من بدم اما تو خوب باش! | اصول راهنمای غلبه بر دورویی اخلاقی
چند سال پیش، متوجه شدم که یک دوست به شریک زندگی خود خیانت میکند. بیدرنگ تصویر او پیش من تیرهوتار شد. سپس یادم آمد که خودم چند سال پیش، کار مشابهی انجام دادم. در آن زمان، در رابطه بسیار بدی بودم که یکجورهایی باعث میشد کاری که کردم، کمتر بد به نظر برسد. واقعیت را صادقانه به پارتنر سابقم گفتم، اما به هیچ وجه از زشتی کار من کم نکرد. با این حال، عمیقاً باور داشتم شخصی کاملاً اخلاقی هستم. اما چرا در ارزیابی دوستم آنقدر سخاوتمند نبودم؟ و چگونه بهسادگی خطای خودم را فراموش کردم؟
پژوهشهای روانشناختی نشان دادند که ما اغلب در مقایسه با خودمان، از دیگران معیارهای اخلاقی بالاتری را انتظار داریم. اما چرا اینگونه است و چگونه میتوانیم اینقدر اهل قضاوت نباشیم؟
اخلاقیات محورِ زندگی اجتماعی است. مجموعه مطالعات من و همکارانم نشان داد که ما ویژگیهای اخلاقی را ارزشمندتر از هر چیز دیگری میدانیم. در یکی از مطالعات، از افراد پرسیدیم مهمترین ویژگیها برای کسانی که در زندگی خود نقشهای مختلفی ایفا کردند (از صندوقدارهای سوپرمارکت گرفته تا معلمان، قضات و پدر و مادرها)، کدام است. در نظر آنها، ویژگیهایی مانند صداقت، انصاف، قابل اعتماد بودن از دیگر ویژگیها مانند اجتماعی یا باهوش بودن در این نقشها، ارزشمندتر بود.
همچنین به این نتیجه رسیدیم که معمولاً نسبت به افرادی که یک خطای اخلاقی مرتکب شدند، نگاه منفیتری وجود دارد تا افرادی که فاقد ویژگیهای دیگر [نااخلاقی] هستند. طبق مطالعه ما، افراد اخلاقیای که فاقد یک ویژگی اخلاقی بودند (شاید فردی صادق و فروتن، بیانصاف هم باشد) در مقایسه با افراد شایستهای که فاقد یک «خصیصه شایستگی» بودند (مثلاً فرد باهوش و ورزشکاری که خلاق نیست)، بسیار بیشتر قضاوت میشوند.
این یافتهها اهمیت اخلاق را نشان میدهد و دلیل تخریبآمیز بودن یک رسوایی اخلاقی برای یک سیاستمدار را توضیح میدهد. چنین اتفاقی از یک اظهارنظر غیرهوشمندانه یا فقدان صمیمت خیلی بدتر است.
اما چرا؟ یک پاسخ احتمالی میتواند این باشد که وقتی خصائص اخلاقی یک نفر را میسنجیم، در واقع میخواهیم بفهمیم آن فرد نسبت به ما و دیگران نیت خوبی دارد یا نه. در مقابل، وقتی هوش یا اجتماعی بودن فردی را میسنجیم، میخواهیم بفهمیم آن فرد چقدر در عمل به نیات خوب یا بدش توانایی دارد.
در تحقیقی که با گروهی دیگر از همکاران انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که افراد خصائصی مانند هوش یا اجتماعی بودن را در کسانی که اخلاقی و درستکارند، بیشتر میپذیرند. اما ترجیح میدهند وقتی کسی به نظر غیراخلاقی و فاسد میرسد، شایستگی کمتری هم داشته باشد. به نظر میرسد ارزش ویژگیهایی مانند شایستگی را به وجدان یا فقدانِ ویژگیهای اخلاقی وابسته میدانیم. این نکته میتواند دلیلی باشد بر اینکه معیارهای اخلاقی بالایی از دیگران انتظار داریم.
قواعد اخلاقی انعطافپذیر
در مقابل، ما به خطاهای اخلاقی خومان کمتر توجه داریم. همانطور که یک کش فقط تا قبل از پاره شدن میتواند کش بیاید، اکثر ما قواعد اخلاقی خود را تا حد خاصی نقض میکنیم. همین امر موجب میشود تا همچنان خود را اخلاقی بدانیم. اگر گناه بسیار بزرگی مرتکب شویم، این باور محکم متلاشی خواهد شد.
