افلاطون، اینهمانی و فضیلت
تلقی رایج از اینهمانی به صورت اصلی منطقی با فرمول الف، الف است میباشد. در این تلقی اینهمانی اصلی است که فاقد بعد و بار معرفتی و وجودی است؛ لذا با توجه به این اصل هیچ چیز نمیتواند چیز دیگری باشد. در تفکر یونان این همانی خصیصهای انگاشته میشد که به کمک آن وجود ادراک میگردد. در تفکر افلاطون که تلاش دارد جامعهای جدید مبتنی بر تفکر فلسفی بنیان نهد و چنین تفکر عقلانی را فضیلتی انگارد که همّ آن وصول و حصول ایده خیر است، اینهمانی از جایگاه مهمی برخوردار است. لذا امکان حمل در گزاره سقراطیِ «فضیلت شناسایی است» تنها در صورتی مقدور است (چیزی چون فضیلت، چیز دیگری چون شناسایی باشد) که این همانی نه بهعنوان با خود همان بودن هر چیز، بلکه بهعنوان خاصیتی لحاظ گردد که ذات و ماهیت موجودات را تشکیل دهد. لذا افلاطون باید میان همانی (sameness) و اینهمانی (identity) تمایز قائل شود. تمایزی که نادیده انگاشتن آن باعث سوءفهم مهمترین آموزه افلاطون یعنی ایدهها و نسبت آنها به یکدیگر (و نسبت به مصادیق خود) میشود. تلاش میشود نشان داده شود: الف) این گزاره فضیلت شناسایی است، چه ربط و نسبتی با اینهمانی دارد. ب) اینهمانی نزد افلاطون چگونه مفهومی است که اجازه می دهد چیزی، چیزی دیگر باشد بدون آنکه با «با خود همان بودن هر چیز» در تناقضافتد.