گزارشی از جلسۀ ششم مدرسۀ پاییزۀ ۱۴۰۳: اخلاق و علوم شناختی
دکتر ابراهیم آزادگان، استاد گروه فلسفۀ علم در دانشگاه شریف، در این جلسه به تاریخچۀ اختلاط و همپوشانی مباحث فلسفۀ اخلاق و علوم شناختی پرداخت.
او در ابتدا با اشاره به عنوان Cognitive ethics گفت: در اینجا این عنوان را به شناخت اخلاقی ترجمه نمیکنم، بلکه اخلاقِ شناختی میگویم. این عنوان به معنای استفاده از دستاوردهای علومِ شناختی برای درک تصمیمهای اخلاقی انسان است. این مسئله که انسان چگونه تصمیم میگیرد و برای رسیدن به یک تصمیم چه فرایندی در مغز او رخ میدهد در علوم شناختی بسیار بحث شده است. یافتههای این تحقیقات کارکردهای مختلفی هم پیدا کرده، از تلاش برای تأثیر بر تصمیم شما برای خرید یک محصول گرفته تا تصمیم برای رأیدادن به یک نامزد انتخاباتی. برندها و شرکتهایی مثل اینستاگرام بسیار بر روی شیوههای تصمیمگیری و انتخاب مخاطب کار میکنند و به موفقیتهایی در پیش بردن کار خود رسیدهاند.
دکتر آزادگان سپس وارد تاریخچۀ طرح این مباحث در فلسفۀ اخلاق شد و گفت: تحقیق بر روی مسئلۀ تصمیم اخلاقی از ۲۰۱۰ با مطالعات جاشوا گرین شروع شد. گرین در دانشگاه هاروارد کار میکند و دکترای فلسفۀ خود را در همین موضوع تصمیمگیری اخلاقی گرفت. دیگرانی هم پس از او در این زمینه کار کردند.
مطالعات علوم شناختی در این زمینه به بررسی حالتهای مغز (Brain States) میپردازد تا معلوم شود کجا و چگونه حالتهای مغزی ما بر تصمیم اخلاقی ما تأثیر میگذارد. مثلاً تصمیم در مثال معروفِ مسئلۀ تراموا یا قطاری که در یک طرف ممکن است چند نفر را بکشد و در مسیر دیگر با مداخلۀ ما ممکن است تنها یک نفر کشته شود؛ یا در تصمیم به جنگ یا نبردی که ممکن است صدها و هزاران و بلکه میلیونها انسان را در خطر مرگ قرار دهد؛ یا در تصمیم به وفاداری به یک دوست درمقابل احتمال ضرر یا آسیبی که در کمین است و دیگر تصمیمهای اخلاقی. دشواریِ این تصمیمهای اخلاقی در جایی است که دو طرفِ تصمیم ایرادی دارد و یک دیلما پیش میآید.
استاد آزادگان ادامه داد: در کلاس فلسفۀ اخلاق، در بررسی چالشهای اخلاقی گفته میشود دو مدل عمده برای تصمیمگیری اخلاقی داریم: پیامدگرایی و وظیفهگرایی. وظیفهگرایی هنجارهای مشخصی دارد که باید در همهحال رعایت شود و پیامدگرایی میگوید تصمیم شما باید حداکثر پیامدهای سودمند را داشته باشد. اما علوم شناختی چطور وارد مسئلۀ تصمیم اخلاقی میشوند؟
او ادامه داد: نقش علوم شناختی در این است که میتواند فرایند تصمیمگیری انسان را برای ما توصیف کند. اولاً نتیجۀ این تحقیقات «هست»هایی است که بر «باید»های اخلاقی ما هم تأثیر میگذارد. یعنی توقع و «بایدِ» اخلاقی خود را بر شیوۀ تصمیمگیری بشر منطبق کنیم. اگر این مسئله را ملاحظه نکنیم، به احتمال زیاد توقع نادرستی از بشر در موقعیت چالش اخلاقی خواهیم داشت. ثانیاً خواهیم توانست بر طبق این «هست»ها و توصیفها، آموزش درستی برای تقویت قدرت تصمیم اخلاقی بشر مهیا کنیم.
دکتر آزادگان در توضیح جایگاه مطالعات شناختی گفت: گرین میگوید تا پیش از مطالعات ما، نقش اصلی در تصمیم اخلاقی، به اصول و ضوابط اخلاقی داده میشد، اما این مطالعات عکس آن را نشان میدهد. ما بر طبق عقل (reason) خود دو گونه تصمیم میگیریم: یکی پیامدگرایانه و یکی وظیفهگرایانه. این دو عدسی یکی نزدیک را نشان میدهد و یکی دور را و هر دو همزمان در درون ما وجود دارد، نه اینکه گروهی وظیفهگرا باشند و گروهی پیامدگرا. یکی از این دو حالت در ما اتومات و خودکار است (نظر به وظیفه و هنجار) و دیگری manual و فعالانه به کار گرفته میشود (نظر به پیامد). اما تحقیقات نشان داد که ما بیشتر بر طبق احساس و تمایل (passion) خود تصمیم میگیریم، نه بر طبق عقل استدلالی.