حکمتی که از این تحقیق میآموزیم، این است که همه میخواهیم خودمان را افرادی اخلاقی بدانیم، اما گاهی تسلیم وسوسه میشویم و رفتار غیراخلاقی میکنیم. این خطاهای اخلاقی برداشتمان از خودمان را به چالش میکشند و به همین خاطر، برای خنثیسازی این تهدید به انواع و اقسام ترفندهای ذهنی متوسل میشویم. این ترفندها میتوانند قبل یا بعد از عمل باشند و اغلب نسبت به آنها آگاهی نداریم.
یکی از ترفندها این است که از آزادی عمل اخلاقی سوءاستفاده کنیم. خودمان را متقاعد میکنیم که نقض [قواعد اخلاقی] همیشه بد نیست، زیرا ممکن است بقیه از آن سود ببرند یا کارهای اخلاقیای که بهتازگی انجام دادیم را به خودمان یادآوری میکنیم تا به خودمان مجوز دهیم که کمی رفتار بد کنیم. این تحقیق نشان میدهد حتی مردانی که به خشونت خانگی محکوم شدند هم میتوانند با یادآوری نمونههای بیشتر خوب تا بد، خود را اخلاقی بدانند.
ممکن است جوانب خطای اخلاقی را فراموش کنیم یا آنها را بهنحوی سازگار با طرز فکرمان تحریف کنیم. طبق تحقیق اخیر، اکثر ما وقتی کارهای بد میکنیم، از «فراموشی اخلاقی» رنج میبریم. این در حالی است که میتوانیم جزئیات بیشتری از دستاوردهای اخلاقیمان را به یاد آوریم. دیگر مطالعات نشان میدهد بعد از اینکه کار بدی میکنیم، حافظه ما نسبت به قاعده اخلاقی موقتاً ضعیف میشود یا فکر میکنیم آن قاعده بر ما با آن شدت و حدت صدق نمیکند. با این حال، به نظر نمیرسد که همین ضعف اخلاقی را از دیگران بپذیریم.
یادآوری آسیب زدن به دیگران یا نقض اخلاقیات میتواند خیلی کمرشکن باشد. بنابراین، فراموشی کارهای بدمان میتواند کمک کند تا به آن آسودگی باور به خوب بودنمان بازگردیم.
اصول راهنمای غلبه بر دورویی
آگاهی از این حقههای خودخواهانه میتواند به ما کمک کند تا با آرمانهای خود تناقض کمتر، و نسبت به دوستانمان باگذشتتر باشیم. پس برای اینکه دیگران را کمتر قضاوت کنیم و با خودمان کمی صادقتر باشیم، چه کار میتوانیم بکنیم. چهار توصیه داریم.
۱. همیشه تصور نکنید که افراد وقتی کار بدی میکنند به آن آگاهند. بسیاری از موقعیتها مبهماند و افراد (از جمله خودتان) بعضاً از این ابهام به نفع خودشان سوءاستفاده میکنند. مثلاً اگر کار بد آن فرد به دیگران سودی هم برساند، حتی ممکن است فکر کند دارد کار خوبی میکند.
۲. تصور نکنید که تمام نیروهایی که به تصمیم یک نفر شکل دادهاند را میشناسید. به چنین اطلاعاتی، حتی در مورد خودتان هم دسترسی ندارید.
۳. فروتنانه بپذیرید که همهمان از آزادی عملِ اخلاقی خود سوءاستفاده میکنیم. همهمان مرتکب گناهان کوچک بسیاری میشویم، و چه بسا آغاز گناهان بزرگ همین نقضهای غیرعمدی [قواعد اخلاقی] باشد.
۴. وقتی خطای اخلاقی مرتکب میشوید، تا جایی که میتوانید با خودتان صادق باشید. حواسمان باشد به خطاهای کوچکمان و توجیهاتی که برایشان میآوریم. این کار کمک میکند تا بفهمیم که انحراف از آرمانها چقدر آسان است. همچنین باعث میشود تا از شتابزدگی در انتقاد و فاصله گرفتن از کسانی که خطایی مرتکب میشوند، مصون بمانیم.
پس اگر کل این مقاله را خواندید، بیاییم با کاویدن خود بهجای قضاوت دیگران (از جمله من)، آموخته جدیدمان را به آزمون بگذاریم.