آیا تغییر خلق و تهذیب آن امکانپذیر است؟
پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: اگر بشنوید که کوهی از جای خود کنده شد، آن را بپذیرید ولی اگر بشنوید که مردی خوی خود را رها کرده باور مکنید. زیرا زود باشد که به اخلاقی که بدان مفطور است بازگردد. این روایت و روایات و آیاتی مشابه این مورد این شبهه را در ذهن ایجاد میکند که آیا خلق و خو قابل تغییر و اصلاح است؟ برخی در جواب این شبهه گفتهاند: خلق بر دو نوع است؛ طبیعی و عادی. مزاج عادی یا ملکه عادی که کسبی است، با تکرار و تمرین قابل تغییر میباشد. به همین دلیل پیامبر در حدیثی دیگر فرمودهاند: بُعِثًتُ لِاتمم مَکارِمَ الاَخلاق.
فضائل از نظر ارسطو دو نوعند: ۱- عقلانی ۲- اخلاقی. فضائل عقلانی از طریق آموزش و فضائل اخلاقی از طریق عادت کسب میشوند. هیچ فضیلت اخلاقیای از راه طبع کسب نمیشود. چیزی که مأخوذ از طبع است، ” قابلیت” کسب فضیلت اخلاقی است. خود فضائل در اثر عادت پرورده و شکوفا میشوند. به نظر ارسطو ما با عمل به اعمال فضیلتآمیز، به شخص بافضیلت تبدیل میشویم. در واقع، عادات، احوال شخصی ما را شکل میدهند.
از متن کتاب: شریفترین مردم کسی است که بهره وی از این نفس (ناطقه) بیشتر است و رفتنش به سوی آن تمامتر و وافرتر، و هرکس که یکی از این دو نفس دیگر بر وی غلبه کند، برحسب غلبه این نفس بر او از پایگاه انسانیت فرو میافتد. پس بنگر تا نفس خود را کجا مینهی و میخواهی در کجا فرود آیی. زیرا این کاری است که به خود تو موکول است و به اختیار تو بر میگردد.
ابن مسکویه با تأثیر از ارسطو میگوید: ما نمیتوانیم بگوییم که خلق، طبیعی انسان نیست و بیان آن این است که ما به قبول خلق مجبول (سرشته) هستیم و به نیروی تأدیب و مواعظ، دیر یا زود از آن انتقال میتوانیم یافت.
به صورت کلی وی غرض کتاب را این میداند که برای نفس خود خویی به دست آوریم که با آنها، کارهای زیبا صادر شود و در آن سختی هم نباشد. مبادی این غرض به کمک اخلاق و روش تعلیمی امکانپذیر است. شرط رسیدن به این امر شناخت نفس است؛ نفسی که جسم و یا جزئی از جسم و یا در عرض آن نیست. ابن مسکویه سپس به اراده توجه میکند. امور ارادی افعال و ملکاتی است مخصوص انسان. قوّه فکر و تمییز نیز به افعال ارادی تعلق دارد.
این امور ارادی میتواند خیر و یا شر باشد. اگر موانعی ما را از رسیدن به مقصود نیک باز دارد آن را شر و شخص مرتکب را شریر میدانیم. اما آدمی برای کسب خیرها آفریده شده است. خیرات انسان و ملکات در نفس وی بسیار است و برای کسب و تکمیل آن به زندگی اجتماعی نیاز دارد. بدین سان لازم است هر شهروندی دیگری را دوست بدارد و کمال خود را در کمال دیگری بداند. به همین دلیل می گویند انسان بالطبع مدنی است. به این ترتیب اخلاق بر اساس اجتماع انسانی شکل می گیرد. سپس با اشاره به سه قوه نفس، یعنی ناطقه، غضبیه و شهویه به شرح هر یک می پردازد.
فضائل (که حد وسط دو صفت اخلاقی است) و اضداد مقابل آنها نیز بر حسب همین قوا و به تعداد آنها هستند. فضائل سهگانه اصلی ازین قرارند حکمت، عفت، شجاعت. جمع این سه فضیلت در حال اعتدال باعث ایجاد فضیلتی در فرد میشود که عدالت است. همه فضایل اخلاقی دیگر از این چهار فضیلت سرچشمه میگیرند. اما اضداد این فضایل هم چهار خلق است: جهل، شره، جبن و جور. و همه رذائل اخلاقی نیز از این چهار رذیلت نشأت میگیرند.
