
همدلی بیمارگونه شاید رذیلت باشد!
همدلی بیمارگونه چگونه رذیلت است؟
در ماههای اخیر، همدلی به موضوع پرطرفداری تبدیل شده است که میلیونها بازدید و جستوجو را به خود جلب کردهاست.
کارکنان برای تقویت آسایش خود همدلی بیشتری را درخواست میکنند و مدیران و سازمانها با تلاش برای ابراز کردن فرهنگ همدلی به این درخواستها پاسخ میدهند. اما تریسی براور جامعهشناس استدلال میکند که همدلی با مشکلات قابلتوجهی همراه است.
همدلی، وقتی به درستی از آن استفاده نشود یا اشتباه فهمیده شود، میتواند منجر به انتخابهای ضعیف، سلب قدرت و خستگی مفرط شود و حتی میتواند زمینهساز پدیدههای وحشتناکی مانند قاچاق انسان شود.
مهم است که بدانیم تمرکز بر همدلی موجه است. پژوهش کاتالیست نشان داد که وقتی مدیران همدلتر هستند، افراد تمایل بیشتری به نوآوری، مشارکت فعال و ماندن در شرکت خود دارند.
بهعلاوه، تحقیقی که در زیستشناسی فرگشتی منتشر شدهاست، نشان داد زمانی که همدلی در فرایندهای تصمیمگیری وارد میشود، همکاری افزایش مییابد.
براساس مطالعهای از کالتریکس، رفاه کارکنان نیز با همدلی مرتبط بود. این تحقیق نشان داد، زمانی که رهبران همدلی بیشتری از خود نشان میدادند، افراد سلامت روانی بهتری را گزارش کردند و اظهار داشتند که میتوانند خود را بیش از پیش وقف کارشان کنند.
اما با وجود تمام دادههای مثبت دربارۀ همدلی، این مفهوم محدودیتهایی نیز دارد. ما به جامعهای عادل، واقعبین و منصف نیاز داریم و برای این اهداف، همدلی بهترین راهنمای اخلاقی نیست. درواقع، همدلی میتواند منجر به تصمیمگیریهای ضعیف شود.
اگر افراد بیش از اندازه با رنج دیگران همذاتپنداری کنند، همدلی میتواند به فرسودگی و خستگی مفرط منتهی شود.
همچنین جامعهای میخواهیم که مردمش مهربان و دلسوز باشند، کار درست را انجام دهند و خیرشان به دیگران هم برسد. همدلی با همۀ اینها مرتبط است، ولی تنها محرِّک این رفتارهای اجتماعی نیست.
همدلی چیز خوبی است، اما همهچیز نیست. مهم است تلهها، مشکلات و پیامدهای ناخواستهای را که ممکن است با آن همراه باشد، بشناسیم.
در واقع، همدلی یعنی خود را جای دیگری قرار بدهیم؛ یعنی تصور کنیم اگر جای فرد دیگری بودیم، چه فکری میکردیم (همدلی شناختی) یا چه احساسی داشتیم (همدلی عاطفی).
متأسفانه، مردم معمولاً راحتتر با افرادی که به خودشان شبیهترند همذاتپنداری میکنند. علوم اجتماعی نشان میدهد که نزدیکی، عامل اساسی در روابط است و بر میزان پذیرش افراد تأثیر میگذارد.
با افرادی که بیشتر در تماس هستید، روابطی عمیقتر خواهید داشت. همچنین، تمایل دارید که بیشتر او را باور کنید و همدلی بیشتری نسبت به او داشته باشید.
بهعلاوه، مطالعات در زمینۀ دوستی بارها نشان داده است که افراد با کسانی که وجوه اشتراک بیشتری دارند، روابط قویتری برقرار میکنند.
همۀ اینها به این معناست همدلی شما بیشتر متوجه کسانی خواهد بود که بیشتر میبینید و شباهت بیشتری به شما دارند.
همدلی امری ذهنی است و در نتیجه میتواند منجر به سوگیری شود. اگر از همدلی بهعنوان راهنمای تصمیمگیری استفاده کنید ــ به این معنا که به یک فرد یا گروه اهمیت دهید و بر اساس این احساس، تصمیمات مهمی بگیرید ــ ممکن است این کار به تبعیض یا عدم بیطرفی نسبت به دیگران منجر شود.
سعی کنید با افراد مختلفی، بهویژه با کسانی که با شما تفاوت دارند و میتوانید از آنها بیاموزید، ارتباط داشته باشید.
اطمینان حاصل کنید که تصمیمات را نه تنها بر اساس کسانی که بهتر میشناسید، بلکه با در نظر گرفتن کسانی که کمتر با آنها آشنا هستید میسنجید.
محبوبیت همدلی باعث شده است که بسیاری از سازمانها مدیران و کارکنان خود را تشویق کنند تا نسبتبه دیگران همدلتر باشند.
زمانی که این رویکرد به افزایش تمرکز بر افراد، مهربانی و شفقت منجر شود، دلیلی برای تردید در آن وجود ندارد.
تحقیقات دربارۀ تکدیگری کودکان نشان میدهد که کمک مالی به کودکان در برخی کشورها میتواند ناخواسته به افزایش قاچاق انسان منجر شود.
یکی از پیامدهای ناخواستۀ تأکید بیش از حد بر همدلی، میتواند فرضیات نادرست دربارۀ دیگران یا غفلت از پرسش دربارۀ تجربیات آنها شود. این وضعیت ممکن است شرایطی ایجاد کند که در آن افراد فرصت بیان دیدگاههای خود را نداشته باشند.
