اسلام و مؤلفههای اخلاقی مکتب فرانکفورت
نظریه انتقادی را میتوان به منزله ادبیاتی دانست که در پی توضیح ماهیت فرهنگ و تبعات آن برای زندگی اجتماعی است. نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت میکوشد تا مسائل و عواملی را که به نوعی در ارتباط با فرهنگ بوده و در فرهنگ جوامع امروزی جریان دارند، به روشنی مشاهده کنیم. نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت با تعریف و ترسیم فرهنگ مطلوب، به اندیشمندان کمک میکند تا فرهنگ موجود در بسیاری از جوامع سرمایه داری را مورد نقد قرار دهند. تکریم فردیت انسان، خرد خودبنیاد و آزادی اجتماعی انسانها از مهمترین مؤلفههای اخلاقی نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت میباشد. مکتب انتقادی فرانکفورت که از مهمترین مکاتب جامعهشناسی میباشد بر این عقیده است که فرهنگ موجود در جوامع سرمایه داری موجب انحطاط و افول این مؤلفههای اخلاقی شده است. مکتب فرانکفورت بر این باور است که نوید روشنگری، ایمان به پیشرفت علمی و عقلانی و گسترش آزادیهای انسان، فردیت، خرد خودبنیاد و استقلال اراده او و در کل تحقق همه معیارها و مؤلفههای اخلاقی دوران روشنگری در جامعه امروزی به نوعی کابوس تبدیل شدهاند. در انتقاد از مؤلفههای اخلاقی نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت باید گفت: به رغم خودبنیادی ذاتی انسان در اندیشه اصحاب مکتب فرانکفورت، از نظر اسلام فردیت، خرد، استقلال اراده و خودمختاری انسان دارای منشأ ماوراء طبیعی است. دین اسلام فردیت و آزادی انسان را در ارتباط با ماورای طیبعت تعربف و شأن و منزلت انسان را با بعد متعالی او در نسبت با نظام هستی و خدا تبیین میکند.
…