به زندگی کافی هستند.
- رویکرد فرا طبیعتگرا: باورمندان به این رویکرد ارزشهای طبیعی را کامل ندانسته و قائل به ضرورت ایمان به خدا یا معاد(جاودانگی) یا هر دو برای معنادادن به زندگی هستند. نقدی که به این رویکرد وارد است این است که برخی توانستهاند بدون توسل به این رویکرد به زندگی خود معنا ببخشند.
بریده کتاب:
«…. رویکردهای طبیعتگرایانه و ناطبیعتگرایانه لزوما با آموزههای دینی ناسازگار نیستند، بلکه میتوان نظریهای طبیعتگرا یا ناطبیعتگرا ارائه کرد که آموزههای دینی هم از آن حمایت کنند. فیلسوفان تحلیلی اغلب مدافع رویکرد طبیعتگرا یا ناطبیعتگرا هستند و به نقد رویکرد فراطبیعتگرا و نظریههای وابسته به آن درباره ضرورت وجود خداوند یا جاودانگی انسان به عنوان آموزههای اساسی ادیان، برای معنای زندگی پرداختهاند. از همینرو، عنوان کتاب را «دین و معنای زندگی در فلسفه تحلیلی» نهادم … »
چند نکته در نقد این کتاب:
- انتخاب عنوان «دین و معنای زندگی» محل تأمل است، چرا که محور بحثهای این کتاب دین نیست و صرفا در انتها – و آنهم از نظرگاه فلسفی – به مباحث دینی پرداخته شده است.
- تمام نظریههای موجود در کتاب بر مبنای «جدایی ساحت اخلاق از معنای زندگی و خوشبختی» نقد میشوند. حال آنکه این مبنا خود به خوبی اثبات و تبیین نشده است.
- تقسیمبندیهای مطرحشده در فلسفه تحلیلی به جهت پسینیبودن بعضا نمیتوانند تمام نظریهها را در بگیرند. به عنوان مثال پروژهی فیلسوفی مثل نیچه این است که زندگیای را تعریف کند که در آن نه ارزشی وجود دارد و نه هدفی و این دیدگاه در ذیل هیچکدام از دستهبندیهای ذکر شده قرار نمیگیرد.
اطلاعات شناسنامهای:
عنوان کتاب: دین و معنای زندگی در فلسفه تحلیلی
نویسنده: محمدرضا بیات
تعداد صفحات: ۲۴۰
ناشر: دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۹۰
زبان: فارسی
پی نوشت
- Walter Terence Stace
- پیش از ورود به مباحث مطرح شده در این فصل شایسته است که به بیان تفاوت «رویکرد» (approach) و «نظریه» بپردازیم: رویکرد، نظرگاه و مبانی کلیای است که چه بسا آنها را پیش از ورود به بحث اتخاذ کردهایم. در مقابل نظریه، در ذیل رویکرد تعریف میشود؛ به عنوان مثال سه رویکرد ذکر شده در این کتاب عبارتند از: رویکرد طبیعتگرا، ناطبیعتگرا و فراطبیعتگرا که در ذیل هر کدام از این رویکردها نظریات مختلفی مطرح شده است.