اگر اعضای تیم یا مدیران تصور کنند که بهطور کامل دیگران را درک کردهاند و در نتیجه تلاش کنند مشکلات آنها را خودشان حل کنند ــ بهجای اینکه منابع و حمایتهای لازم را برای حل مشکلات توسط خود افراد فراهم کنند ــ میتواند منجر به تضعیف توانمندی آنها شود.
اگر همدلی به درستی درک نشود، میتواند به فرهنگی را ایجاد کند که در آن افراد مسئولیتپذیر نیستند. گاهی همدلی را از بین بردن همۀ موانع و چالشها تعریف میکنند. اما درواقع، میتوان شرایط کسی را درک کرد و در عین حال او را مسئول انتخابها و اقداماتش دانست.
مسئول دانستن افراد نشان میدهد که مشارکت آنها اهمیت دارد و کیفیت کارشان برای گروه و سازمان مهم است. همدلی نباید ما را از مسئولیتی که در قبال انتخابها و شرایطمان داریم، دور کند.
شاید مهارت زیادی در حدس تجربۀ دیگران داشته باشیم، اما بسیار مهم است که بررسی کنیم، سؤال بپرسیم و بدون سلب فرصتشان برای توضیح، درکی از تجربیاتشان بهدست آوریم.
همچنین خیلی مهم است که مطمئن شویم، هنوز در قبال رفتارشان و نتایجی که به بار میآورند، احساس مسئولیت دارند.
یکی دیگر از مشکلات همدلی این است که معمولاً توجه شما را به مسائل فوری معطوف میکند و باعث میشود به یک یا چند نفر بیش از جمع بزرگی اهمیت بدهید.
طبق مطالعهای که در نشریه تحقیقات توسعه کودک منتشر شده است، تحقیقات دربارۀ تکدیگری کودکان نشان میدهد که کمک مالی به کودکان در برخی کشورها میتواند ناخواسته به افزایش قاچاق انسان منجر شود.
البته این موضوع پیچیده است، اما این نمونه نشان میدهد که همدلی ممکن است باعث شود در لحظهای خاص تصمیمی گرفته شود که با تصمیمات منطقیتر و دقیقتر ناسازگار است.
مدیری را درنظر بگیرید که نسبتبه کارمندی که با مشکلات مراقبت از کودک مواجه است، همدلی میکند و از آن کارمند کمتر انتظار دارد، در حالی که دیگران مجبور به جبران میشوند.
در این مورد، همدلی مشکلات یک نفر را حل میکند اما بر دوش دیگران بار میگذارد و شرایطی را به وجود میآورد که منجر به نابرابری و نارضایتی میشود.
همدلی بیشتر شبیه یک لیزر است تا نوری پخش و گسترده. این نوع همدلی تمرکز و توجه ویژهای ایجاد میکند که میتواند برای تعداد محدودی از افراد یا مسئلهای فوری مفید باشد، اما ممکن است باعث شود نتوانیم تصمیماتی بگیریم که به نفع تعداد بیشتری از افراد یا راهحلهای بلندمدت باشد.
در تصمیمگیریها، علاوه بر در نظر گرفتن یک فرد یا گروه کوچک، عدالت را برای گروههای بزرگتر نیز رعایت کنید. همچنین، بهجای راهحلهای محدود که ممکن است نتایج ناخواسته یا بسیار محدودی داشته باشند کل سیستم را درنظر بگیرید.
همدلی بهترین راهنمای اخلاقی نیست. در واقع، میتواند منجر به تصمیمگیریهای نادرست شود.
همچنین اگر افراد بیش از حد با رنج دیگران همذاتپنداری کنند، همدلی میتواند به فرسودگی یا خستگی مفرط منجر شود. البته، شما میخواهید به از دیگران حمایت کنید و با آنان مهربانی باشید، اما اگر بخواهید دقیقاً همان احساسی را که آنها دارند تجربه کنید و عمیقاً با احساسشان همراه شوید، بهسرعت دچار فرسودگی خواهید شد.
بهعلاوه، اگر نتوانید خود را از درد دیگران جدا کنید، ممکن است کمکهای شما پراکنده یا ناپایدار باشد؛ وقتی انرژی بیشتری دارید، بیشتر باشد و وقتی خسته هستید، کمتر.
بهجای تلاش برای همذاتپنداری عمیق با درد دیگران، اگر متوجه شوید که افراد در حال تقلا هستند و بدون به دوش کشیدن بار عاطفی آنها، با شفقت به آنها یاری برسانید، میتوانید بیشتر موثر باشید.
همدلی تأثیرات مثبت انکارناپذیری بر افراد، روابط و کسبوکار دارد. اما عاقلانه است همدلی را به شیوهای ابراز کنید که از نتایج منفی جلوگیری کند.
میتوانید همزمان با ابراز محبت، همدلی و دلسوزی، اطمینان حاصل کنید که تصمیمات شما منصفانه، توانافزا و در جهت بیشترین خیر ممکن است، بدون آنکه انرژیتان تحلیل رود. با برقراری این تعادل، اثری مثبت و ماندگار خواهید داشت.
اگر این مقاله را دوست داشتید، این مقاله هم برایتان جالب خواهد بود: تو همدردی یا تو هم، دردی؟ | خطر اخلاق بدون همدلی