فضايل عقلی و اخلاقی
تمايز ارسطو ميان فضائل اخلاقي و عقلي
معمول فلسفه غرب اين است که فرآيندهاي احساسي و معرفتي بشر را متمايز و نسبتا مستقل از هم تلقي مي کند. معمولا اين گونه تصور مي شود که فرآيندهاي معرفتي قابليت مستقل عمل کردن از فرايندهاي احساسي را دارد و در شخص عاقل بايد اين چنين باشد، خواه فرآيندهاي احساسي از معرفتي مستقل باشد خواه نباشد. اين بخش از ميراث فلسفي ما به حدي نيرومند است که فلاسفه آن چه را مايکل استاکر” بينش منزه عقل “مي نامد، تا مدتها پس از اينکه به وسيله روان شناسان ذهن رد شد، مورد حمايت قرار دادند و اين در حالي است که تعداد کمي از فلاسفه همچون هيوم و جيمز توجه ديگران را به رابطه تنگاتنگ باور و احساس جلب کردند. ادعاي استقلال فرآيندهاي ذهني از احساسي با تمايز ادعايي فضائل اخلاقي از عقلي در ارتباط است موضوعي که ما آن را مرهون ارسطو هستيم. هر چند تمايز قائل شدن دقيقا به شيوه ارسطو ديگر متداول نيست، تعداد کمي از فلاسفه ژرفا و اهميت اين تقسيم را مورد ترديد قرار داده اند. در هر حال برخي از فلاسفه با اين ادعاي ارسطو که فضائلي همچون شجاعت و اعتدال، ذاتا با صفاتي چون حکمت و فهم تفاوت دارند مخالفت کرده اند. در اين ميان اسپينوزا استثنا است. وي هم انفعاليات و هم فضائل را با تصوراتي مستوفي از ذات خداوند مرتبط و درک يک فضيلت را کليدي براي فهم تمامي فضائل مي داند. شايد هيچ فيلسوف ديگري به اندازه اسپينوزا در يکي دانستن فضائل اخلاقي و عقلي راسخ نبوده است، شرح ذيل درباره ادراک از اوست:
از آنجا که اين کوشش، که نفس از اين حيث که به استدلال مي پردازد، به موجب آن مي کوشد تا وجودش را حفظ کند، جز براي فهميدن نيست. .. اين کوشش براي فهميدن اساس يگانه و نخستين فضيلت است و… ما به خاطر هيچ غايتي براي فهم امور نمي کوشيم، بلکه برعکس نفس از اين حيث که استدلال مي کند نمي تواند چيزي را براي خود خير تصور کند مگر آنچه را موجب فهم مي شود…
ديگر استثناء مشهور ديويد هيوم است. هيوم اصراردارد که تمايز بين فضايل اخلاقي وعقلي صرفا لفظي است و اين قبيل ويژگيهاي عقلي، همچون خرد، حافظه قوي، تيزفهمي، فصاحت، دور انديشي، فراست، بصيرت و قدرت تشخيص بايد در زمره فضايل اخلاقي شخص به حساب آيند چرا که اين ويژگيها به اندازه صداقت و شجاعت شخص مورد تحسين و ستايش قرار مي گيرند. اما از آنجا که هيوم مي گويد اين تمايز صرفا “لفظي است، خواه گروه فضايل، تمامي استعداد انساني و گروه رذايل، جملگي معايب انساني را در برگيرد، خواه اين گونه نباشد، مفهومي که وي از فضيلت در نظر دارد به وضوح وسيع تر از مفهومي است که بر فلسفه پيش و پس از او حاکم بود. از نظر هيوم فضائل عقلي در زمره فضايل اخلاقي است ازاين رو بسياري از جذابيت هايش را از کف مي دهد.