استاد با اشاره به سیر تاریخی این مسئله گفت: در فلسفۀ کلاسیک تصمیمگیری بر مدار عقلِ استدلالی تعریف میشد و زیست اخلاقی در صورتی ممکن دانسته میشد که عقل بر تمایلات حاکم باشد. این رویکرد از ارسطو تا کانت وجود داشت. کانت میگفت انسانی زیست اخلاقی دارد که از هر تعلّقی آزاد است و عقلانیت او را به اخلاق میکشاند. اما در دهۀ ۱۹۷۰ اتفاقاتی افتاد که این سلطۀ عقل را تضعیف کرد، ازجمله شکست مطلق پوزیتویسم و بازیابی متافیزیک، انتشار کتاب مشهور «در پی فضیلت» (After Virtue) از مکاینتایر در بازیابی فضیلتگرایی و همچنین شکلگیری موج سوم فمینیسم.
موج سوم فمینیسم مثلاً در کتاب «صدایی متفاوت» از کارول گیلیکان نشان داد که این نوع عقلگرایی که موردتوجه فلسفۀ کلاسیک است بسیار مردانه است و رشد اخلاقی زنان متفاوت است. قضاوت خشک عقلی مانند آنچه در دادگاهها جریان دارد مردانه است، ولی زنان به فردی که خطای اخلاقی کرده و به خانوادۀ فرد و به شرایط او نیز اهمیت میدهند. برای زنان مسئله این نیست که مجرم به زندان برود، بلکه قصه و روایت (Narration) او و حل مسئلۀ او هم مهم است. درنتیجه این پرسش مطرح شد که آیا روش زیست اخلاقی حتماً باید اینقدر عقلگرایانه باشد؟
دکتر آزادگان اضافه کرد که گرین با آزمایشهای متعدد نشان داد برخلاف تصور کلاسیک، در فرایند تصمیم اخلاقی، تمایلات نقش بیشتری از عقل استدلالی دارند.
استاد در پایان به مسئلۀ قدیمی و نوین بشر اشاره کرد و گفت: گرین در کتاب «قبایل اخلاقی» میگوید ما از ابتدای تکامل خود بهعنوان انسان، در قبایل و دستههای گوناگون با خصوصیات مختلف زندگی میکردیم و باید آمادۀ فداکاری برای قبیلۀ خود میبودیم. این دست قوانین اخلاقی یک میلیون سال است که در جوامع انسانی شکل گرفته، ازجمله فداکاری و قربانی کردن منافع شخصی برای اجتماع. چنین تصمیمی هم وظیفهگرایانه است و هم فایدهگرایانه و این دو رویکرد بهصورت تکاملی در ما به وجود آمده است. اما مسئلۀ جدید بشر این است که در جوامعی چندفرهنگی (multicultural) زندگی میکند و جامعه و کشور ما فقط به سمتی که موردپسند دسته و قبیلۀ ماست حرکت نمیکند. ما در چنین شرایطی تکامل نیافتهایم. تا سالیان پیش راهحل اصلی برای حل این مسئله، یکسانسازی بود، یعنی هضم و حل کردنِ فرهنگ دستههای کوچکتر در فرهنگ غالب جامعه. تا وقتی یک کشور اختلافات عمیقی در درون خود داشته باشد، نمیتواند به هدف ملّی و جمعی خود (عدالت باشد یا آزادی یا…) برسد.
نقش علوم شناختی در این است که میتواند فرایند تصمیمگیری انسان را برای ما توصیف کند. نتیجۀ این تحقیقات «هست»هایی است که بر «باید»های اخلاقی ما هم تأثیر میگذارد؛ یعنی توقع و «بایدِ» اخلاقی خود را بر شیوۀ تصمیمگیری بشر منطبق کنیم.
راهکار گرین برای این مسئله، فایدهگرایانه است. یعنی باید از افراد بخواهیم که با نگرشی پیامدگرایانه و عقلگرایانه به سمت هدف ملّی بروند و منافع شخصی خود را در درجۀ دوم از اهمیت قرار دهند. اما به نظر من و با توجه به توضیحاتی که دادیم، این نمیتواند جواب درستی باشد. چون نظام فایدهگرایی آن رویکردی نیست که با احساسات ما (بهعنوان نقشآفرین اصلی در تصمیم اخلاقی) هماهنگ باشد. بلکه رویکرد وظیفهگرایی است که با مسئلۀ احساسات ما پیوند بیشتری دارد. یعنی احساسات ملّی میتواند فرد را وظیفهگرایانه به سمت فداکاری و اولویتبخشیدن به مصلحت جمعی ببرد.
دکتر آزادگان در پایان گفت: من در این موضوع مقالهای در دست انتشار دارم که به راهکاری مطابق با یافتههای علوم شناختی میپردازد. چنین مطالعاتی در ایران هم انجام میشود و میتوانیم نتایج آن را در مدیا نیز نشر دهیم.