خوب غذا خوردن
خوب غذا خوردن به چه معناست؟ معمولاً تصور میکنیم خوب غذا خوردن صرفاً به این معناست که حواسمان به مواد غذاییای که مصرف میکنیم باشد تا مطمئن باشیم که تمام مواد و ویتامینهای لازم را برای سالم بودن دریافت میکنیم و به دشواری میتوانیم بپذیریم که خوب غذا خوردن مسئلهای اخلاقیست که باید مسئولیت آن را تقبل کنیم. افزونبراین، حتی اگر به چنین مسائلی بیندیشیم، آنها را مربوط به تولیدکنندگان محصولات و نه خودمان، در مقامِ مصرفکنندگان تلقی میکنیم. راجر جی. اچ. کینگ در این مقاله نشان میدهد که پذیرش مسئولیت اخلاقی چگونه غذا خوردن نه تنها محدود به حفظ سلامتِ فردیمان نیست، بلکه حتی فراتر از مسائلی همچون اطمینان حاصل کردن از اینکه همهی افراد در جهان غذای کافی برای خوردن دارند یا حمایت از حقوق حیوانات است. در حقیقت چگونه غذا خوردنِ ما شبکهی گستردهای از پیوندها را میان ما، محیطزیست، خاک، حیوانات و افراد دیگر پدید میآورد و بدینترتیب ما مسئول حیواناتی که در کشتارگاهها در وضعیتهای وحشتناک نگهداری میشوند، کارگرانی که در مزارع و دامداریها مورد استثمار قرار میگیرند، تأثیرات منفی کارخانههای صنعتی غذایی بر محیطزیست، حفظ یکپارچگی تکامل و تحولِ طبیعت و حتی منابعی که برای نسلِ آینده به جای خواهیم گذاشت هستیم. راجر کینگ بر ضرورتِ مشاهدهی طبیعت و تمام فرآیند مربوط به چگونه غذا خوردنِ ما آنطور که واقعاً هست تأکید میکند و بر این باور است که در جهان بیشازحد صنعتی امروزی که بهنظرمیرسد طبیعت و بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری در خطرند، به محضِ آنکه ما واقعاً متوجه فرآیند واقعی آماده شدن مواد غذایی باشیم، ناگزیر مسئولیت اخلاقی آن را نیز میپذیریم و دست به انتخابهای آگاهانهتری میزنیم.
بسیاری از افراد بهدشواری میتوانند این مسئله را جدی بگیرند که از نظر اخلاقی مهم است که ما چگونه غذا میخوریم. معمولاً ما غذاهایی را میخوریم که دوست داریم، به آنها عادت کردهایم، خانوادهمان آنها را درست کردهاند، یا ارزان قیمت و سادهاند و سریع آماده میشوند. به این ترتیب، غذا خوردن هم مانند تمام موارد مصرفی دیگر میشود. ما گمان میکنیم که تولیدکنندگان باید مسئول این باشند که چگونه محصولاتی را که ما روزانه استفاده میکنیم تولید میکنند، اما به ندرت به شیوههای مصرفی خود بهمثابه عملی میاندیشیم که خود باید مسئولیت آن را بپذیریم. هدف من در این مقاله نشان دادن این است که از نظر اخلاقی مهم است که ما چه چیزی و چگونه میخوریم. مصرف کردن غذا یا کالاهای دیگر، فعالیتیست که میتوانیم به صورت اخلاقی به آن فکر کنیم و اصلاً باید هم چنین کنیم. روشهای بهتر و بدتری برای مصرف کردن وجود دارند –روشهایی که از نظر اخلاقی قابلدفاعاند و روشهایی که اینگونه نیستند.
خوب غذا خوردن چه معنایی دارد؟ این پرسشی مبهم است. مسئلهی خوب غذا خوردن را میتوان به عنوان پرسش از نیازهای تغذیهای انسان درنظرگرفت. خوب غذا خوردن میتواند به معنی مصرف کردن کافی کالریها، ویتامینها، مواد معدنی، فیبر و هر چیز دیگری باشد که برای کارکردهای ارگانیسم انسانی لازم است. معنایِ فیزیکی خوب غذا خوردن یعنی درکِ این مسئله که چگونه جنسیت، فعالیتهای جسمانی و سطح عمومی سلامتی بر نیازهای تغذیهای ارگانیسم اثرگذارند.
خوب غذا خوردن را میتوان با توجه به چهارچوبهای فرهنگی و زیباییشناختی نیز تفسیر کرد: وقتی غذاهایی که مردم مصرف میکنند موجب رضایت خاطر آنها میشود و رنگ، بافت، طعم و عطرهای متنوعی دارند، میتوانیم بگوییم که آنها خوب غذا میخورند. سنتهای فرهنگی و عادات، بر اینکه چه غذایی به نظر مصرفکنندهای خوشایند میآید یا نه، اثرگذارند، یعنی غذایی که در یک جامعه خوشمزه تلقی میشود، ممکن است در جامعهی دیگری منزجرکننده بهنظربرسد. نوشتهها و فیلمهای محبوب دربارهی غذاها نیز اغلب ویژگی متنوع ملموس و فرهنگی خوب غذا خوردن را برجسته میکنند.