کتاب 1 شامل یک بخش مقدمه و شش مقاله میباشد که بخشی نهایی تحت عنوان چند توضیح و استدراک به آن اضافه شده است:
موضوعات مقاله نخست: تعریف نفس، ضرورت اجتماع و تعاون، قوای سهگانه نفس و ذکر فضایل ذیل آنها، اوساط فضایل که خلاصهای از آن در بخش بالا آورده شد.
موضوعات مقاله دوم: تعریف خلق، تهذیب و کمال انسانی ، کمال انسانی در لذات حسی نیست و…. از نظر ابن مسکویه همه افراد در پذیرش فضیلت دارای یک مرتبه نیستند. اما با تربیت میتوان خلق را نیک کرد. وی با اعتقاد به اکتسابی بودن خلق به رای رواقیون، جالینوس و وارسطو اشاره میکند. مثلا با استفاده از رأی ارسطو میگوید: هر خلقی را میتوان تغییر داد. و هر چیزی که امکان دگرگون شدن داشته باشد بالطبع (از روی سرشت) نیست. در این صورت هیچ خلقی بالطبع نیست. (ضرب دوم شکل اول قیاس)
موضوعات مقاله سوم: تعریف خیر و سعادت و مراتب آن، اقسام سعادت در مذهب ارسطو، شرایط کسب سعادت، لذت سعادت حکمی لذت حقیقی است، ارسطو و معاد ، و سعادت برتر از هر مدحی است.
موضوعات مقاله چهارم: تعریف عدالت، فضایل پست و فضایل حقیقی، عدالت حقیقی، اقسام عدالت، نظر ارسطو درمورد رفتار عادلانه با خالق ، عدالت شامل همه فضائل است، عدالت هیأتی نفسانی است، عدالت یا محبت؟
در باب مؤلف: ابن مسکویه با نام دقیق ابوعلی احمد بن محمد بن یعقوب رازی ملقب به خازن متولد سده چهار قمری است. وی هم دوره ابن سینا میباشد و با وی مباحثاتی نیز داشته است. وی در طول زندگی طولانی خود به حکمت، ریاضی، کلام، طب، فلسفه، تاریخ و ادب و علم اخلاق مسلط شد. هرچند اجداد وی زرتشتی بود، اما وی مذهب شیعه داشت. ابن مسکویه علاوه بر تهذیب الاخلاق تالیفات فراوانی نیز داشته است که کتاب مذکور بر بسیاری از متفکرین پس وی همچون غزالی، خواجه نصیر طوسی، جلال الدین دوانی و … تاثیرات فراوان گذاشت.
موضوعات مقاله پنجم: عدالت و محبت، محبت و صداقت و انواع آن، سیرت آدم نیکوکار و سیرت آدم بدکار، دوستی ، فضائل انسانی و فضائل الهی و …. علاقه به حکمت و پرداختن به تصورات عقلی مخصوص جزء الهی انسان است. افراد در فضیلت و سعادت مراتب دارند. برخی به طبع نیکند و بعضی به شرع به تعلّم نیک میشوند. هرکس به طبع نیک باشد ، این برای محبّت خدا و به قول ارسطو از عنایت خدا بوده است.
موضوعات مقاله ششم: صحت نفس، امراض نفس، غضب، عُجب ، مراء و مزاح ، خوف از مرگ حزن و علاج آن و…. مثلا در باب حزن میگوید: سبب حزن طمع به اندوخته های جسمانی و خواسته های بدنی است. آزمندی به غیرممکنات نیز موجب ناامیدی و ناامیدی موجب حزن می گردد.
به صورت کلی ابن مسکویه از آثار گذشتگان بهره فراوان گرفته است؛ هرچند از منابع مطالعات خود به ندرت نام می برد. ارسطو، فرفوریوس، رواقیون، افلاطون، سقراط، جالینوس ، ابوعثمان دمشقی و الکندی از جمله افرادی هستند که وی از آنها متأثر بوده است و به آنها اشاره میکند. نثر کتاب در زبان اصلی آن و البته در مواردی از ترجمه آن دارای پیچیدگی و گاه تکرارهای غیرضروی میباشد که انتقال مفهوم را دچار مشکل نموده است. مترجم کتاب، دکتر علی اصغر حلبی با اشاره به عادت ما ایرانیان به ساده اندیشی، دلیل مهجور ماندن کتاب را هم در همین نکته میداند. اما به صورت کلی تهذیب الاخلاق از اندیشه فلسفی – اخلاقی نیرومندی برخوردار است که در نوع خود حکیمانه و پخته جلوه میکند. به علاوه در حوزه خود، به دلیل ورود به مباحث گوناگون فلسفه اخلاق نسبت به آثار گذشتگان از کمال نسبی را داراست.