تاریخچه مکاتب اخلاقی مسلمین
مقدمه:
به نظر من کسی که میخواهد در حوزهی اخلاقپژوهی و مطالعات اخلاق اسلامی کار کند، برای اینکه مجبور نشود چرخ را دوباره اختراع کند، به شناخت پیشینهی این بحث نیازمند است. در دانشپژوهی، سیری منطقی داریم که بالاترین سطح آن نوآوری و نظریهپردازی است. این سیر، یک چرخهی سه مرحلهای است. مرحلهی اول بازشناسی یا بازخوانی است، سپس بازنگری و در نهایت بازسازی است. بازسازی همان نوآوری، ابتکار، خلاقیت و نظریهپردازی است. قبل از این ما باید دوگام بزرگ برداریم. اولین گام بازخوانی و بازشناسی است. به این معنا که باید به آنچه که اندیشهی بشری تولید کرده است، به خوبی احاطه پیدا کرده و آن را بشناسیم. مرحلهی دوم مطالعات انتقادی است. به این معنا که حالا که نسبت به مطلبی به خوبی شناخت پیدا کردیم، بتوانیم آن را به چالش کشیده و آسیبها و کاستیهایش را دریابیم و بعد تصمیم بگیریم که از آن عبور کنیم. این خیال خام پروردن است که بتوانیم قبل از این که چیزی را به دقت شناخته و آسیبها، کاستیها و ناراستیهایش را دریابیم، به دنبال یک نظریهی جدید باشیم. به قول فلاسفه این کار طفره رفتن است و باید مقدماتش طی شود. گامی که در حال حاضر بر میداریم، گام اول است. به این معنا که هدفگذاری آموزشی این جلسه این است که ما بر آنچه که داریم، احاطه پیدا کنیم. در پارادایم اسلامی، بدون دانستن پیشینهی کاوشهای اسلامی نمیتوانیم حرکت فاخری انجام بدهیم. این مقدمهی اول بنده بود.
مقدمهی دوم این است که به طور کلی در جهان اسلام، چهار مشرب و رویکرد بزرگ اخلاقی وجود دارد:
۱٫ اخلاق نقلی
۲٫ اخلاق عقلی
۳٫ اخلاق شهودی-عرفانی
۴٫ اخلاق تلفیقی
بر اساس اینکه دانشمند، نظریهپرداز، مولف و صاحب اثر در هندسهی ذهنی خودش، به کدام منبع معرفتی رجحان بخشیده و آن را محور قرار داده و گزارههای خود را بر اساس آنها مدلل کرده و به قول معرفتشناسان «موجه» میکند، نحلهها شکل میگیرند. میتوانیم از تعبیر مکاتب اخلاق اسلامی نیز استفاده کنیم اما این تعبیر، تعبیر دقیقی نیست. چون از واژهی مکاتب وقتی استفاده میشود که اختلافهای بنیادین وجود داشته باشد. مادامی که تمام این متفکران، اهالی قبیلهی قبله هستند و به یک قبله نماز خوانده و به یک کتاب مقدس ارجاع داده و معاد و مبدا را پذیرفته و اختلافهای پارادایمی اساسی ندارند، بهتر است از واژهی مکاتب استفاده نکنیم. در عوض، میتوانیم بگوییم مکتب اخلاقی مسلمین، چهار رویکرد دارد. البته این رویکردها تفاوتهای کمی هم با هم ندارند. اگر ما جایگاه برتر را به نقل بدهیم، رویکرد نقلی را خواهیم داشت. اگر این جایگاه را به عقل بدهیم، رویکرد عقلی را خواهیم داشت. اگر این جایگاه را به شهود بدهیم، رویکرد عرفانی را خواهیم داشت و در نهایت اگر قائل به تعاضد و همافزایی منابع باشیم، رویکرد تلفیقی را خواهیم داشت.
رویکرد نقلی:
بنده از اخلاق نقلی شروع میکنم. یکی از دورههای رویکرد نقلی، دورهی تاسیس و پایهگذاری (از سدهی دوم تا سدهی چهارم) است. رویکرد نقلی تنها جایی است که من در آن شیعه و سنی را با غلظت بیشتری تفکیک کردهام؛ چون در اینجا احادیث یا به مقام ولایت و معارف علوی برمیگردند که مدرسهای شیعی است یا به قول مرحوم علامه عسکری به مدرسهی اهل سنت برمیگردند که احادیث نبوی و آثار صحابه و تابعین از آن جمله هستند. مصنفان شیعی در این دوره اغلب از اصحاب ائمه هستند و محاسن برقی برتر از کتب دیگر است. بعد از فتوحات مفصل مسلمین، رویکردی به نام زهدمآبی و دنیاگریزی پیدا میشود که واکنشی است به گشایشها، ثروتاندوزیها و قطببندی شدن جامعهی مسلمین. انعکاس این رویکرد در فضای علمی سبب میشود تا آثاری تحت عنوان «زهدیات» نوشته شوند. زهدیات واکنش جامعهی فکری اسلامی به رویکرد ثروتاندوزانه و رفاهطلبانهای است که فتوحات موجب آن شده بود. این تالیفات همچنین واکنشی بودند به تبدیل دستگاه خلافت به دستگاه امپراطوری اموی و عباسی. در این دوره قشر عظیمی از اشراف شکل گرفته بودند. این اشراف، بر طبل دنیاگرایی میکوبیدند و این با روح تعالیم و آموزههای اسلامی ناسازگار بود. مصنفان سنی این دوره، جملگی از ائمهی حدیث اهل سنت هستند؛ مثل امام بخاری صاحب کتاب الادب المفرد، امام احمد بن حنبل صاحب رساله فی الزهد و … . جالب است بدانید که در طول تاریخ جهان اسلام تنها یک نفر به اسم ابن ابی الدنیا به شکلی تخصصی روی احادیث اخلاقی کار کرده است. او موسوعهای دارد که تمام مجلداتش روایات اخلاقی است. در بین حکما تنها کسی که این کار را کرده است، ابوعلی مسکویه رازی است که ملقب به معلم ثالث بوده و شیعه است. بنابراین از بین شیعیان تنها کسی که به شکلی تخصصی در باب حکمت عملی کار کرده است، یک فیلسوف بوده و در باب روایات اخلاقی تنها کسی که به شکلی تخصصی به احادیث اخلاقی پرداخته، یک اهل سنت است.
…