معنای ویژهی اخلاقی بودنِ خوب غذا خوردن زمانی آشکار میشود که متوجه شویم خوب غذا خوردن پیوندهایی را ایجاد میکند. این پیوندها میتوانند کوچک یا محلی و یا حتی دامنهی وسیعتری داشته باشند، اما اینکه ما چگونه غذا میخوریم میتواند به صورت اجتنابناپذیری ما را با افراد دیگر، حیوانات، زیستگاهها، زمین و حتی درکِ شخصی از هویت فردیمان مرتبط کند.
هیچ یک از این دو معنای خوب غذا خوردن به معنای دقیقِ کلمه مربوط به ملاحظاتِ اخلاقی نمیشوند. بااینحال، حتی در اینجا هم میتوانیم متوجه شویم که پرسش از خوب غذا خوردن میتواند در جهتی اخلاقی قرار گیرد. تواناییِ خوب غذا خوردن، چه به معنای تغذیهای و چه به معنای زیباییشناختی، بستگی به این دارد که فردِ مصرفکننده چگونه در شبکهی گستردهتری از روابط قرار گرفته است. هرکسی قادر به رفع نیازهای تغذیهای خود نیست. مثلاً جوامعِ کمدرآمد در مناطقِ روستایی یا درونشهری در ایالات متحده، نسبت به ساکنان مناطقِ ثروتمندتر، دسترسی کمتری به سوپرمارکتها و غذاهای باکیفیت و مقرونبهصرفه دارند.[۲] البته قطعاً دسترسی به مواد غذایی مناسب در تمام جوامع به عوامل اجتماعی بسیار زیادی، از جمله طبقهی اجتماعی، جنسیت و سن، بستگی دارد. چنین عواملی باعث میشوند تا خوب غذا خوردن در این معنای بنیادین نه تنها وابسته به انتخابهای فردی، بلکه وابسته به ویژگی اخلاقی و سیاسی شبکهی اجتماعی گستردهتری هم باشد. و وقتی صحبت از حس زیباییشناختی در خوب غذا خوردن میشود، حتی کسانی که به مواد غذایی مناسب دسترسی دارند هم ممکن است از دانش فرهنگی یا مهارتهای آشپزی بیبهره باشند و درنتیجه نتوانند غذا خوردن را تبدیل به تجربهای جالب و متنوع یا از نظر فرهنگی و زیباییشناختی معتبر کنند. علتِ چنین عدمموفقیتهایی میتواند ریشه در بیعدالتیهای سیاسی و اخلاقی داشته باشد که مستلزمِ تجزیه و تحلیلی اخلاقیاند.
در راستای هدف اصلی این مقاله، معنای ویژهی اخلاقی بودنِ خوب غذا خوردن زمانی آشکار میشود که متوجه شویم خوب غذا خوردن پیوندهایی را ایجاد میکند. این پیوندها میتوانند کوچک یا محلی و یا حتی دامنهی وسیعتری داشته باشند، اما اینکه ما چگونه غذا میخوریم میتواند به صورت اجتنابناپذیری ما را با افراد دیگر، حیوانات، زیستگاهها، زمین و حتی درکِ شخصی از هویت فردیمان مرتبط کند. این روابط، چه با دیگران و چه با خودمان، موضوعاتِ مهمی در تأملات اخلاقی بهشمارمیروند. پیش از آنکه بتوانیم مسئولیتِ غذا خوردنمان را تقبل کنیم، باید ابعادِ ارتباطیِ مصرف کردن را درک کنیم.
پیوندهای ایجاد شده بر اثر چگونه غذا خوردنِ ما در جهات بسیار متنوعی گسترش مییابند. دمدستیترین نوعِ این روابط، غذا خوردن با دیگران است. غذا خوردن خانوادهها را دورِ هم جمع، روابط تجاری را حفظ و فرصتهایی را برای ایجاد روابط عاشقانه فراهم میکند. بسیاری از افراد که نگرانِ از هم پاشیدنِ خانوادهشان هستند، به عنوانِ نشانهای از این مشکل به این واقعیت اشاره میکنند که دیگر با هم غذا نمیخورند. اهمیت و معنای اجتماعی با هم غذا خوردن فراتر از کارکردِ بیولوژیکی تغذیهی انسان است. بنابراین شاید به همان اندازه که فکر کردن به اینکه چه چیزی میخوریم مهم است، فکر کردن به اینکه با چه کسی دلمان میخواهد غذا بخوریم هم اهمیت داشته باشد.
افزونبراین، چگونه غذا خوردن ما باعثِ حفظ روابطمان با اجدادمان، گروههای قومی و مناطق مسکونی هم میشود. علیرغمِ صنعت فستفود –و به عنوانِ طعنهای به تأثیرش بر همسانسازی عادات غذایی- بسیاری از سنتهای غذایی وابسته به مناطق و قومیتها هنوز در ایالات متحده حفظ شدهاند. غذاها و شیوهی طبخ در ایالت مین متفاوت از ایالت لوئیزیانا یا نیومکزیکوست؛ عادات غذایی نیویورکیها با اهالی دوبوک یا سانفرانسیسکو فرق دارد. بسیاری از آمریکاییها که اجدادی از اقوامِ مختلفی دارند، هویت شخصی و جمعی خود را نسبتاً از طریقِ وفاداری به شیوههای خاص طبخ و غذاخوردن نشان میدهند. اینکه دیگر مانند مردم و اجدادت غذا نخوری، نه تنها میتواند نشانهی خیانت تلقی شود، بلکه به خودی خود اصلاً نوعی خیانت است.
…