نسبیگرایی اخلاقی
نویسنده در این فصل از سه جهت دربارهی نگرانیها و تردیدهایی که در مورد اخلاق وجود دارد، بحث میکند. این سه جهت عبارتند از:
۱٫ خودگرایی
۲٫ نسبیگرایی (relativism)
۳٫ نظریهی خطا
نسبیگرایی
نسبیگرایی یکی از مناشی تردید در اخلاق است. البته هر کدام از ما تردیدهایی در رابطه با درستی یا نادرستی کارهایمان به لحاظ اخلاقی داریم. این گونه تردیدها را تردیدهای سازمانی و ساختاری نمینامیم، چرا که این تردیدها معمولا با یک گفتوگو یا ارجاع قابل حل هستند. ما وقتی در اخلاق از تردید یا شکاکیت صحبت میکنیم، منظورمان شکاکیت در کل شان و جایگاه اخلاق است، نه در مورد یک کار به خصوص.
ایدهی اصلی relativism این است که برای اخلاق معیارهای عینی وجود ندارد. منظور از معیار عینی معیاری است که برای هر فرد – حتی اگر آن به معیار اعتقادی نداشته باشد – معتبر است؛ مثلا عینی بودن رنگ قرمز به این معنا است که عینیتش حتی بر کسی که به آن معتقد نیست، نیز حاکم است. همچنین عینی بودن چیزی به این که ما به آن اهمیت میدهیم یا نمیدهیم یا به این که آن چیز خوشایند ما است یا نیست، بستگی ندارد. ممکن است چنین معیارهایی در علومی همچون فیزیک، ریاضیات، شیمی و … وجود داشته باشند اما بر اساس نسبیگرایی اخلاقی این معیارها در اخلاق وجود ندارند. با این حال همانطور که در مورد خودگرایان نمیتوانستیم بگوییم شکاک هستند، در مورد نسبیگرایان نیز نمیتوانیم چنین ادعایی کنیم، چرا که نسبیگرایان خود دارای باوری اخلاقی هستند؛ باوری که مطابق آن ارزشهای اخلاقی تابع فرهنگ عرفی است. علاوه بر این نسبیگرایان در کانتکسی به خصوص معرفت اخلاقی را قبول دارند؛ مثلا میگویند: حجاب در ایران یک ارزش است. بنابراین میتوان گفت ایشان صدق را به شکلیcontextual قبول دارند. سخن اصلی نسبیگرایان این است که اخلاق مثل قانون، عرف و … ساختهی دست بشر و برای بشر است.
بر اساس نسبیگرایی اخلاقی، معیار درستی یا نادرستی یک عمل صرفا مجاز شمرده شدن یا نشدن آن عمل در جامعهای است که شخص در آن زندگی میکند. بنابراین مطابق این دیدگاه اخلاق امری ساده است و چیز پیچیدهای در آن وجود ندارد. با این اوصاف میتوان گفت که قبل از این که شخصی وارد جامعهای شود، چیزی به نام اخلاق وجود نخواهد داشت.
پرسش: آیا همهی نسبیگرایان اخلاقی چنین هستند؟
پاسخ: بله. البته نسبیگرایان اخلاقی دستهای از والنتاریستها هستند. با این حال همهی والنتاریستها نسبیگرا نیستند. والنتاریستها کسانی هستند که معتقدند چیزی که اخلاق را تعیین میکند، اراده است، نه معرفت. میدانید که والنتاریستها اقسامی دارند؛ مثلا یک دسته از ایشان الهیاتیها هستند که معتقدند خواست خدا است که در امور اخلاقی تعیینکننده است. گروهی دیگر افرادی مثل هیوم هستند که شخصگرا بوده و خودِ شخص را سازندهی امر اخلاقی میدانند.
نویسنده در ادامه میگوید دلایل زیادی برای جذابیت نسبیگرایی اخلاقی وجود دارد. یکی از این دلایل این است که تلقی عمومی از اخلاق این است که اخلاق یک امر انسانی و برای انسان است. نسبیگرایان از این مساله برداشت کردهاند که ما اخلاق را خودمان ساختهایم. وجه دیگر جذابیت نسبیگرایی این است که اخلاق را از حالت رازآلودگی خارج میکند. مطابق دیدگاههای غیر نسبیگرایانه اخلاق امری عینی است و عینیت چیزی است که قابل تجربه کردن، دیدن، شنیدن و … باشد. اگر عینیت به این معنا باشد عینیت اخلاق کجاست و به چه معناست؟ نسبیگرایی اخلاقی به راحتی این مشکل را حل میکند، چون عینی بودن اخلاق را قبول ندارد و میگوید برای تعیین درستی یا نادرستی چیزی باید به عرف مراجعه کرد. این مسیر یک مسیر روشن و scientific است که صرفا به جامعهشناسی نیاز دارد. وجه سوم جذابیت نسبیگرایی این است که نسبیگرایی معرفت اخلاقی را خیلی راحتتر توضیح میدهد و آن را صرفا به شناخت جامعه مرتبط میکند. در مقابل توضیح دادن معرفت اخلاقی مطابق دیدگاههای دیگر دشوار است؛ مثلا در شهودگرایی برای توضیح معرفت اخلاقی باید به بداهت-های اخلاقی متوسل شد که پیچیده است. وجه چهارم که اهمیت زیادی نیز دارد این است که این دیدگاه برابرگرایانه است؛ به این معنا که مطابق این دیدگاه هیچ فرهنگی فراتر یا فروتر از فرهنگ دیگر نیست؛ مثلا اگر فرهنگ تکهمسری در جایی پذیرفته شده است، به همان اندازه خلاف این فرهنگ میتواند در جایی دیگر پذیرفتنی باشد. حسن برابرگرایی در اخلاق این است که شخص را نسبت به دیگران فروتن کرده و از امر و نهی کردن او جلوگیری میکند. طرفداران این دیدگاه معتقدند این دقیقا مصداق عدل است، چرا که ریشهی عدل این است که بپذیریم همه یکسان هستند. آخرین وجه جذابیت این دیدگاه این است که به اعتقاد برخی نسبیگرایی پشتیبان خوبی برای زندگی همراه با تسامح و تساهل است. یکی از مسائلی که برای بشر امروز جذابیت زیادی دارد، همزیستی مسالمت آمیز و تسامح است. البته نمیخواهیم بگوییم بین نسبیگرایی و تسامح ارتباطی منطقی وجود دارد؛ بلکه میخواهیم بگوییم این دیدگاه به لحاظ روانشناختی سازگاری بیشتری با تسامح دارد، چون ما در این دیدگاه میپذیریم که دیگران نیز درست مثل ما بر حق هستند.
…