فلسفه اخلاق و معرفتشناسی
تحقیق درباره رابطه علوم با یکدیگر، به دلیل کارآمد بودن نتایج آن، امرى ارزشمند و بلکه ضرورى است. این ضرورت در فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، به دلیل قدر و منزلت ویژهاى که دارند، بیش از بقیه علوم احساس میشود.
در مقاله حاضر، سعى بر آن است تا با بررسى برخى از جنبههاى اختلاف و شباهت بین فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، این آرزو را جامه عمل بپوشانیم که کاش روزى بشر بتواند با رفع گسستگىهاى علمى، آنچنان پیوستگیهاى بین معارف و اندیشههاى خویش ایجاد کند که راه هرگونه تفرقه و تکثّر را بر خود ببندد.
فلسفه اخلاق (Ethics) و معرفتشناسی (Epistemology) دو علم ارزشمندی هستند که به رغم تفاوت ظاهری، از نوعی تشابه پنهان برخوردارند. تفاوت از حیث موضوع و تشابه از این جهت که هر دو به نوعی با ارزشها ارتباط دارند؛ اخلاق با ارزشهای مرتبط با اعمال و معرفتشناسی با ارزشهای محدود به باورها.
فلسفه اخلاق و معرفتشناسی دو علم ارزشمندی هستند که به رغم تفاوت ظاهری، از نوعی تشابه پنهان برخوردارند. تفاوت از حیث موضوع و تشابه از این جهت که هر دو به نوعی با ارزشها ارتباط دارند
مطالعات فلسفی درباره نحوه ارتباط بین اخلاق و معرفتشناسی، حکایت از دو نوع رویکرد دارد: برخی فلاسفه با باور به وجود ارتباط بین این دو حوزه، پس از بررسی شباهتهای بالقوه بین آنها، درصدد تعیین و تبیین رابطه ضروری بین این دو عرصه علم بر میآیند و گروه دوم با تمرکز بر موارد تمایز، سعی در اثبات این ادعا دارند که شباهت متصور بین دو حوزه معرفتشناسی و اخلاق، خیال و پنداری بیش نیست. از این رو، نمیتوان از ارتباط مثبت و موجود بین این دو سخن گفت.
در نوشتار حاضر ضمن بررسی مؤلفههای کلی این دو نحوه ارتباط، توجه عمده بر توجیه ابعاد مختلف تشابه معطوف شده است.
ارزیابی اخلاقی و معرفتی، نخستین نمود تشابه
به کارگیری مفاهیم ارزشی که برای ارزیابیهای اخلاقی و معرفتی استفاده میشوند نخستین نمود تشابه بین معرفتشناسی و فلسفه اخلاق است.
فلاسفه اخلاق به هنگام داوری درباره اعمال، آنها را با مفاهیم ارزشی خوب، بد، باید، نباید، صواب، خطا، وظیفه، الزامی و … ارزشیابی میکنند و از فاعل اخلاقی با عناوین خوب، بد، فضیلتمند، رذیلتمند، قدیس و … نام میبرند. مشابه این، معرفتشناسان نیز چون درباره باورها و شناسنده به قضاوت میپردازند، با به کاربردن همان زبان ارزشی، نوعی تشابه را بین این دو علم میآفرینند. مفاهیمی مانند موجه بودن، وظیفه، معقولیت و … و گزارههایی مانند «این باور موجه یا غیرموجه است»، «این فرد باید یا نباید نسبت به گزاره X باور داشته باشد»، «در صورت وجود x، پذیرش باور p یک وظیفه عقلانی است» و … از آن نمودهاند. فاعلهای شناسایی نیز در این علم، با واژههای عاقل، غیرعاقل، هوشمند، غیرهوشمند و … ارزشگذاری میشوند.
…